علامه ندوى از دیدگاه علماى معاصر
در طول تاریخ، دانشمندان و شخصیتهاى علمى ـ اجتماعى زیادى زندگى نمودهاند که از سوى علماى غیر معاصر خویش، مورد ستایش قرار گرفتهاند، ولى تعداد آن دسته از علماء که مورد ستایش علماى همعصر خود قرار گرفته باشند، بسیار اندک است؛ زیرا حجاب معاصرت، همواره سدّ آهنینى بوده که بین افراد و معاصرانشان حایل گشته و مانع از بیان صفات پسندیدهى شخصیتها شده است. سخن معروفى است که مىگوید: «معاصرت اصل و ریشهى تنفر و دورى افراد از یکدیگر است»؛ (المعاصرة اصل المنافرة)
اما با این حال دانشمندانى هستند که مورد ستایشِ دانشمندانِ عصر خویش قرار گرفتهاند؛ امام ندوى یکى از آن دانشمندان معدودى است که علماى معاصِر وى لب به ستایش او گشوده و حتى کتابهاى مستقلى در وصف او نگاشتهاند [۴]. در اینجا به ذکر چند نمونه از اظهار نظرهایى که در مورد خصوصیات علمى، اجتماعى و سیاسى امام ندوى به رشتهى تحریر درآمده است، اشاره مىشود [۵]:
۱. دانشمند بزرگ، شیخ محمد بهجة البیطار استاد تفسیر در دانشگاه دمشق و عضو برجستهى «مجمع علمى»:
«هرگز به یاد ندارم که شما را در قلبم یا در جمعى یاد نمایم و از علم فراوان و ادبیات توانا و گفتار شیوا و پرمحتواى شما ذکرى به میان نیاورم. پاک است خدایى که شما را توان نویسندگى به زبان عربى سلیس، که هیچ گونه شائبهى غیر عربى بودن در آن دیده نمىشود، عنایت فرمود و حمد و سپاس براى او که شما را به تألیف کتابهاى بسیار نفیس و ارائهى راه حلهایى که براى این امت سودمندتر و برتر است اختصاص داده است».
۲. دانشمند مبارز شیخ محمد محمود صواف رئیس جمعیت «الأخوة الإسلامية» در عراق:
«برادر بزرگوار و محترم، علامه سید ابوالحسن على حسنى ندوى! بسیار مشتاق هستم که نزد شما باشم و از چشمههاى فیوض و علوم و معارفى که خدا به شما ارزانى بخشیده، بهرهمند گردم ... .
گردانندگان مجلهى «الإخوة» و همچنین جوانان، بىصبرانه منتظر راهنمایىها و شنیدن طنین صداى شما در راستاى یارى اسلام و مسلمانان هستند. خداوند به شما توفیق و برکت عطا فرماید و براى پیشبرد دعوتِ خویش حفظ تان کند ...».
۳. شیخ محمد سرورالصبان نویسنده، شاعر و دبیرکل سازمان «رابطة العالم الإسلامى»:
«حضرت استاد و دعوتگر بزرگ اسلامى! خداوند شما را در راه اداى رسالتِ بزرگِ انسانى و نشر مبادى اسلام و تحقق بخشیدن به اهداف و نمونههاى عالى آن موفق بگرداند؛ و مجاهدان راه خود و پویندگان راه سعادت بشر، امثال شما را زیاد بگرداند! دیدار شما از این دیار مقدس، آثار خوبى در قلوب مسلمانان به جاى گذاشت و من امیدوارم در آینده دیدارهاى بیشترى داشته باشید».
۴. مجاهد نستوه استاد سعید رمضان مدیر مجلهى معروف «المسلمون»:
«استاد گرانمایه! شما همواره در قلب من جاى دارید، از خداوند مىخواهم مرا از زمرهى کسانى قرار بدهد که به خاطر خدا با تو محبت دارند. از او مىخواهم در روزى که سایهاى جز سایهى عرش خداوندى وجود ندارد. مرا در گروه محبان شما قرار بدهد».
۵. دکتر احمد شرباصى استاد دانشگاه ازهر:
«ابوالحسن ندوى دانشمندى مؤمن و دعوتگرى مخلص است که در میدان حفظ توحید و سنت و دورى از بدعت و دعوت به سوى خداوند و جهاد در راه او از دیگران ممتاز است. استاد هرگز در برابر مظاهر فریبندهى دنیا سر فرود نیاورده است. ساده زیستن و قناعت را پیشه نموده و از تکلّف و مجامله دورى گزیده است. به ثروت و مقام این دنیا ارزشى قایل نیست. مقاومت و پایدارى او در عرصهى پیکار در راه عقیده ضربالمثل قرار گرفته است و اخلاص عمیق وى رمز پیروزى او در میدانهایى است که دیگران شکست مىخورند».
۶. نویسندهى بزرگِ اسلامى مصر، استاد انور جندى:
«علامه ابوالحسن ندوى یکى از بزرگترین ثمرههاى ندوة العلماء و از برجستهترین شخصیتهاى آن در این عصر است. سالهاى متمادى است که ایشان در زمینههاى مختلفِ اندیشه و جهانبینىِ اسلامى و حل مشکلات و رفع شبهاتِ آن تلاش مىکند. او همواره به زبان عربىِ فصیح حقایق را بر فراز منبرهاى مکه، مدینه، قاهره، دمشق، لبنان و بغداد طى سفرهایى که به منظور دعوت در راه خدا انجـام داده، اعلام نمـوده است».
ایشان سمتهاى مهمى را در جهان اسلام احراز کرده است. کتابهاى او که در زمینههاى مختلف نوشته است، بین جوانانِ مسلمان، به ویژه مردم عرب زبان، پخش شده و خوانندگان زیادى دارند. از روزى که جهان اسلام با نام او آشنا شد، تا واپسین روزهاى زندگى هر کجا سفر مىکرد و در هر کشور عربى اسلامى که گام مىنهاد، کلمهى حق را صراحتا اعلام مىداشت. نمونههایى از این حقگویىها در مقالات و سخنانى تحت عناوین زیر مشاهده مىشود: «بشنو اى مصر»، «بشنو اى ایران»، «بشنو اى سوریه»، «بشنو اى گل صحراء (کویت)»، «اى عرب، صراحتا از من بشنوید»! [۶]
۷. ادیب بزرگ عرب، شیخ على طنطاوى: [۷]
«سید ابوالحسن ندوى از بزرگترین دعوتگران و گرامىترین دوستان و معروفترین نویسندگان عصر حاضر است.
او را بارها از نزدیک، در مکه، مدینه، دمشق و هند ملاقات کردهام. ایشان را در هر حال پایدار و استوار بر حق یافتم. او براى خدا عمل مىکند، متواضع و زاهد است، زهد واقعى؛ نه زهد جاهلانى که پشت دیوار زندگى، به سر مىبرند و نمىدانند که دنیا چیست و نمىفهمند که در جهان چه مىگذرد، بلکه زهدِ عالمى که به دنیا و اهل آن آگاهى دارد و شرق و غرب جهان را دیده است».
۸. استاد شهید، سید قطب نویسندهى بزرگ مصرى:
«نویسندهى این کتاب (قصص النبیین) «سید ابوالحسن الندوى» را مىشناسم، با شخصیت و قلم او آشنا هستم، گواهى مىدهم که قلب تپندهى او قلب یک مؤمن و عقل و تفکر وى تفکر یک مسلمان کامل است. او همواره با اسلام زندگى مىکند و زندگى خود را وقف خدمت به آن نموده است و از بینش صحیح اسلامى و شناختِ کامل اسلام برخوردار است.
این یک گواهى است که من به خاطر خدا اداى شهادت مىنمایم. من کتابهاى بسیارى را که براى کودکان و نوجوانان نوشته شده مطالعه کردهام و خودم نیز در تهیه و تألیف مجموعهاى از داستانهاى دینىِ نشأت گرفته از قرآن، در مصر شرکت داشتهام؛ اما به حق، گواهى مىدهم که کار سید ابوالحسن بسیار کاملتر و برتر از همه است» [۸].
۹. دانشمند معروف، دکتر محمد یوسف موسى استاد دانشگاه ازهر:
«خدا گواه است که من در میان کتابهایى که در گذشتهى دور و نزدیک خواندهام، کتابى به یاد ندارم که در سطح این کتاب، (ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین) حقایق ارزشمندى را در بر داشته باشد و دردها و درمانها را براى ما بازگو کند. نویسندهاى را نیز سراغ ندارم که همانند مؤلف این کتاب، با روح اسلام آشنا باشد و به آن جذب شود و در تبلیغ آن از چنین اخلاصى برخوردار باشد و همهى تلاشهاى خود را در این راه به کار اندازد» [۹].
۱۰. دانشمند و نویسندهى معروف، استاد و رئیس دانشکدهی شریعت اسلامى دانشگاه قطر، علامه دکتر یوسف قرضاوى:
«استاد محترم و دعوتگر بزرگ اسلامى سیدابوالحسن ندوى!
بنده و همهى کسانى که شما را مىشناسند، به فضایلى که خداوند به شما ارزانى بخشیده، اعتراف داریم؛ این فضایل که از ویژگىهاى وارثان انبیا و جانشینان پیامبران و احیاگران دین هستند، به شکل اندیشهى شفاف، نطق حیاتبخش، شوق دعوت، درستى کردار و رفتار، اعتدال و توازن، در وجود شما متجلى است و در مجامع اسلامى به این صفات شاخص معروف هستید، به همین دلیل سخن شما مؤثر و خوانندگان کتابهاى شما بىشمارند و شخصیت شما مورد قبول همگان است، تا جایى که تمام گروههاى اسلامى، به رغم اختلاف مذهب و طرز تفکر، در ستایش شما متفق القول هستند؛ حتى آنان که با شما اختلاف نظر دارند، نیز چارهاى جز قدردانى و ستایش و اعتراف به فضل و برترى شما ندارند و این از بزرگترین موهبتهاى خداوندى است» [۱۰]. «شیخ طبعا در نحوهى تفکر و رفتار و به طور کلى در همهى مراحل زندگىاش مردى میانهرو و معتدل است. ایشان، قدیم و جدید، میراث گذشته و عصر حاضر، روش سلف و تصوف، نرمى ابریشم و صلابت فولاد را یکجا جمع کرده است. و آرزو دارد که نسل بیدارى اسلامى این گونه باشد».
«روش امام ندوى/سازندگى بود، نه ویرانگرى، پیوند بین مسلمانان بود، نه پراکندگى و جداسازى. ایشان از دامن زدن به اختلاف بین مسلمانان پرهیز مىکرد و قضایاى بحرانى و پیچیده را با خِردورزى و منطق حکیمانه حل مىکرد و در این زمینه به موفقیتى دست یافته بود که براى کسان دیگر کمتر اتفاق مىافتد.
عوامل پیروزى ایشان عبارتند از: بخشندگى و بزرگوارى، سعهى صدر و اخلاق شیرین و توانایى حل مشکلات، با روشى آسان و اسلوب حکیمانه» [۱۱].
۱۱. شیخ عبدالعزیز بن عبداللّه بن باز مفتىِ بزرگ عربستان و رئیس مراکز تحقیقات علمى، افتاء، دعوت و ارشاد سرزمین حجاز:
«واقعیت این است که من معتقدم، هر چند در بیان وصف شما قلم فرسایى کنم، باز هم وظیفهى خود را در حق شما ادا نکردهام، لیکن آنچه مىگویم از باب اعتماد، برادرى و دورى از تکلف است ...».
۱۲. شیخ عبدالفتاح ابوغده محدث بزرگ و استاد دانشگاه امام محمد بن سعود ریاض:
«ستایش خدایى را که شما را از میان امت اسلامى برگزید و به نعمتهاى فراوان مفتخر گردانید و در وجود شما صفحات درخشانى از تاریخ علمى جاودان اسلام و نمونهى بارزى از علماى ربانىِ گذشته را مجسم ساخت.
شما در هر موضوعى که قلمفرسایى کنید، قلم شما شفا مىبخشد و بذر عشق به نکویى و فضایل و عشق به دین و مذهب را در قلبها مىکارد.
به هر حال من از وصف شما عاجز و قلمم ناتوان است».
۱۳. شیخ محمّد غزالى نویسندهى معروف معاصر و استاد دانشگاه ام القراى مکه:
«خداوند در جهاد و تلاشهاى شما برکت نهد و بر ثمره و نتیجهى آن بیفزاید و آن را وسیلهى نور و روشنى روز قیامت بگرداند، بیش از ربع قرن از آخرین دیدار ما مىگذرد و شما همواره در خاور میانه به سیاحت مىپردازید و از احوالِ فرزندانِ اسلام در آن مناطق مطلع مىشوید. خداوند شما را براى این امت حفظ کند ...».
۱۴. دکتر شیخ احمد کفتارو مفتى کل جمهورى عربى سوریه و رئیس شوراى عالى افتاء و مجمع اسلامى ابىالنور:
«امام سید ابوالحسن حسنى، معروف به ندوى، اندیشمند، دعوتگر، محقق صاحبنظر، نویسندهى چیره دست، عامل به کتاب و سنت و شخصیت برجستهى اسلامى و جهانى است. اسلوب نویسندگى ایشان منحصر به فرد است و ادیبان بزرگ از پدید آوردن چنین آثارى عاجزند».
۱۵. استاد مصطفى سعید الخن رئیس بخش عقاید و ادیان در دانشگاه دمشق:
«در میان علماء کسانى وجود دارند که پیکرهاى از بیم و هیبت، انس و محبت، یقین و معرفت، علم و فضل و خشیت و ربانیت هستند، حقا که امام سید ابوالحسن ندوى یکى از این نوع علماست ...
بنده نمىتوانم با الفاظ و کلمات، صفات والاى روحى و اخلاقى ایشان را بیان کنم؛ زیرا زبان نمىتواند معانى روحى را به گونهاى ترسیم کند که شنوندگان لذت آن را احساس کنند. هر چند میدان کلمات گسترده و گوینده، مهارت داشته باشد.
به عقیدهى بنده این کتاب (ابوالحسن الندوى الامام المفکر الداعية الادیب) تنها گوشهاى از فضایل امام است؛ زیرا شخصیت و فضایل ایشان بسیار والاتر از آن است که در یک جلد کتاب بتوان بیان نمود».
۱۶. مریم جمیله نویسندهى اسلامى: [۱۲]
«یک امتیاز دیگر در کتابهاى شما وجود دارد و آن اینکه بنده نوشتههاى بعضى از نویسندگان پاکستانى را مطالعه کردهام، در مجموع خوبند؛ اما با اسلوب جدلى و لهجهى ضعیف و رکیک و تعابیر فلسفى نوشته شدهاند، ولى نوشتههاى شما از این عیبها کاملاً پاک است و بدون شک این گامى موفقیتآمیز در راه پیروزى واقعى است».
۱۷. استاد احمد محمد طحان دانشمند و نویسندهى معاصر:
«وقتى از سید ابوالحسن ندوى صحبت مىکنم در حقیقت از نویسندهاى اسلامى از طبقهى انگشت شمارى سخن مىگویم که ضمن طرح موضوعى و علمى دقیق مسایل، به تطبیق و بررسى همه جانبه و ارائه راهحلهاى مناسب نیز مىپردازند، علاوه بر آن نوشتههاى ایشان از اسلوب ادبى قوى برخوردار است که بلاغت پیشینیان و آسانى متاخران را جمع کرده است» [۱۳].
۱۸. دکتر مصطفى سباعى دانشمند مجاهد، سخنور، نویسنده و استاد حقوق دانشگاه دمشق:
«حضرت استاد سید ابوالحسن ندوى ...، شوراى مدیریت دانشگاه دمشق، متمایل است با شما در مورد تدریس در دانشگاه، قراردادى منعقد کند تا دانشجویان، از علم و فهم شما نسبت به اسلام و رسالت آن، بهرهمند شوند، خواهشمند است به بزرگوارى خویش موافقت خود را اعلام فرمایید، نسبت به حقوق و مزایا و هر گونه پیش شرطى مىتوانید ابراز نظر کنید ...» [۱۴]
۱۹. شیخ محمد مجذوب/نویسنده و استاد دانشگاه اسلامى مدینه منوره:
«شیخ ابوالحسن ندوى که عضو دایم شوراى دانشگاه مدینه منوره بود یک ریال هم از وجوه فراوانى که به او اختصاص مىیافت، قبول نمىکرد و با وجود آنکه بارها در جلسات شورا حضور مىیافت (و هزینههاى سفر را متحمل مىشد) هرگز به حساب دانشگاه در هتلها اقامت نکرد.
همین خاصیت زهد و استغنا است که به ایشان امکان داد تا در عرصهى اصلاح و نقد اجتماعى، در برابر باطل سکوت نکند و سخنش مؤثر واقع شود» [۱۵].
۲۰. مفتى محمد امین حسینى مبارز و مفتى بزرگ فلسطین و طلایهدار قضیهی قدس:
«حضرت استاد بزرگ سید ابوالحسن ندوى ...
شما در مقام یک مؤمن مخلص، به تشخیص بیمارى و تجویز دارو موفق شدهاید، از عنایت و توجهى که به مسألهی فلسطین در کتاب خویش ابراز داشتهاید، رشک مىبرم، خداوند علماى عامل و مخلص امثال شما را در میان امت بیشتر بگرداند» [۱۶].
[۴] ر ک : «ابوالحسن الندوى کاتبا ومفکرا»، «العلامه ابوالحسن الندوى فى مرآة كتاباته ومحاضراته» و «رسائل الأعلام» کتاب اخیر مشتمل بر هفتاد نامه و پیام از پنجاه شخصیت بزرگ جهان است که خطاب به استاد ندوى نوشته شدهاند. این کتاب در پنج بخش تنظیم شده است: ۱ـ نامههاى اساتید و شیوخ بزرگ ۲ـ نامههاى دانشمندان معروف جهان اسلام ۳ـ نامههاى رهبران و رؤساى مؤسسات اسلامى ۴ـ نامههاى نویسندگان و ادیبان نامآور ۵ـ نامههاى پادشاهان، وزیران و سران حکومتها. «یحدثونك عن ابى الحسن الندوى» و«الإمام العلامه ابوالحسن كما عرفته» (تألیف دکتر قرضاوى) [۵] اغلب استنادها از کتاب «رسائل الأعلام» اقتباس شده است. [۶] جندى، انور، العلامه ابوالحسن الندوى فى مرآة كتاباته ومحاضراته. [۷] مقدمهى كتاب «فى مسیرة الحیاة» اثر امام ندوى: شرح احوال و آثار امام ندوى/= (۳۳) [۸] مقدمهى کتاب «قصص النبیین» جلد سوم اثر امام ندوى. [۹] مقدمهى کتاب «نبرد ایدئولوژیک». [۱۰] رسائل الأعلام، صص ۹۲-۹۳، دار ابن کثیر، چاپ اول ۱۴۲۵ هـ. [۱۱] قرضاوى، یوسف. الشیخ ابوالحسن الندوى كما عرفته، ص ۶۳. [۱۲] مریم جمیله، نویسنده و فارغ التحصیل دانشگاه نیویورک بود که پس از ده سال تحقیق و تلاش به اسلام مشرف شد. نام اصلى او مارگریت مارکوس بود که پس از مسلمان شدن نام مریم جمیله را برگزید و به پاکستان مهاجرت کرد و به نوشتن مقاله و کتابهاى اسلامى پرداخت. [۱۳] مجله «المجتمع» کویت. [۱۴] نامهی مورخ ۲۲/۱۰/۱۳۷۴. دکتر قرضاوى به نقل از برادران سورى مىگوید: «امام ندوى هیچگونه حقالزحمه و حتى هدیهاى در برابر تدریس در دانشگاه قبول نکرد بلکه حق خود را به دانشجویان بىبضاعت اهدا نمود» و همچنین در هتلى که براى اقامت ایشان اختصاص داده بودند اقامت ننمود. [۱۵] استاد محمد مجذوب: «علماء و مفکرون عرفتهم» ۱/۱۴۳. [۱۶] نامه مورخ ۲۷ ذى قعده ۱۳۷۳ هـ.