۴- باب: مَا جَاءَ فِي قَولِهِ:﴿وَهُوَ ٱلَّذِي يُرۡسِلُ ٱلرِّيَٰحَ بُشۡرَۢا بَيۡنَ يَدَيۡ رَحۡمَتِهِ﴾
باب [۴]: این قول خداوند که: ﴿و آن ذاتی است که بادها را بشارت دهندۀ رحمت خود میفرستد﴾
۱۳۵۵- عَنْ عَائِشَةَ ل، قَالَتْ: كَانَ النَّبِيُّ ج، إِذَا رَأَى مَخِيلَةً فِي السَّمَاءِ، أَقْبَلَ وَأَدْبَرَ، وَدَخَلَ وَخَرَجَ، وَتَغَيَّرَ وَجْهُهُ، فَإِذَا أَمْطَرَتِ السَّمَاءُ سُرِّيَ عَنْهُ، فَعَرَّفَتْهُ عَائِشَةُ ذَلِكَ، فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «مَا أَدْرِي لَعَلَّهُ كَمَا قَالَ قَوْمٌ» : ﴿فَلَمَّا رَأَوۡهُ عَارِضٗا مُّسۡتَقۡبِلَ أَوۡدِيَتِهِمۡ﴾[رواه البخاری: ۳۲٠۶].
۱۳۵۵- از عائشهلروایت است که گفت: چون پیامبر خدا جابری را که دارای باران بود، مشاهده میکردند، این طرف و آن طرف میرفتند، و به خانه میآمدند، و بیرون میشدند، و رنگشان تغییر میکرد».
و چون باران میبارید، به حالت عادی برمیگشتند، عائشهلاین چیز را برایشان تعریف کرد [و سبب را جویا شد].
پیامبر خدا جفرمودند: «چه میدانم! شاید این مانند همان ابری باشد که چون قوم عاد آن را مشاهده نمودند گفتند: این ابری است که جهت باریدن برای ما آمده است...» [۲٧٧].
[۲٧٧] و قصهاش چنین است که باد شدیدی بر قوم عاد وزیدن گرفت، و آنها با خود میگفتند که باد سبب ایجاد ابر و بران خواهد شد، ولی سبب هلاکت و از بین رفتن آنها گردید، و این باد تا جایی شدید و تند بود، که مواشی و گوسفندان آنها را به هوا برد.