۳ – باب: الخَطَأِ وَالنِّسیَانِ فِي العَتَاقَةِ وَالطَّلاَقِ وَنَحوِهِ
باب [۳]: خطا و نسیان در آزاد کردن و طلاق دادن و امثال اینها
۱۱۴۲: عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س، قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ ج: «إِنَّ اللَّهَ تَجَاوَزَ لِي عَنْ أُمَّتِي مَا وَسْوَسَتْ بِهِ صُدُورُهَا، مَا لَمْ تَعْمَلْ أَوْ تَكَلَّمْ» [رواه البخاری: ۲۵۲۸]
۱۱۴۲- از ابوهریرهسروایت است که گفت: پیامبر خدا جفرمودند:
«خداوند به جهت من، وسوسههای قلبی امت مرا تا وقتی که به آن وسوسهها عمل نکند، و یا تکلم ننماید، عفو کرده است» [۱۴].
[۱۴] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) عدم مؤاخذه در وسوسههای قلبی خاص برای امت محمد جو به جهت محمد جاست، و از این دانسته میشود که امم سابقه از وسوسههای قلبی مؤاخذه میشدند، و حتی در اول اسلام این حکم بر این امت نیز جاری بود، تا اینکه خداوند این آیه را نازل ساخت که: ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا﴾. ۲) توضیح وسوسههای قلبی این است که شخص مثلا: در دلش خطور میکند که زنش را طلاق بدهد، تا وقتی که به طلاق نطق نکرده است، طلاقش واقع نمیگردد، و یاشخصی به خاطرش میگردد که شراب بخورد، تا وقتی که شراب نخورده است، گناه شرابخواری بر وی حساب نمیگردد. ۳) در مورد خطا، بین علماء اختلاف نظر است، بعضی علماء میگویند: آنچه که به اساس خطاء یا فراموشی از انسان صادر میشود، در دنیا اثری ندارد، و در آخرت گناهی، مثلا: اگر کسی خواست که برای زنش بگوید که تو: زن خوبی هستی، از روی خطا گفت که: تو طلاق هستی، طلاقش واقع نمیشود، ولی احناف میگویند: آنچه که از خطاء عفو است، مؤاخذۀ اخروی است، ولی اثار دنیوی به آن تعلق میگیرد، و در نتیجه طلاق چنین شخصی از نگاه قضاء واقع میگردد، و مسئلۀ خطاء و نسیان، فروعات و متعلقات زیادی دارد، که تفصیل آن در کتب اشباه و نظائر، و بعضی از مسائل آن در کتب فقه، خصوصا در باب نکاح و طلاق، و در باب جنایات به تفصیل مذکور است.