۱۳- باب: الكَافِرِ يَقْتُلُ المُسْلِمَ ثُمَّ يُسْلِمُ فَيُسَدِّدُ بَعْدُ وَيُقْتَلُ
باب [۱۳] کافری مسلمانی را میکشد، و بعد از آن مسلمان میشود، و هدایت گردیده و کشته میشود
۱۲۲٠- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ جقَالَ: «يَضْحَكُ اللَّهُ إِلَى رَجُلَيْنِ يَقْتُلُ أَحَدُهُمَا الآخَرَ يَدْخُلاَنِ الجَنَّةَ: يُقَاتِلُ هَذَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ، فَيُقْتَلُ، ثُمَّ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَى القَاتِلِ، فَيُسْتَشْهَدُ» [رواه البخاری: ۲۸۲۶].
۱۲۲٠- از ابوهریرهسروایت است که پیامبر خدا جفرمودند:
«خداوند متعال از دو کس که یکی دیگری را میکشد، و هردو به بهشت میروند، میخندند [بلا کیف]».
«یکی کسی است که در راه خدا جهاد میکند و کشته میشود، و [دیگری] قاتل او است، [که کافر است، و بعد از آن] توبه میکند، [یعنی: مسلمان میشود] و خداوند توبهاش را قبول میکند، [و بعد از آن، در راه خدا جهاد میکند] و به شهادت میرسد [۱۳٠].
۱۲۲۱- و عَنْهُ س، قَالَ: أَتَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ جوَهُوَ بِخَيْبَرَ بَعْدَ مَا افْتَتَحُوهَا، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَسْهِمْ لِي، فَقَالَ بَعْضُ بَنِي سَعِيدِ بْنِ العَاصِ: لاَ تُسْهِمْ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَقَالَ أَبُو هُرَيْرَةَ: «هَذَا قَاتِلُ ابْنِ قَوْقَلٍ» ، فَقَالَ ابْنُ سَعِيدِ بْنِ العَاصِ: وَاعَجَبًا لِوَبْرٍ، تَدَلَّى عَلَيْنَا مِنْ قَدُومِ ضَأْنٍ، يَنْعَى عَلَيَّ قَتْلَ رَجُلٍ مُسْلِمٍ أَكْرَمَهُ اللَّهُ عَلَى يَدَيَّ، وَلَمْ يُهِنِّي عَلَى يَدَيْهِ [رواه البخاری: ۲۸۲٧].
۱۲۲۱- و از ابوهریرهسروایت است که گفت: در حالی نزد پیامبر خدا جآمدم که به خیبر بودند، و مسلمانان خیبر را فتح کرده بودند، گفتم: یا رسول الله! حصۀ مرا هم بدهید.
یکی از اولاد (سعید بن عاص) [که ابان ابن سعید باشد] گفت: یا رسول الله برایش چیزی ندهید.
ابوهریره گفت: این [شخصی که چنین میگوید] قاتل ابن قوقل است.
[ابا] بن سعید گفت: عجیب است که گربۀ وحشیی از کوه (ضان)، [نام کوهی است که ابوهریره از آنجا میباشد]، پایین شده، و بر من از کشته شدن مسلمانی که از دست من مورد اکرام خداوند قرار گرفته است [یعنی: به شهادت رسیده است]، عیب میگیرد، و خداوند مرا در دست او مورد اهانت قرار نداد، [یعنی: من در دست او در حال کفر کشته نشدم] [۱۳۱].
[۱۳٠] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) در مراد از اطلاق خنده و امثال آن بر خداوند متعال دو مذهب وجود دارد، اول: مذهب اهل سلف: که میگویند مراد از این چیزها، همان چیزی است که خداوند به خود نسبت داده است، ولی منتهی کیفیت آن را نمیدانیم، دوم مذهب اهل تأویل: که میگویند: مراد از چنین صفاتی لامز آنها است، مثلا: مراد از خنده لازم خنده که رضایت است میباشد، و قبلا نیز به این موضوع در جای مناسبش (مقدمه) اشاره نموده و توضحیات بیشتری دادیم. ۲) از سیاق این حدیث چنین دانسته میشود که قاتل در حال کفر خود، آن مسلمان را به شهادت رسانده بود، و بعد از مسلمان شدن، خودش نیز به شهادت رسید، ولی آیا اگر مسلمانی مسلمان و یا مسلمانان دیگری را میکشد، و باز خودش در جهاد فی سبیل الله کشته میشود، به جنت میرود، از استنباط امام بخاری/که باب را به آن عنوان نموده است، و نیز از سیاق حدیث چنین دانسته میشود که این حکم خاص برای شخص اول است، نه دوم، گرچه بعضی از علماء میگویند که این حکم شمولیت دارد، والله تعالی أعلم. [۱۳۱] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) ابن قوقل نامش: نعمان بن قوقل انصاری است، و کسی است که در جنگ احد به دست (ابان بن سعید) به شهادت رسیده بود. ۲) کسی که از گناهی توبه میکند، نباید او را از آن گناه مورد سرزنش قرار داد، و یا برایش عیب گرفت، زیرا وقتی که ابوهریره از کشتن ابن قوقل بر ابان بن سعید عیب گرفت، و ابان با شدیدترین لفظی جوابش را داد، پیامبر خدا جبرای ابان بن سعید چیزی نگفتند. ۳) مسلمان شدن، گناهان گذشته را ولو آنکه کشتن مسلمانی باشد، محو میسازد. ۴) غنیمت تنها برای کسانی است که در جهاد اشترک نمودهاند، ولی اگر کسی از افراد لشکر بوده و امام او را برای انجام دادن کاری به جای دیگری فرستاده باشد، نیز در غنیمت شریک میباشد، چنانچه پیامبر خدا سهم عثمانسرا از غنائم بدر دادند، حال آنکه وی در جنگ حضو نداشت، زیرا پیامبر خدا جاو را موظف به کار دیگری ساخته بودند.