۲- باب: قِسْمَةِ الغَنَمِ
باب [۲]: تقسیمکردن گوسفند
۱۱۳۳- عَنْ رَافِعِ بْنِ خَدِيجٍ سقَالَ: كُنَّا مَعَ النَّبِيِّ جبِذِي الحُلَيْفَةِ، فَأَصَابَ النَّاسَ جُوعٌ، فَأَصَابُوا إِبِلًا وَغَنَمًا، قَالَ: وَكَانَ النَّبِيُّ جفِي أُخْرَيَاتِ القَوْمِ، فَعَجِلُوا، وَذَبَحُوا، وَنَصَبُوا القُدُورَ، فَأَمَرَ النَّبِيُّ جبِالقُدُورِ، فَأُكْفِئَتْ، ثُمَّ قَسَمَ، فَعَدَلَ عَشَرَةً مِنَ الغَنَمِ بِبَعِيرٍ فَنَدَّ مِنْهَا بَعِيرٌ، فَطَلَبُوهُ، فَأَعْيَاهُمْ وَكَانَ فِي القَوْمِ خَيْلٌ يَسِيرَةٌ، فَأَهْوَى رَجُلٌ مِنْهُمْ بِسَهْمٍ، فَحَبَسَهُ اللَّهُ ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ لِهَذِهِ البَهَائِمِ أَوَابِدَ كَأَوَابِدِ الوَحْشِ، فَمَا غَلَبَكُمْ مِنْهَا فَاصْنَعُوا بِهِ هَكَذَا» ، فَقَالَ جَدِّي: إِنَّا نَرْجُو - أَوْ نَخَافُ - العَدُوَّ غَدًا، وَلَيْسَتْ مَعَنَا مُدًى، أَفَنَذْبَحُ بِالقَصَبِ؟ قَالَ: «مَا أَنْهَرَ الدَّمَ، وَذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ فَكُلُوهُ، لَيْسَ السِّنَّ وَالظُّفُرَ، وَسَأُحَدِّثُكُمْ عَنْ ذَلِكَ: أَمَّا السِّنُّ فَعَظْمٌ، وَأَمَّا الظُّفُرُ فَمُدَى الحَبَشَةِ» [رواه البخاری: ۲۴۸۸].
۱۱۳۳- از رافع بن خدیجسروایت است که گفت: در (ذوالحلَیفَه) با پیامبر خدا جبودیم، مردم به گرسنگی شدیدی افتادند، شتران و گوسفندانی را به غنیمت گرفتند، و پیامبر خدا جدر آخر قافله بودند، آنها با عجله شتران و گوسفندان را ذبح نموده و دیگها را بر پا نمودند، پیامبر خدا جامر کردند که دیگها را واژگون نمایند [۳]، و دیگها واژگون شد.
بعد از آن عنایم را تقسیم نمودند، هر ده گوسفند را معادل یک شتر قرار دادند، یکی از شترها گریخت، و آنها را از اینکه آن را به دست آورند عاجز ساخت، و اسپهای مردم کم بود، شخصی از آنها آن شتر را به تیر زد، و خدا به سبب آن تیر آن را از رفتن باز داشت.
و بعد از آن پیامبر خدا جفرمودند: «بعضی از این چارپایان مانند حیوانات وحشی رم بر داشته و وحشت میکنند، اگر حیوانی رَم برداشت و آن را گرفته نتوانستید، چنین کنید» [یعنی: او را به ذریعۀ تیر و یا کدام آلۀ دیگری از پا در آورید].
برای پیامبر خدا جگفتم که ما فردا شاید با دشمن مواجه شویم، و کاردی در دسترس نداریم، آیا روا است که با برگ نَی حیوانات را ذبح کنیم؟
فرمود: «هر چیزی که خون را جاری سازد، و به نام خدا ذبح گردد، آن را بخورید، ولی با دندان و یا ناخن نباید ذبح نمود، و به زودی علت آن را برای شما میگویم، علتش این است که دندان استخوان است، و ناخن کارد مردم حبشه است» [۴].
[۳] سبب امر به چپه کردن دیگها آن بود، که در اموال غنیمت پیش از تقسیم کردن تصرف نموده بودند، و این کار حرام است، و نخواستند که صحابه از آن حرام استفاده نمایند. [۴] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) خوردن از مال غنیمت پیش از تقسیم کردن آن روا نیست. ۲) تقسیم کردن گاو، شتر، و گوسفند بدون قیمت گذاری جواز دارد. ۳) حیوان اهلی که فراری میشود، اگر امکان بدست آوردنش نباشد، حکم شکار را بخود میگیرد، و میتوان آن را ذریعۀ آلات شکار از پا در آورد. ۴) اگر حیوانی در چاه افتاد، و امکان رسیدن به ذبح شرعی آن موجود نبود، از هر طریفی که میسر شود، ذبح کردن آن جواز دارد. ۵) یکی از شروط ذبح آن است که خون جاری گردد. ۶) با استناد بر این حدیث علمای احناف میگویند که بسم الله گفتن در ذبح کردن شرط است، و امام مالک/میگوید: اگر بسم الله گفتن را قصدا ترک کرد، ذبحش حرام است، و اگر سهوا ترک کرد، باکی ندارد، و امام شافعی/میگوید: بسم الله گفتن در وقت ذبح کردن شرط نیست، بنابراین خواه بسم الله بگوید و خواه نگوید، و خواه قصدا آن را ترک کرده باشد و خواه سهوا ذبحش حلال است، و دلیلش حدیثی است که ابوداود از صلبسروایت میکند که پیامبر خدا جفرمودند: «ذبح دست مسلمان حلال است، خواه بسم الله بگوید و خواه نگوید. ٧) ذبح کردن با دندان و ناخن جواز ندارد، ولی امام ابوحنیفه و ابویوسف و محمد رحمهم الله میگویند: این در صورتی است که ناخن و دندان به جای خود متصل باشد، و اگر منفصل باشد، ذبح کردن با آنها روا است.