بزرگترین افتخار
علىسمىگوید: روزى همراه با پیامبر جبه صحن کعبه رفتم، رسول خدا جخواست تا تمثالهایى را که مشرکان بر بالاى بام کعبه نصب کرده بودند، فرو ریزد، لذا به من امر کرد تا بنشینم. آنگاه پاى خود را بر شانهام گذاشت تا بالا رود. من خواستم بلند شوم، ولى نتوانستم. چون ناتوانى مرا احساس کرد پایین آمد و خود بر زمین نشست و مرا بر شانههایش سوار کرد و سپس بلند شد. من احساس کردم که دارم به افق آسمان مىرسم. آنگاه بر بالاى بام کعبه بالا رفتم و تمثالى را که با مس یا روى، نصب و محکم شده بود، از جاى کندم و به دستور پیامبر جبر زمین انداختم. تمثال، همانند شیشه خرد شد. سپس فرود آمدم و به همراه آن حضرت جبا سرعت از آنجا دور شدیم و پشت دیوار خانهها پنهان شدیم تا کسى از کفّار متوجّه کار ما نشود [۸۵]. روشن است که این واقعه - آن گونه که در مستدرک حاکم است - قبل از هجرت به وقوع پیوسته است [۸۶].
[۸۵] مسند امام احمد بن حنبل، ج ۲، ص ۶۴۵ ـ ۶۴۴، تاریخ امام بخارى، ابن ماجه، حاکم، نسایى در خصائص. [۸۶] برخى از سیره نویسان متأخر، این واقعه را مربوط به فتح مکه دانستهاند که رسول خدا کعبه را از آلودگى وجود بتها پاک نمود، ولى صحیح این است که قبل از هجرت رخ داده است. علامه على بن برهان الدین در کتاب سیرهى حلبیه ج ۳، ص ۳۰ نوشته است: این گفتهى علىسکه «به سرعت از آنجا دور شدیم ...» دلالت دارد که این واقعه روز فتح مکه نبوده است.