۱۳- باب: هَلْ يُشِيرُ الإِمامُ بِالصُّلْحِ
باب [۱۳]: آیا امام باید به صلح دعوت کند؟
۱۱۸۸- عَنْ عَائِشَةَ ل، قَالَتْ: سَمِعَ رَسُولُ اللَّهِ جصَوْتَ خُصُومٍ بِالْبَابِ عَالِيَةٍ أَصْوَاتُهُمَا، وَإِذَا أَحَدُهُمَا يَسْتَوْضِعُ الآخَرَ، وَيَسْتَرْفِقُهُ فِي شَيْءٍ، وَهُوَ يَقُولُ: وَاللَّهِ لاَ أَفْعَلُ، فَخَرَجَ عَلَيْهِمَا رَسُولُ اللَّهِ ج، فَقَالَ: «أَيْنَ المُتَأَلِّي عَلَى اللَّهِ، لاَ يَفْعَلُ المَعْرُوفَ؟» ، فَقَالَ: أَنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَلَهُ أَيُّ ذَلِكَ أَحَبَّ [رواه البخاری: ۲٧٠۵].
۱۱۸۸- از عائشهلروایت است که گفت: پیامبر خدا جآواز کسانی را که با صدای بلند به در خانه خصومت میکردند، شنیدند، یکی از دیگری میخواست تا چیزی از فرض خود را برای وی بخشیده، و برایش مهلت بدهد، و دیگری میگفت: به خداوند سوگند است که چنین نخواهم کرد، [یعنی: نه از قرضم چیزی کم میکنم، و نه برایت مهلت میدهم].
پیامبر خدا جنزد آنها رفته و گفتند: «آنکه به خدا سوگند میخورد که کار خوبی را انجام ندهد، کجا است»؟
آن شخص گفت: یا رسول الله من هستم، و اینک هر کدام را که میخواهد از وی باشد [٧۵].
[٧۵] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) معنی این سخن طلبگار که گفت: یا رسول الله! اینک هر کدام را که میخواهد از وی باشد این است که: اگر قرضدارم میخواهد که برایش مهلت بدهم، مهلت میدهم، و اگر میخواهد که چیزی از قرض خود را برایش کم کنم، کم میکنم. ۲) مهلت دادن برای قرضدار، و یا کم کردن برایش از قرض، کار مستحبی است. ۳) انسان نباید در چیزی که سبب ممانعت از کار خیر میشود، سوگند بخورد. ۴) کسانی که با هم کدورتی دارند، اگر شخص مصلحی در بین آنها سخن خیر خواهانۀ میگوید، باید سخنش را قبول نمایند. ۵) شفاعت کردن برای حاجتمندان در نزد قدرتمندان، مستحب است. ۶) اگر قرضدار محتاج باشد، جواز دارد از طلبگار بخواهد تا چیزی از قرض خود را برایش ببخشد.، و قبول کردن این پیشنهاد در چنین حالتی مستحب است، و بعضی از علماء این کار را مکروه میدانند، زیرا سؤال کردن سبب ذلت است، و مسلمان نباسید ذلت را قبول کند، و از همین سبب است که امام ابوحنیفه/میگوید: اگر کسی در سفر آبی جهت وضوء ساختن نداشت، ولی با رفیقش آب بود، باید تیمم کند، و از رفیقش آب نخواهد، زیرا در سؤال کردن ذلت است.