۲- باب: قَبُولِ هَدِیَّةِ الصَّيْدِ
باب [۲]: قبول هدیۀ شکار
۱۱۴۵: «عَنْ أَنَسٍ س، قَالَ: «أَنْفَجْنَا أَرْنَبًا بِمَرِّ الظَّهْرَانِ، فَسَعَى القَوْمُ، فَلَغَبُوا، فَأَدْرَكْتُهَا، فَأَخَذْتُهَا، فَأَتَيْتُ بِهَا أَبَا طَلْحَةَ، فَذَبَحَهَا وَبَعَثَ بِهَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ جبِوَرِكِهَا أَوْ فَخِذَيْهَا - قَالَ: فَخِذَيْهَا، فَقَبِلَهُ» وفَي رواية: وَأَكَلَ مِنْه [رواه البخاری: ۲۵٧۲]
۱۱۴۵- از انسسروایت است که گفت: در منطقۀ (مر ظهران) خرگوشی را رم دادیم، مردم کوشیدند که او را بگیرند، نتوانستند و خسته شدند، ولی من به او رسیدم و او را گرفتم و نزد ابوطلحه آوردم، او آن را ذبح کرد و رانها آن را برای پیامبر خدا جفرستاد، ایشان آن را قبول کردند، و در روایت دیگری آمده است که ایشان آن را قبول نموده و خوردند [۲۶].
[۲۶] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) (مر ظهران) منطقهای است در راه مدینه به سوی مکه، و حدود یک منزل از مکه فاصله دارد. ۲) اگر گروهی، شکار را تعقیب کردند، و یکی از آنها شکار را بدست آورد، شکار به وی تعلق میگیرد، و دیگران حقی به آن ندارند. ۳) خوردن گوشت خرگوش مباح است. ۴) بخشش دادن چیز اندک برای شخصیت بزرگ مانعی ندارد، زیرا پیامبر خدا جبا همان شخصیت خود، از قبول کردن دو ران خرگوش ابا نورزیدند، پس هیچکس از دادن و قبول نمودن هیچ نوع هدیۀ نباید، خودداری نماید.