فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد چهارم

فهرست کتاب

۱٠۳- باب: هل يُعفَى عَنِ الذِّمِّيِّ إِذَا سَحَرَ
باب [۱٠۳]: اگر ذمی سحر کرد آیا می‌توان او را عفو کرد؟

۱٠۳- باب: هل يُعفَى عَنِ الذِّمِّيِّ إِذَا سَحَرَ
باب [۱٠۳]: اگر ذمی سحر کرد آیا می‌توان او را عفو کرد؟

۱۳۴۴- عَنْ عَائِشَةَ ل: «أَنَّ النَّبِيَّ جسُحِرَ، حَتَّى كَانَ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ أَنَّهُ صَنَعَ شَيْئًا وَلَمْ يَصْنَعْهُ» [رواه البخاری: ۳۱٧۵].

۱۳۴۴- از عائشهلروایت است که کسی پیامبر خدا جرا سحر کرد [این شخص لبید بن أعصم یهودی بود]، تا حدی که به خیال‌شان می‌رسید که فلان کار را کرده‌اند، در حالی که آن کار را نکرده بودند [۲۶۸].

[۲۶۸] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: بعضی از منحرفین این حدیث عائشهلرا به جحت اینکه مخالف قرآن است، رد نموده و گفته‌اند که: سحر از عمل شیاطین است، و شیطان بر پیامبر خدا جسلطۀ ندارد، لذا خبر سحر شدن پیامبر خدا جصحت ندارد، در جواب آن‌ها باید گفت که این سخن آن‌ها مخالف و معاند با قرآن است، زیرا خداوند متعال پیامبر خود جرا مخاطب قرار داده و می‌گوید: ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ ١ مِن شَرِّ مَا خَلَقَ ٢ وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ٣ وَمِن شَرِّ ٱلنَّفَّٰثَٰتِ فِي ٱلۡعُقَدِ ٤ وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ٥، و (نقاثات) ساحرینی هستند که در گره‌های می‌دمند، و سحری که پیامبر خدا جبه آن دچار شده بودند به طور دائم و مستمرد نبود، بلکه مانند مرضی بود که شخص به آن دچار می‌شود و سپس از آن شفا می‌یابد، و مدت زیادی نگذشت که خداوند پیامبر خدا جرا از سحر ساحران نجات داد.