ترجمه فارسی المرتضى، پژوهشى تاريخى و فراگير پيرامون زندگانى على رضی الله عنه

فهرست کتاب

اختلاف نظر بین علىسو معاویهس

اختلاف نظر بین علىسو معاویهس

سال سى و شش هجرى در حالى آغاز شد که امیر المؤمنین علىسبر مسند خلافت نشسته و نمایندگان و کارگزارانى براى هر شهر تعیین نموده بود. وى سهل‏بن حنیفسرا به جاى امیر معاویهسبه ولایت شام منصوب کرد، سهل تا تبوک رفته بود که با سپاه معاویهسبرخورد کرد. از او خواستند که خود را معرفى کند، او گفت: من امیر و نماینده هستم، گفتند: امیر کدام ولایت؟ گفت: امیر شام، به او گفتند: اگر عثمان تو را فرستاده پس خوش آمدى و اگر کسى دیگر فرستاده از همین جا برگرد. سهل گفت مگر اطّلاع ندارید که در مدینه چه حادثه‏اى رخ داده است؟ گفتند: آرى، از همه چیز مطّلع هستیم. سهل پس از این ماجرا از همان جا نزد حضرت علىسبازگشت.

معاویهسپیکى به سوى علىسفرستاد، چون قاصد نزد علىسرسید آن حضرت پرسید چه خبر دارى؟ گفت: از نزد قومى مى‏آیم که هدفى جز قصاص ندارند و خواهان انتقام از قاتلان ستمگر هستند، هفتاد هزار شیخ را دیدم که زیر پیراهن عثمانسکه بر منبر دمشق آویزان است گریه مى‏کردند. علىسگفت: خدایا! من برائت خود را از خون عثمان اعلام مى‏کنم و به تو پناه مى‏برم.

علىستصمیم گرفت با اهل شام بجنگد، به همین منظور خطبه‏اى ایراد نمود و مردم را براى جنگ فرا خواند و به قصد جنگ از مدینه خارج گشت و پسر عموى خود، قُثَم بن عبّاس را به جانشینى خویش برگزید. او مصمّم بود که به کمک حامیان و طرفداران خود با مخالفان و کسانى که از دستور او سرباز زده و اطاعت نکرده‏اند، بجنگد. فرزندش، حسنسنزد پدر آمد و گفت: اى پدر! از این تصمیم منصرف شوید؛ زیرا خون عده‏ى زیادى از مسلمانان ریخته خواهد شد و میان آنان اختلاف و تفرقه پدید خواهد آمد. اما حضرت علىسرأى او را نپذیرفت و لشکر را مجهّز کرد [۴۳۰]. هنوز از مدینه خارج نشده بود که به علّت پیش آمدى از تصمیم خود منصرف شد و راه دیگرى در پیش گرفت [۴۳۱]. حضرت علىسپس از آنکه از واقعه‏ى جمل فراغت یافت و در بصره، امّ المؤمنین، عایشهلرا به هنگام بازگشت به مکه بدرقه کرد، از آنجا رهسپار کوفه شد و در تاریخ دوازدهم رجب سال ۳۶ هـ ق. روز دوشنبه در کوفه وارد شد. به او گفتند در کاخ سفید [۴۳۲]منزل بگیرد، اما او امتناع ورزید و گفت: چون عمر بن خطاب فرود آمدن در این قصر را ناپسند داشته من نیز به همین دلیل دوست ندارم در آنجا فرود آیم. پس در یک میدان منزل گرفت و در مسجد بزرگ شهر دو رکعت نماز خواند و سپس خطبه‏اى ایراد نمود و مردم را به نکویى تشویق و از بدى بازداشت و جریربن عبداللّه‏ را با نامه‏اى به سوى معاویهسفرستاد. قسمتى از آن نامه بدین شرح است:

«همان مردمى که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند با من هم با همان شرایطى که با آنان بیعت کردند بیعت نموده‏اند. بنابراین نمى‏توان گفت: هر کس حاضر بوده انتخاب کرده و هر کس خارج از مدینه بوده مى‏تواند مخالفت کند. شورا مخصوص مهاجرین و انصار است، اگر آنان روى فردى توافق کردند و او را به امامت برگزیدند، خدا هم مى‏پذیرد و رضاى او در همین کار است و اگر امام به مخالفت با مردم از طریق ایجاد اختلاف و بدعت‏گذارى در دین برخاست، او را از انحراف باز مى‏گردانند و اگر زیر بار نرفت و تسلیم نشد، با او جنگ مى‏کنند که چرا راه مؤمنان را نرفته است و دیگرى را به جاى او مى‏نشانند» [۴۳۳].

[۴۳۰] موضع حضرت علىسدرباره‏ى خلافت و محافظت از کرامت و حرمت آن، همان موضع حضرت عثمانسبود که از رها نمودن عنان خلافت انکار نمود. اگر هر خلیفه به هنگام خطر و بروز اختلاف از مسئولیتى که مسلمانان به عهده‏ى او سپرده‏اند کنارگیرى مى‏کرد، آنگاه خلافت بازیچه‏ى بازیگران و شورشیان قرار مى‏گرفت. [۴۳۱] ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج ۷، ص ۲۳۰ ـ ۲۲۹. حادثه‏اى که موجب انصراف وى گردید، همان جنگ جمل بود که داستان آن پیش‏تر گذشت. [۴۳۲] کاخ سفید قصری بود که شاهان ایرانى بنا کرده بودند. [۴۳۳] نهج‏البلاغه، نامه‏ى شماره‏ى ششم، ص ۶۴۲، ترجمه‏ى مصطفى زمانى، انتشارات نبوى، چاپ ششم ۱۳۷۱. از ظاهر و سبک نگارش نامه چنین بر مى‏آید که از نامه‏هاى واقعى امیرالمؤمنین است و در کتاب‏هاى دیگر تاریخ نیز آمده است.