فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد چهارم

فهرست کتاب

۳۲- باب: الحِرَاسَةِ فِي الغَزْوِ وَفِي سَبِيلِ اللهِ
باب [۳۲]: فضیلت حراست در جهاد فی سبیل الله

۳۲- باب: الحِرَاسَةِ فِي الغَزْوِ وَفِي سَبِيلِ اللهِ
باب [۳۲]: فضیلت حراست در جهاد فی سبیل الله

۱۲۴۶- عَنْ عَائِشَةَ ل، قَالَتْ: كَانَ النَّبِيُّ جسَهِرَ، فَلَمَّا قَدِمَ المَدِينَةَ، قَالَ: «لَيْتَ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِي صَالِحًا يَحْرُسُنِي اللَّيْلَةَ» ، إِذْ سَمِعْنَا صَوْتَ سِلاَحٍ، فَقَالَ: «مَنْ هَذَا؟» ، فَقَالَ: أَنَا سَعْدُ بْنُ أَبِي وَقَّاصٍ جِئْتُ لِأَحْرُسَكَ، وَنَامَ النَّبِيُّ ج[رواه البخرای: ۲۸۸۵].

۱۲۴۶- از عائشهلروایت است که گفت: شبی پیامبر خدا جبعد از آمدن به مدینه، به بیدار خوابی افتاده و فرمودند: «کاش شخص مناسبی از صحابه‌ام پیدا می‌شد که امشب از من حراست می‌کرد».

در این وقت بود که آواز سلاحی را شنیدیم، پیامبر خدا جفرمودند: «کیستی»؟

گفت: من سعد ابن ابی وقاصم، آمده‌ام تا از شما حراست نمایم، و همان بود که پیامبر خدا جخوابیدند [۱۶٠].

۱۲۴٧- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س، عَنِ النَّبِيِّ ج، قَالَ: «تَعِسَ عَبْدُ الدِّينَارِ، وَعَبْدُ الدِّرْهَمِ، وَعَبْدُ الخَمِيصَةِ، إِنْ أُعْطِيَ رَضِيَ، وَإِنْ لَمْ يُعْطَ سَخِطَ، تَعِسَ وَانْتَكَسَ، وَإِذَا شِيكَ فَلاَ انْتَقَشَ، طُوبَى لِعَبْدٍ آخِذٍ بِعِنَانِ فَرَسِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، أَشْعَثَ رَأْسُهُ، مُغْبَرَّةٍ قَدَمَاهُ، إِنْ كَانَ فِي الحِرَاسَةِ، كَانَ فِي الحِرَاسَةِ، وَإِنْ كَانَ فِي السَّاقَةِ كَانَ فِي السَّاقَةِ، إِنِ اسْتَأْذَنَ لَمْ يُؤْذَنْ لَهُ، وَإِنْ شَفَعَ لَمْ يُشَفَّعْ» [رواه البخاری:۲۸۸٧].

۱۲۴٧- از ابوهریرهساز پیامبر خدا جروایت است که فرمودند: «بدبخت است بندۀ دینار و درهم، و بندۀ رخت و لباس، اگر این چیزها برایش داده شود، خوش و راضی است، و اگر داده نشود، ناراضی و خشمگین است، [چنین کسی] بدبخت و بیچاره است، اگر به پایش خاری بخلد، آن را برآورده نمی‌تواند».

«و خوشبخت کسی است که لجام اسپش را گرفته و به جهاد فی سبیل الله بیرون می‌شود، موهایش پریشان، و پاهایش خاک آلود است، اگر برایش [در خط اول] وظیفۀ نگهبانی داده شود نگهبانی می‌کند، و اگر وظیفۀ دنباله روی لشکر داده شود، دنباله روی لشکر را می‌کند.

اگر اجازۀ داخل شدن بخواهد برایش اجازه نمی‌دهند ، و اگر شفاعت کسی را بکند، شفاعتش را نمی‌پذیرند» [۱۶۱].

[۱۶٠] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) متن عربی حدیث دلالت بر این دارد که بیدار خوابی پیامبر خدا جپیش از آمدن به مدینه واقع شده بوى، و حراست بعد از آن در مدینه، ولی طوری که در صحیح مسلم آمده است، بیدار خوابی پیامبر خدا جو حراست از ایشان در مدینه واقع گردیده بود، و ترجمه هم به اساس روایت مسلم صورت گرفته است. ۲) ظاهر حدیث دلالت بر این دارد که این واقعه در ابتدای آمدن پیامبر خدا جبه مدینه واقع شده است، ولی حقیقت امر چنین نیست، زیرا در ابتدای هجرت عائشهلدر نزد پیامبر خداجنبود. ۳) طلب حراست پیامبر خدا جمنافی با این قول خداوند که: ﴿وَٱللَّهُ يَعۡصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسنیست، زیرا طلب حراست پیش از نزول این آیۀ کریمه دلالت بر این ندارد که نباید پیامبر خدا جاز خود حراست نمایند، چنانچه وعده به نصرت دادن خدا، منافی با جهاد و مقابله با دشمنان دین خدا نیست. ۴) امیر و یا خلیفه می‌تواند برای حفاظت از خود، نگهبان و یا نگهبانانی را تعیین نماید. ۵) اتخاذ وسائل اسباب، منافی با توکل نیست، زیرا توکل عمل قلبی، و وسائل و اسباب، عمل بدنی است. [۱۶۱] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) اینکه پیامبر خدا جاز کسی که علاقۀ شدید به دینار و درهم، و رخت و لباس دارد، به بندۀ دینار و درهم، و بنده رخت و لباس تعبیر کردند، از این جهت است که این شخص آن‌چنان به این مظاهر دنیوی فریفته شده است که در بدست آوردن آن‌ها از همه چیز خود گذشته است، و طوری به این چیزها فریفته شده است، که گویا به عبادت آن‌ها مشغول است. ۲) این سخن پیامبر خدا جکه بندۀ دینار و درهم (بدبخت و بیچاره است)، نفرینی بر چنین شخصی است، یعنی: خداوند او را بدبخت و بیچاره کند، و یا بیان واقعیت از حالی این شخص است، یعنی: بعد از اینکه این شخص چنین راه و رفتاری داشته باشد، در حقیقت بدبخت و بیچاره شده است، زیرا خود را به چیزهای وابسته کرده است، که فانی بوده و دیر یا زود یا از دستش می‌رود، و یا با دل پر حسرت آن‌ها را به دیگران وا می‌گذارد. ۳) این سخن پیامبر خدا جکه: (اگر اجازۀ داخل شدن بخواهد برایش اجازۀ نمی‌دهند، و اگر شفاعت کسی را بکند، شفاعتش را نمی‌پذیرد)، این است که: این شخص با همۀ اخلاص و فداکاری خود، آن‌چنان بی‌نام و نشان است که اگر اجازه بخواهد که به مجلسی داخل شود، برایش اجازۀ داخل شدن نمی‌دهند، و اگر شفاعت کسی را بکند، شفاعتش را قبول نمی‌کنند.