ترجمه فارسی المرتضى، پژوهشى تاريخى و فراگير پيرامون زندگانى على رضی الله عنه

فهرست کتاب

پيشگفتار مؤلّف

پيشگفتار مؤلّف

الحمد لله‏ رب العالمين والصّلاة والسّلام على سيّد المرسلين وخاتم النّبيّين محمّد وعلى آله وصحبه أجمعين ومن تبعهم بإحسان ودعا بدعوتهم إلى يوم الدين.

بسیارى از بزرگمردان، رهبرانِ نامدار، تاریخ‏سازانِ حماسه آفرین، مصلحان و دانشمندان بلندپایه، دیون و حقوقى بر جوامع و ملت‏هایى دارند که سنگ دوستى آن‌ها را بر سینه مى‏زنند و به نبوغ و قهرمانى‏هاى آنان افتخار مى‏کنند و چه بسا که در ارادت و تجلیل از آنان غلو و افراط مى‏نمایند. گاه اداى این حق‏ها تا قرن‏ها و نسل‏ها به تأخیر مى‏افتد و گاه؛ در مدت زمان کوتاه و محدودى ادا مى‏شود.

این داستان، ویژه‏ى یک ملت یا یک عصر نیست. بسیارى از مصلحان، دعوتگران، جهان گشایان، آزادى خواهان و مبتکران انواع علوم و دانش‏هاى نوین، وجود داشته‏اند که نام آنان در ردیف مردان برجسته‏ى تاریخ نمى‏درخشد و شخصیت آنان را هاله‏اى از افسانه‏ها و داستان‏هاى اغراق‏آمیز، فرا گرفته است، یا درباره‏ى آنان شرح حال‏هاى کوتاه و جانبى به جاى مانده که پرده از شخصیت ممتاز آنان بر نمى‏دارد و مبین جایگاه ویژه‏ى آنان در تاریخ نیست.

گاه، عواملى همچون اختلافات مذهبى و حوادث تاریخى و اغراض سیاسى و روایت‏هاى سنتى، مانع از انصاف و شناخت درست این شخصیت‏ها مى‏گردد و موجب مى‏شود تا این شخصیت‏ها مربوط به یک طایفه‏ى خاص و فرقه‏ى معینى معرفى شوند و اگر کسى پا را از این حصار پولادین فراتر بگذارد و آن شخصیت‏ها را میراث مشترک جهان بشریت (یا حداقل میراث پیروان آیین خاصى) بداند و آنان را موهبت الهى و معجزه‏ى رسول اکرم جو دلیل حقانیت اسلام و نشانه‏ى توانایى آن براى پرورش بزرگمردان به حساب آورد، این عمل وى انحراف از دایره‏ى سنتى و نوعى مخالفتِ مذهبى به شمار مى‏آید که معمولاً افراد متدین و (به اصطلاح) مذهبى از چنین عملى اجتناب مى‏کنند.

یکى از شخصیت‏هاى مظلوم که حقّش ادا نشده، على بن ابى‏طالبساست که بنابر مجموعه‏اى از عواملِ مذهبى، گروهى و روانى، در طول تاریخ، پرده‏هاى ضخیمى بر شخصیت ایشان سایه افکنده و در حقّ وى منصفانه عمل نشده است. محققان، پژوهشگران و حتى محبّان و فداییان او نیز همه‏ى زوایاى زندگى و سیره‏ى ایشان را مورد مطالعه و بررسى قرار نداده‏اند و جامعه و عصرى را که در آن مى‏زیست و حوادث و مشکلاتى که با آن مواجه شد و همکارى‏هاى مخلصانه‏اى را که با رجال و رهبران معاصر خود انجام داد، با رعایت امانت و انصاف، تجزیه و تحلیل نکرده‏اند. اصول و ارزش‏هایى که وى همواره به آن‌ها پایبند بود، مورد توجه قرار نگرفته و برنامه‏ى سیاسى و نظام ادارى وى و علل و نتایج آن، با روش‏هاى سیاسى دیگرى که اگر به طور فرض انتخاب مى‏نمود، مقایسه نشده است.

بزرگ‏ترین عامل این بى‏انصافى، در سبک تاریخ‏نگارى و شرح حال‏نویسى نهفته است؛ زیرا اغلب مورّخان، تذکره‌نویسان و نویسندگان تاریخ فرقه‏ها و طوایف و پژوهش‏هاى تطبیقى، به کتاب‏هاى معروف پیشینیان که در این مورد نگاشته‏اند، اتکا کرده‏اند و بدون استفاده از روش تحقیقى آزاد و مطالعه‏ى گسترده و مراجعه به کتاب‏هایى که از منابع خاص و مستقیم این موضوع به شمار نمى‏آیند، نوشته‏هاى آنان را در کتاب‏هاى خود (بدون بررسى و تحلیل) نقل کرده‏اند، حال آنکه یک محقق، نباید به مطالعه‏ى کتاب‏هاى معدودى که در موضوع خاصى نوشته شده است اکتفا کند، بلکه اضافه بر مطالعه‏ى آن‌ها، باید از متون و منابع قدیمى که به ظاهر مربوط به این موضوع نیستند نیز استفاده کند؛ زیرا در آن کتاب‏ها، مواد ارزشمندى یافت مى‏شود که ممکن است در کتاب‏هایى که تحت این عنوان نگاشته شده است، وجود نداشته باشد.

به یقین براى محققِ با تجربه، این امر روشن است که تاریخ، همانند ساختمان بلند و قصرِ برافراشته‏اى است که فرو ریخته و زیر آوار آن اشیاى گوناگون وجود دارد که برخى نفیس و با ارزش و برخى دیگر فاقد ارزش هستند. در بین آن‌ها مصالح ساختمانى (خاک، گچ، سنگ، سیمان و ...)، زیورآلات، جواهر گرانبها، گنج‏هاى اندوخته شده و سنگ بناها و پایه‏هایى وجود دارد که به قیمت کل قصر مى‏ارزد. بدیهى است نویسنده‏اى که در زمینه‏ى آگاهى از این آثار و انتقال اطلاعات خود به دیگران، به تلاش‏هاى نویسندگان پیشین اکتفا مى‏کند و براساس نوشته‏هاى آنان مى‏خواهد محتویات و هیأت قبل از انهدام این ساختمان را در ذهن خوانندگان ترسیم کند، کار او ناقص خواهد بود و چنین فردى نمى‏تواند زیبایى و شگفتى‏ها، مساحت زیربنا، چگونگى نقشه و معمارى و مهندسىِ آن ساختمان را براى خوانندگان کتاب خود بازگو کند.

از سوى دیگر، هر محقق و پژوهشگر، در چارچوب اندیشه و سلیقه‏ى شخصى و عقایدِ مذهبى و گرایش‏هاى سیاسى خویش، روش خاصى را دنبال مى‏کند و با همان اندیشه‏ى مخصوص خود، سیر در سرزمین پهناور تاریخ را آغاز مى‏نماید و گنجینه‏ى عظیم فرهنگى را با همان دیدگاه ویژه مطالعه مى‏کند و از میان منابع و کتاب‏هاى بى‏شمار، مطالبى را گرد مى‏آورد که با بینش او موافق باشد و از آنجا که انسان، به طور طبیعى، راحت طلب است، بدون اینکه خود را به زحمت بیندازد به مطالبى که گذشتگان، طبق سلیقه‏ى خود پسندیده و نقل کرده‏اند اکتفا مى‏کند [۱۸]. ولى همان گونه که پیشینیان گفته‏اند: «گذشتگان، چیزهاى زیادى براى آیندگان فرو گذاشته‏اند»؛ (کم ترك الأول للآخر). بنابراین، رشته‏ى تاریخ و موضوع سیره و شرح حال نویسى، هنوز هم مثل گذشته پژوهشگرى متهور و غواصى بى‏باک و بلند همت و دور اندیش را مى‏طلبد و سروش غیب (قطع نظر از آنچه منظور شاعر حکیم بوده است) چنین مى‏سراید:

ستبدى لك الأيّام ماكنت جاهلا
و يأتيك بالأخبار من لم تزوِّد
و يأتيك بالأخبار من لم تبع له
بتاتا ولم تضرب له وقت موعد

«گذشت روزگار، تو را از آنچه نمى‏دانستى آگاه خواهد ساخت و خبرها را کسى برایت خواهد آورد که براى او تدارکى ندیده و توشه‏اى فراهم نیاورده‏اى و براى گفت و گو با او میعادى مقرر نکرده‏اى.»

یا به گفته‏ى شاعر فارسى زبان:

گمان مبر که به پایان رسید کار مغان
هزار باده‏ى ناخورده در رگِ تاک است

[۱۸] همین راحت‏طلبى موجب شده است که برخى از برادران، ترجمه‏ى کتاب حاضر را مورد دستبرد قرار دهند.(مترجم).