حجّة الوداع و خطبهى غدیر خم
علىسدر حجّة الوداع در حالى که از «نجران» (یکى از شهرهاى) یمن بر مىگشت خود را به پیامبر جرساند. رسول خدا جدر این حج یکصد شتر براى قربانى به همراه داشت؛ شصت و سه شتر را به دست خویش سر برید (این تعداد برابر با سالهاى عمر ایشان بود) و سپس به علىسفرمود که باقىمانده را از جانب او گلو ببرد (نحر کند). بدین ترتیب یکصد قربانى کامل شد. بعد از آنکه رسول خدا جروزهاى سه گانهى تشریق را در منا گذرانید، رهسپار کعبه شد و طواف وداع را انجام داد و سپس به مردم فرمان داد که به خانههاى خود بازگردند و خود با همراهانش به سوى مدینه حرکت کرد، وقتى به غدیر خم [۱۴۱]رسید، خطبهاى ایراد نمود [۱۴۲]و در آن خطبه، از فضایل على سخن گفت و فرمود:
«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعلىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وعادِ مَنْ عادَاهُ» [۱۴۳]. «هر کس مرا دوست دارد، على را نیز دوست داشته باشد؛ خدایا! هر که با او دوستى کند، او را دوست بدار و هر که با او دشمنى ورزد، او را دشمن بدار!»
انگیزهى ایراد این سخنان این بود که بعضى از مردم بر علىسانتقاداتى داشتند و او را مورد ملامت قرار داده بودند. عدهاى از سربازانى که در یمن با او همراه بودند، به علت اجراى عدالت [۱۴۴]در امورى که آنان به گمان خود ظلم و اجحاف و بخل مىپنداشتند، در مورد ایشان سخنان نادرستى به زبان آوردند، در صورتى که حق با علىسبود و اعتراض آنان موردى نداشت [۱۴۵]. حافظ ابن کثیر مىگوید: هنگامى که پیامبر جاز انجام مناسک حج فراغت یافت و به مدینه بازگشت در بین راه، در مکانى به نام غدیر خم، زیر درختى، در روز یکشنبه، هیجدهم ذى حجّهى همان سال توقف نمود و خطبهى مهمى ایراد فرمود. در آن خطبه دربارهى مطالب زیادى سخن گفت و همچنین دربارهى امانت، عدالت و صفات نیکوى علىسو قرابت وى با پیامبر سخن گفت. با این سخنان به کدورتى که در قلوب عدهاى نسبت به علىسپیش آمده بود، پایان داد. سپس ابن کثیر به تجزیه و تحلیل احادیث وارده در این باره پرداخته و مىگوید: احادیث صحیح و غیر صحیح در این مورد با هم آمیخته است و شیوهى اکثر محدثان بر آن بوده که هر روایتى در مورد یک موضوع یافتهاند، بدون بررسى و جدا نمودن صحیح از ضعیف آن را نقل کردهاند [۱۴۶].
[۱۴۱] غدیر خم آبى بود بین مکه و مدینه در دو مایلى (یا سه مایلى) جحفه. [۱۴۲] این خطبه نه روز بعد از نزول آیهى تکمیل دین (الیوم اكملت لكم دینكم...) ایراد شده است؛ زیرا این آیه به اتفاق روایات معتبر سنى و شیعى، در روز عرفه نهم ذى حجه نازل شده است (رجوع کنید به اصول کافى، باب ما نصّ اللّه، روایت ابوالجارودیه از جعفر صادق) ـ مترجم ـ [۱۴۳] ابن کثیر، السیرة النبویة، ج ۴، ص ۴۱۵، ۴۱۶، به نقل از امام احمد و نسایى. [۱۴۴] در کتابهاى معتبر تاریخ آوردهاند که وقتى علىسبراى حجّة الوداع از یمن حرکت کرد تا خود را به پیامبر جبرساند، یکى ازیارانش را براى فرماندهى سپاه به جانشینى خود برگزید و پیش از آنان خود را به مکه نزد پیامبر جرسانید. آن مرد لباسهایى را که علىساز یمنىها به غنیمت گرفته بود، بین لشکریان خود تقسیم کرد. وقتى سپاهیان نزدیک مکه رسیدند، علىسبه پیشواز آنها شتافت. وقتى لباسها را بر آنان دید دستور داد تا همگى لباسها را از تن بیرون کنند. این جریان و همچنین دو جریان دیگر در مورد غنایم موجب دلگیرى آنان شد و در این باره به پیامبرجشکایت بردند. از اینجا بود که رسول خدا جبراى شکستنجوّى که علیه علىسبهوجود آمده بود، در آنجمع که علىسو سپاهیانش حضور داشتند، ایراد سخن فرمود و آنان را از ناراحتى و بدبینى از على برحذر داشت. ابن اثیر مىگوید پیامبر چنین نیز فرمود: «اى مردم! از على گله نکنید که او در راه خدا و براى خدا از همه سختگیرتر است». (ر.ک: ابن اثیر، تاریح کامل، حوادث سال دهم، ج سوم ـ همچنین بامداد اسلام، تالیف دکتر عبدالحسین زرینکوب، ص ۴۸، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۹ ـ سیرهى ابن هشام، (ترجمه فارسى) ج ۲، ص ۳۷۴، كتابخانهى اسلامیه ۱۳۶۶ هـ . ش ـ خاتم پیامبران اثر محمد ابوزهره، ج ۳، ص ۵۶۹ ـ ۵۶۱، آستان قدس ۱۳۷۳. پیامبر اسلام کلمهى مولى را براى کسانى دیگر جز علىسبه کار برده است؛ از جمله دربارهى سلمان فرمود: (سلمان مولاى اهل مدینه است)؛ «سَلْمانُ مولا لأهل المدينة» و همچنین خطاب به زید فرمود: «أنت أخونا ومولانا»؛ اى زید! تو برادر و مولاى ما هستى. (سیرهى ابنکثیر ۳ / ۴۴۳) ـ مترجم ـ [۱۴۵] ابن کثیر، السیرة النبویه، ج ۴، ص ۴۱۴، دارالفكر العربى، بیروت. [۱۴۶] ابن کثیر: البدایة والنهایة، ج ۵، ص ۲۰۸، دارالفكر العربى، بیروت.