فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد چهارم

فهرست کتاب

۵- باب: مَا يَجُوزُ مِنَ الاشْتِرَاطِ وَالثَّنْيا فِي الإِقْرَارِ
باب [۵]: شرط و استثنائی که در اقرار جائز است

۵- باب: مَا يَجُوزُ مِنَ الاشْتِرَاطِ وَالثَّنْيا فِي الإِقْرَارِ
باب [۵]: شرط و استثنائی که در اقرار جائز است

۱۱٩۳- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ جقَالَ: «إِنَّ لِلَّهِ تِسْعَةً وَتِسْعِينَ اسْمًا مِائَةً إِلَّا وَاحِدًا، مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الجَنَّةَ» [رواه البخاری: ۲٧۳۶].

۱۱٩۳- از ابوهریرهسروایت است که گفت: پیامبر خدا جفرمودند:

«برای خداوند متعال نود و نُه نام است، صد نام یکی کم، کسی که آن‌ها را بشمارد و حفظ نماید، به بهشت می‌رود» [٩۵].

[٩۵] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) مراد از اینکه کسی نام‌های خدا را بشمارد، این است که: آن نام‌ها را بداند و خداوند را متصف به همۀ آن نام‌ها بشناسد، و به مقتضای آن‌ها عمل نماید. ۲) قید نود و نه نام به این معنی نیست که: برای خداوند متعال نام‌های دیگری غیر از این نام‌های نود و نه گانه نیست، بلکه برای خداوند متعال نام‌هائی است که جز ذات خداوند متعال، هیچکس دیگری آن را نمی‌داند، در حدیث عائشهلآمده است که پیامبر خدا جدر دعای خود می‌گفتند: «الهی! به تمام نام‌های تو، از تو مسئلت می‌نمایم، آنچه را که از آن نام‌ها می‌دانیم، و آنچه را که نمی‌دانیم». ۳) نام‌های خداوند متعال توفیقی است، و نمی‌شود که به اساس قیاس و یا عقل اسمی را به خداوند نسبت داد، که خداوند آن اسم را برای خود نسبت نداده است، مانند اینکه بگوئیم: تواضع صفت نیکی است، پس نباید خداند از این صفت مبرا باشد، و یا فهمیدن، صفت کمال است، و خداوند به این صفت از دیگران مسناب‌تر است، و به این اساس حکم کنیم که تواضع و فهم نیز از صفات خداوند متعال است، و همچنین هر صفت دیگری که خداوند متعال آن را برای خود نسبت نداده است، نباید او تعالی را به آن نسبت داد. ۴) در صورتی که نسبت دادن نام دیگری غیر ازنام‌های که خداوند خود را به آن جائز نیست، تسمیۀ خداوند متعال به نام‌ها که دلالت بر معانی غیر شرعی دارد، به طور اولی جائز نیست، مثلا: روا نیست که از خداوند متعال و یا از صفتی از صفات او – به هر قصد و نیتی که باشد – به شراب، و یا چشم و زلف یار، و یا از خانۀ خدا به میکده، و یا از قرب خدا به مستی، و امثال این چیزها یاد کنیم. ۵) چون ترجمۀ قرآن کریم، و احادیث نبوی به اتفاق علماء به زبان‌های دیگر جواز دارد، و نصوص قرآن کریم و سنت نبوی شریف محتوی (اسماء الله) می‌باشند، بنابراین ترجمۀ آن نام‌ها به لغتی که قرآن کریم و سنت نبوی به آن لغت ترجمه می‌شود، جواز دارد، والله تعالی أعلم بالصواب.