نگاهى کوتاه به اختلافات و مناقشات صحابه
لازم است در اینجا توقفى کوتاه و نگاهى گذرا و بىطرفانه داشته باشیم به اختلافات صحابه که گاه به جنگ و خونریزى منجر شد:
تجربههاى تاریخى و پژوهش هاى علمى و تحلیلهاى مثبت و دقیق حوادث و تحقیق در مورد عاملان آنها، ثابت کرده است که قضاوت عجولانه و فیصلهى قاطع و خشونتآمیز که مجالى براى تحقیق و بررسى عادلانه و جستن عذر براى متّهمان نگذاشته باشد، صحیح نیست. همچنین بدون آگاهى از محیط آشوب زده و شرایط حساس و بحرانى زمان وقوع حوادث، نمىتوان در صدور حکم، تعجیل نمود و دربارهى کسانى که مسئول این وقایع، شناخته مىشوند بىمحابا داورى کرد که آنها مردمى گمراه، جاه طلب و بدخواه بودهاند؛ زیرا بارها اتفاق افتاده است که در فهم علل حوادث و مناقشاتى که از نظر زمانى و مکانى چندان فاصلهاى با ما نداشتهاند، دچار اشتباه شدهایم و در حق یکى از دو طرف [ناخواسته] غیر منصفانه قضاوت نمودهایم؛ به دلیل این که ما از شرایط زمان و محیطى که محلّ وقوع این حوادث بوده کاملاً آگاه نبودهایم و انگیزهى بروز این اختلافات براى ما روشن نبوده است. از طرف دیگر جایگاه رهبران دو گروه درگیر و سوابق دینى و جهادى و فضیلت و تقواى آنها را مدّ نظر نداشته و از اهداف آنها نیز مطّلع نبودهایم. قضیهی جنگ جمل نیز چنین است. در این جنگ گروهى خواستار اجراى حد شرعى بر قاتلان حضرت عثمانسبودند و گروه دیگر خود را از انجام این کار، عاجز مىدانستند، در نتیجه، این جنگ و اختلاف بین آنان در گرفت. بنابراین باید شرایط آن روزگار، هدف و انگیزه، تمایلات دینى و سوابق خدمات طرفین درگیر را کنار هم قرار داد و آنگاه به قضاوت پرداخت. در غیر این صورت بسیار مشکل است که بتوانیم در مورد حوادثى که چند قرن پیش رخ داده است، آن هم در محیطى که کاملاً با محیط ما متفاوت بوده است، راه عدل و انصاف را بپیماییم.
(قاضى) ابوبکر از ابوالبخترى نقل کرده که از حضرت علىسپرسیدند: آیا اصحاب جمل، مشرکاند؟ در پاسخ فرمود: از شرک گریزان و بیزار هستند.
ـ آیا منافق هستند؟
ـ فرمود: منافقان، خدا را بسیار کم یاد مىکنند.
ـ پس به نظر شما چکارهاند؟
فرمود: برادرانم هستند که علیه من شورش کردهاند و امیدوارم من و آنان از گروهى باشیم که خداوند دربارهى آنها فرموده است:
﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِينَ٤٧﴾[الحجر: ۴۷].
«هرگونه غل (حسد و کینه و عداوت) را از سینهى آنها مىشوییم، در حالى که همه برادرند و بر تختهاى (بهشت) رو به روى یکدیگر قرار دارند.»
روایات متعددى نقل شده که شرکتکنندگان در جنگ جمل، بعدا از موضع خود پشیمان شده و اظهار تأسّف کردهاند؛ از خود امّالمؤمنینلآن گونه که قبلاً آوردیم و از حضرت زبیرسچنین روایتى نقل شده است. حاکم از ثور بن مجزاة روایت کرده که حضرت طلحهسرا در آخرین لحظات زندگى دیدم، از من پرسید: از کدام گروه هستى؟ گفتم از یاران امیرالمؤمنین، علىس، آنگاه گفت: دستت را بگشا تا بیعت کنم، من دست خود را به سوى او دراز کردم، بیعت کرد و روحش پرواز نمود، سپس نزد حضرت علىسآمدم و ماجرا را برایش تعریف نمودم، فرمود: اللّه اکبر! پیامبر جراست فرمودهاند، خداوند نمىپسندد که طلحه بدون بیعت با من وارد بهشت شود [۴۲۳]. علامه ابن خلدون، مورخ و فیلسوف اسلام، با دید وسیعى در مقدّمهى معروف خود گفتارى عادلانه در این مورد دارد، او مىنویسد:
«مبادا خواننده، اندیشه یا زبان خود را به خردهگیرى نسبت به یکى از آنان عادت دهد و دل خود را در امورى که براى آنان روى داده است، با شک در آمیزد و آن را پریشان سازد، بلکه آنچه مىتواند باید شیوهها و راههاى حقّ ایشان را جستجو کند؛ زیرا آنان در این باره شایستهترین مردماند و به هیچ رو اختلاف نکردند، مگر با حجّت و دلیل، و نجنگیدند و کشته نشدند جز در راه جهاد یا پدیدار ساختن حقّ و حقیقت. و با این همه، باید معتقد بود که اختلاف ایشان مهربانى و تفضّلى براى آیندگان بوده است تا هر کس به یکى از آنان که او را مىپسندد اقتدا کند و وى را امام و رهبر و دلیل راه خود سازد. پس این نکات را بفهم و حکمت خدا را در آفرینش و موجودات او دریاب!» [۴۲۴]علامه ابن خلدون مىافزاید:
«دروازهى فتنه بعد از شهادت عثمانسبه روى مردم باز شد، پس کلّیهى کسانى که در این وقایع شرکت جستهاند معذورند و همهى آنان به امر دین اهتمام داشتهاند و چیزى از علایق دینى را تباه نساختهاند، آنگاه پس از این (اصل یعنى اهتمام به امر دین) اندیشیده و اجتهاد کردهاند و خدا به احوال ایشان آگاه است و آن را مىداند و ما دربارهى آنان جز گمان نیک چیزى نمىاندیشیم؛ چرا که از یکسو احوال خود ایشان و از سوى دیگر گفتارهاى حضرت رسول که صادق و امین است دربارهى آنها گواه بر مدعاى ما است» [۴۲۵]سپس مىافزاید:
«مبارزهاى که (على و معاویه) با یکدیگر آغاز کرده بودند، براى مقصود و غرض دنیوى یا برگزیدن باطل و کینهورزى نبود، چنان که گاهى ممکن است کسى به غلط چنین توهّمى کند و ملحدى هم بدان بگراید، بلکه آنها از روى اجتهاد در راه حق اختلاف پیدا کردند و نظر یکى مخالف نظر دیگرى بود و در نتیجه به جنگ و کشتار دست یازیدند.
هر چند علىسحق به جانب بود ولى معاویه هم در این باره قصد باطل نداشت، بلکه او آهنگ حق نمود ولى در اصابت به حق خطا کرد و همه در مقاصدى که داشتند بر حق بودند. آنگاه طبیعت و خاصیت کشوردارى، اقتضاى فرمانروایى مطلق مىکرد و ناچار باید فرد واحدى زمام حکومت را در دست مىگرفت و ممکن نبود معاویه این را از خود و طایفهاش رد کند؛ چه این وضع از امور طبیعى به شمار مىرفت» [۴۲۶]. سپس مىافزاید:
«از علىسدربارهی کشتگان دو جنگ جمل و صفین پرسیدند فرمود: سوگند به کسى که جان من در دست قدرت اوست! هر یک از آن گروه که با دل پاک جان سپرده باشند، به بهشت رفتهاند» [۴۲۷]. شیخالاسلام ابن تیمیه مىگوید:
«از کتاب و سنت و اجماع سلف، ثابت است که هر دو گروه مؤمن و مسلمان بودند و حضرت علىسو کسانى که با او بودند، به حق نزدیکتر بودند، واللّه اعلم» [۴۲۸]. جنگ جمل مانند فوّارهاى بود که به جوش آمد و سپس فرو نشست، اما جنگ صفّین نبرد بین دو نظام متوازى [۴۲۹]و جنگ بین دو لشکر نیرومند بود که تفصیل آن به طول مىانجامد، بنابر این با اختصار به بیان آن مىپردازیم:
[۴۲۳] حکیم الاسلام امام احمد بن عبدالرحیم، معروف به شاه ولى اللّه دهلوى، إزالة الخفاء، مقصد دوم، ص ۲۸۰. [۴۲۴] ترجمهى فارسى مقدمهى ابن خلدون، ج ۱، ص ۴۱۹.چاپ هفتم ۱۳۶۹،انتشارات علمى فرهنگى وزارت فرهنگ. [۴۲۵] همان منبع، ص ۴۱۵ (متن عربى: ص ۱۷۱). [۴۲۶] همان، ج ۱، ص ۳۹۴ ـ ۳۹۳. [۴۲۷] همان منبع، ص ۴۱۲ ـ ۴۱۱. (مترجم) [۴۲۸] شیخ الإسلام احمد بن تیمیه، مجموع فتاوى، ج ۴، ص ۴۳۳. [۴۲۹] در مورد اختلاف بین این دو نظام و اسباب و نتایج آن در بخش هفتم همین کتاب بحث خواهد شد.