فاجعهى کربلا
اگر راهى براى صرف نظر کردن از این حادثهى دلخراش وجود داشت؛ حادثهاى که سر هر مسلمان را از شرم پایین مىآورد و پیشانىاش را عرقآلود مىکند، ما اصلاً آن را بازگو نمىکردیم؛ اما تاریخ همگام با حوادث تلخ و شیرین به سیر خود ادامه مىدهد و مورّخ به منظور ثبت وقایع و اتمام سخن خود مجبور است برخلاف خواست قلبى خود به شرح این گونه فاجعهها بپردازد. اینک با پوزش از دل و وجدان خودم و با عرض معذرت به خوانندگان غیورى که فضیلت اهل بیت و خاندان نبوت را مىشناسند، به بیان این حادثه مىپردازیم:
حضرت حسینس، از بیعت با یزید خوددارى کرد و بر این امر اصرار ورزید و در شهر جدّ بزرگوارش ماند. یزید و کارگزارانش، امتناع وى را بیش از انکار عبداللّه بن عمر، عبدالرحمن بن ابىبکر و عبداللّه بن زبیر و دیگران اهمیت دادند؛ زیرا از قرابت او با رسول اللّه جو تأثیر این قرابت آگاهى داشتند و موضعِ پدرش را در برابر حکومت امیر معاویه پیش نظر داشتند؛ اما باز هم حضرت حسینسنرمش اختیار نکرد و تسلیم نشد و از موضعى که با بصیرت و اطمینان انتخاب کرده بود منحرف نگشت.