زوایایى ناشناخته از خلافت حضرت علىس
بسیارى از مورّخان و محققانى که مطالعاتى پیرامون سیره و اخبار جنگهاى دورهى خلافت حضرت علىسدارند معتقدند که توجّه ایشان نه تنها به جنگ عراقیان و شامیان معطوف بود، که فقط درگیر جنگ با اهل قبله بود و ارتباطى با مناطقى که خلفاى پیشین فتح کرده بودند نداشت و توجهى به انتظام امور و استحکام نظم و ثبات در آن مناطق و سرکوبى جدایىطلبان و مرتدان و فتنهجویان مبذول نداشت. در سیرهى او سراغى از گسترش قلمرو حکومت اسلامى و افزودن منطقهى جدیدى در حوزهى اسلام یافت نمىشود.
بدون شک، عموم مورّخان در این زمینه به تفصیل سخن نگفتهاند و این بُعد زندگى وى ـ تا حد زیادى ـ در شرح داستان جنگهاى داخلى عراق و شام مخفى مانده است. در اینجا اندکى از مطالبى را که در برخى از کتابهاى تاریخ در ضمن سخن از او بیان شده است، مىآوریم؛ از جملهى آنها وادار نمودن اهل فارس و کرمان به اداى مالیات و پایان دادن به فتنهى منع خراج و شورش در برابر امام است.
ابن جریر طبرى، ضمن بیان حوادث سال سى و نه هجرى در کتاب «تاریخ الامم والملوك» مىنویسد:
«وقتى ابن حضرمى کشته شد و مردم دربارهى حضرت علىسدچار اختلاف و چند دستگى شدند، اهل فارس و کرمان به طمع افتادند که اگر خلافت را نپذیرند از پرداخت مالیات آزاد مىشوند، لذا اهل هر شهر و ناحیه، بر عامل خود شوریدند و آنها را از میان خود اخراج و طرد کردند.
على بن کثیر مىگوید: وقتى مردم فارس از دادن خراج ابا ورزیدند، على دربارهى کسى که سرکوبى اهل فارس و استاندارى آن را به عهده گیرد با مردم مشورت کرد، جارية ابن قدامه گفت: اى امیر مؤمنان! مىخواهى مردى قاطع، سیاستدان و با کفایت را به تو معرفى کنم؟ گفت: چه کسى است؟ پاسخ داد: زیاد، حضرت فرمود: آرى، این کار، از او ساخته است.
سپس حضرت علىس، زیاد را با سپاهى مرکب از چهار هزار نفر به فارس و کرمان فرستاد و ولایت آنجا را به او سـپرد. زیاد به منطقه رفت و مخالفان را سرکوب کرد.»
عمر به روایت ابوالحسن از على بن مجاهد به نقل از شعبى مىگوید:
«وقتى اهل جبال پیمانشکنى کردند و خراج دهندگان از پرداخت خراج سرباز زدند و سهل بن حنیف را که استاندار فارس (از سوى على) بود، اخراج کردند... حضرت علىسزیاد را با سپاه بزرگى به فارس گسیل داشت، او فارس را تحت سیطرهى خود درآورد و آنان به پرداخت خراج تن در دادند» [۴۹۹]. همچنین در زمان خلافت حضرت علىس، گروهى از نظامیان به سرزمین «سند» رفتند و قسمتى را که قبلاً در تصرف حکومت اسلامى در نیامده بود، فتح کردند. بلاذرى در کتاب «فتوح البلدان» مىنویسد:
«در اواخر سال ۳۸ و ابتداى سال ۳۹ هـ. ق. حارث بن مرّه عبدى به فرمان حضرت على با یک گُردان به سوى یکى از مرزها حرکت کرد، او در این جنگ پیروز شد و غنایمى به دست آورد، در یک روز از غنایم آنجا یک هزار غلام تقسیم شد. سپس در سال ۴۲ هـ. ق. او با اکثر سپاهیانش در منطقهى قیقان به شهادت رسیدند. قیقان از مناطق سند و در نوار مرزى خراسان واقع است» [۵۰۰]. همچنین حضرت علىسبا گروهى از مسیحیان که بعد از مسلمان شدن از اسلام برگشتند جنگید و آنها را سرکوب کرد. عمار بن ابى معاویه دهنى به نقل از ابوطفیل مىگوید: یک گروه که در اصل مسیحى بودند پس از مسلمان شدن مرتد شدند، حضرت علىسمعقل بن قیس تیمى را به سوى آنان فرستاد. وى با آنان جنگید و آنها را دستگیر کرد [۵۰۱].
[۴۹۹] تاریخ طبرى ـ حوادث سال ۳۹ هـ. ق، ج ۶، ص ۷۹. [۵۰۰] بلاذرى، فتوح البلدان، ص ۳۸، چاپ قاهره، ۱۳۱۹ هـ. ق. قیقان آخرین ولایت خراسان آن زمان بود که در حاشیهى سند قرار داشت. رجوع شود به «مراصد الاطلاع على أسماء الأمكنة والبقاع»، اثر صفى الدین بغدادى، ج ۳، ص ۱۱۴۰، چاپ بیروت، ۱۹۵۵ م. [۵۰۱] براى تفصیل بیشتر رک: طحاوى، معانى الآثار، ج ۲، ص ۱۰۲ و کتاب السیر، باب «مایكون الرجل به مسلما».