۲۶- باب: اسْمِ الفَرَسِ وَالحِمَارِ
باب [۲۶]: نامگذاری اسپ و خر
۱۲۳٧- عَنْ سِهْلِ بْنِ سَعْدٍ سقَالَ: «كَانَ لِلنَّبِيِّ جفِي حَائِطِنَا فَرَسٌ يُقَالُ لَهُ اللُّحَيْفُ» ، قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: «وَقَالَ بَعْضُهُمُ: اللُّخَيْفُ» [رواه البخاری: ۲۸۵۵].
۱۲۳٧- از سهل بن سعدسروایت است که گفت: برای پیامبر خدا جدر باغ ما اسپی بود به نام (لُحیف)، وبعضی آن را (لُخَیف) میگفتند [۱۵۱].
۱۲۳۸- عَنْ مُعَاذٍ س، قَالَ: كُنْتُ رِدْفَ النَّبِيِّ جعَلَى حِمَارٍ يُقَالُ لَهُ عُفَيْرٌ، فَقَالَ: «يَا مُعَاذُ، هَلْ تَدْرِي حَقَّ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ» وَسَرَدَ الحًديث وقَدْ تَقَدَّم. [رواه البخاری: ۲۸۵۶ وانظر حديث رقم: ۱۲۸].
۱۲۳۸- از معاذسروایت است که گفت: بر بالای خری که نامش (عُفَیر) بود، بر پشت سر پیامبر خدا جسوار بودم، فرمودند: «ای معاذ! آیا میدانی که حق خدا بر بندگانش چیست»؟ [و باقی حدیث را طوری که قبلا گذشت بیان نمود]. [۱۵۲]
۱۳۳٩- عَنْ أَنَسِ س، قَالَ: كَانَ فَزَعٌ بِالْمَدِينَةِ، فَاسْتَعَارَ النَّبِيُّ جفَرَسًا لَنَا يُقَالُ لَهُ مَنْدُوبٌ، فَقَالَ: «مَا رَأَيْنَا مِنْ فَزَعٍ وَإِنْ وَجَدْنَاهُ لَبَحْرًا» [رواه البخاری: ۲۸۵٧].
۱۳۳٩- از انسسروایت است که گفت: در مدینه فریاد و غوغائی شنیده شد، پیامبر خدا جاسپ ما را که به نام (مندوب) یاد میشد به عاریت گرفته [و رفتند که از قضیه خبر بگیرند]، برگشته و گفتند: «هیچ فریاد و غوغائی را ندیدم، ولی این اسپ همچون دریا میخروشید» [۱۵۳].
[۱۵۱] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) آن اسپ را از آن جهت (لحیف) میگفتند که دنبش بسیار دراز بود، تا جایی که گویا زمین را با دنب خود میپوشانید، و همچنین (لجیف) به حرف جیم نیز آمده است، و (لجیف) به معنی: تیز و سریع است، و (لجیف) در اصل تیری است که پیکان آن عریض باشد، و (لخیف) به خاء، به دو معنی آمده است: زدن به شدت، و سنگی که سفید و نازک باشد. ۲) نامگذاری اسپ نباید به نامی باشد که جنبۀ دینی داشته باشد، و یا به نام شخصیت و یا مقام اسلامی میباشد، و یا دلالت بر چیزی داشته باشد، که مخالف به احکام و مفاهیم اسلامی باشد. [۱۵۲] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) معاذ بن جبلسیکی از چهار نفری بود که تمام قرآن را در زمان حیات نبی کریم جحفظ کرده بودند، و سه نفر دیگر عبارت بودند از: زید بن ثابت، أبی بن کعب، و أبو زید انصاری. ۲) باقی حدیث این است که: و حق بندگان بر خدا چیست؟ معاذسگفت: خدا و رسولش بهتر میدانند، پیامبر خدا جفرمودند: «حق خدا بر بندگانش آن است که او را عبادت کنند، و برای وی شریکی قرار ندهند، و حق بندگان بر خدا آن است که کسی را که برای وی شریک قرار نداده است، عذاب نکند». این حدیث با اختلاف اندکی به شمارۀ (۱٠۵) قبلا گذشت، و از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۳) چارپایان را میتوان به نامهای مناسب، نامگذاری نمود، و اگر حیوان قوی و قدرتمند باشد، روا است که دونفری بر آن سوار شوند. [۱۵۳] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) این اسپ یعنی: مندوب در رفتارش بسیار بطیء و سست بود، ولی بعد از اینکه پیامبر خدا جاو را سوار شدند، بسیار چابک و سریع شد، تا جایی که هیچ اسپی به او نمیرسید، ۲) پیامبر خدا جاز همگان شجاعتر و با اقدام تر بودند، زیرا به مجرد شنیدن آن آواز غیر طبیعی، از همه پیشتر خود راه به آن محل رساندند.