فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد چهارم

فهرست کتاب

٧۶- باب: فِكاكِ الأَسِيرِ
باب [٧۶]: آزاد ساختن اسیر

٧۶- باب: فِكاكِ الأَسِيرِ
باب [٧۶]: آزاد ساختن اسیر

۱۳٠۱- عَنْ أَبِي مُوسَى س، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «فُكُّوا العَانِيَ، يَعْنِي: الأَسِيرَ، وَأَطْعِمُوا الجَائِعَ، وَعُودُوا المَرِيضَ» [رواه البخاری: ۳٠۴٧].

۱۳٠۱- از ابوموسیسروایت است که گفت: پیامبر خدا جفرمودند: «اسیر را آزاد سازید، گرسنه را نان بدهید، و مریض را عیادت کنید» [۲۲۳].

۱۳٠۲- عَنْ أَبِي جُحَيْفَةَ س، قَالَ: قُلْتُ لِعَلِيٍّ س: هَلْ عِنْدَكُمْ شَيْءٌ مِنَ الوَحْيِ إِلَّا مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ؟ قَالَ: «لاَ وَالَّذِي فَلَقَ الحَبَّةَ، وَبَرَأَ النَّسَمَةَ، مَا أَعْلَمُهُ إِلَّا فَهْمًا يُعْطِيهِ اللَّهُ رَجُلًا فِي القُرْآنِ، وَمَا فِي هَذِهِ الصَّحِيفَةِ» ، قُلْتُ: وَمَا فِي الصَّحِيفَةِ؟ قَالَ: «العَقْلُ، وَفَكَاكُ الأَسِيرِ، وَأَنْ لاَ يُقْتَلَ مُسْلِمٌ بِكَافِرٍ» [رواه البخاری: ۳٠۴٧].

۱۳٠۲- ازابوجُحَیفَهسروایت است که گفت: برای علیسگفتم: آیا در نزد شما چیز دیگری از وحی به جز از چیزی که در قرآن است وجود دارد؟

گفت: به خدایی که دانه را شق نموده و جهانیان را خلق کرده است، چیز دیگری وجود ندارد، مگر علمی را که خداوند در فهم قرآن نصیب شخصی می‌سازد، و به جز از چیزی که در این صحیفه است.

گفتم: در این صحیفه چیست؟

گفت: بیان دیت، و ازاد ساختن اسیر، و اینکه نباید مسلمان به سبب کافری کشته شود [۲۲۴].

[۲۲۳] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) آزاد ساختن اسیران مسلمان به اتفاق علماء فرض کفائی است که باید در مقابل اسیران کفار، و یا از بیت المال آزاد گردند. ۲) در آزاد ساختن اسیرانی که از کفار در دست مسلمان می‌باشند، قول راجح آن است که (ولی امر مسلمانان) با نظر داشت مصالح عمومی می‌تواند در آن‌ها تصرف نماید، به این معنی که می‌تواند آن‌ها را با در نظر داشت چنین مصلحتی، بدون مقابل، و یا در مقابل مال، و یا در مقابل اسیران مسلمانان، آزاد ساخته، و یا آن‌ها راهمانطور تا وقتی که مصلحت تقاضا می‌کند، در اسارت نگهدارد. ۳) نان دادن گرسنگان فرض کفائی است، ولی اگر کسی از گرسنگی در حالت مرگ باشد، و کس و یا کسانی وجود داشته باشند که قدرت به سیر ساختن و نجات دادن وی از مرگ داشته باشند، برآن‌ها فرض عین است که وی را نان داده و از مرگ برهانند، و اگر نان ندادند و مرد، عندالله قاتل او گفته می‌شود، و گرچه در این دنیا قصاصی بر آن‌ها نیست، ولی باید دیتش را بدهند. ۴) عیادت از مریض نیز فرض کفائی است، و بعضی آن را سنت مؤکده می‌دانند. [۲۲۴] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) سبب این سؤال از علیسآن بود که کسانی گمان می‌کردند که پیامبر خدا جبرای بعضی از افراد اهل بیت خود، خصوصا علیساسراری را از وحی گفته‌اند، که برای دیگران نگفته‌اند، چنین کسانی شاید می‌خواستند تا به این سخنان خود، مقامی را برای سیدنا علیسقائل شوند که برای دیگران نیست. ولی از این غافل بودند که در این گفتۀ خود پیامبر خدا جرا به کتمان وحی و یا کتمان اسرار وحی نسبت می‌دهند، و این سخن کفر آمیز چیزی است که از مقام نبوت دور و بلکه غیر متصور است، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُو می‌فرماید: ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ، و طوری که می‌بینم قرآن مجید برای پیامبر خدا جوظیفه می‌دهد، تا وحی، و بیان وحی را برای همۀ مردمان بدون استثناء برسانند، و البته که پیامبر خدا جچنین کردند، و برای هیچکس در این امر اختصاصی قایل نشدند. ۲) جمهور علماء بر این نظر اند که مسلمان اگر کافری را – ولو آنکه معصوم الدم باشد، کشت، قصاص بر وی لازم نمی‌شود، ولی امام ابوحنیفه و ابویوسف و محمد و زفر می‌گویند: مسلمان اگر کافر معصوم الدمی را کشت، قصاص لازم می‌گردد، و دلیلی‌شان حدیثی است که دارقطنی به سند خود از ابن عمربروایت می‌کند که پیامبر خدا جمسلمانی را در مقابل معاهدی قصاص نمود و فرمودند: «من از همگان به عهد خود پایبندتر هستم». و از حدیث باب چنین جواب می‌دهند که مراد از کافری که در این حدیث ذکر گردیده است، مشرک می‌باشد، یعنی اگر مسلمان مشرکی را که با وی در عهد و پیمان هستیم کشت، در مقابل وی قصاص نمی‌گردد، ولی از اهل ذمه چیزی نمی‌گوید، و حدیث دارقطنی بیانگر حکم اهل ذمه است. ولی این استدلال چندان قانع کننده نیست، زیرا حدیث دارقطنی ضعیف، و در عین حال غیر متصل است، بنابراین صلاحیت تخصیص حدیث بخاری را ندارد، منتهی چیزی که می‌توان گفت این است که: آیات قصاص عام است، و عام شامل همۀ افراد خود را می‌شود، و با این هم می‌توان گفت که: با آنکه آیات قصاص عام است، ولی تخصیص عام به خبر واحد جواز دارد، و حدیث بخاری آن آیت را تخصیص داده است. ولی چون احناف شریعت‌های گذشته را – در صورتی که دلیلی بر نسخ آن‌ها وجود نداشته باشد – حجت می‌دانند، از این جهت به این قول خداوند متعال که می‌فرماید: «و در تورات چنین مقرر نمودیم که هر شخص مقابل هر شخص [قصاص می‌شود...« تمسک جسته و می‌گویند: در امر قصاص فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان نیست، و اگر کسی شخصی را کشت که کشتنش روا نبود، در مقابل آن قصاص می‌شود، و البته کسانی که چنین قصاصی را جواز نمی‌دهند، شریعت‌های گذشته را حجت نمی‌دانند.