۲٩- باب: ما جَاءَ في أَسماءِ رسُولِ الله ج
باب [۲٩]: آنچه که دربارۀ نامها پیامبر خدا جآمده است
۱۴٧۳- عَنْ جُبَيْرِ بْنِ مُطْعِمٍ سقَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لِي خَمْسَةُ أَسْمَاءٍ: أَنَا مُحَمَّدٌ، وَأَحْمَدُ وَأَنَا المَاحِي الَّذِي يَمْحُو اللَّهُ بِي الكُفْرَ، وَأَنَا الحَاشِرُ الَّذِي يُحْشَرُ النَّاسُ عَلَى قَدَمِي، وَأَنَا العَاقِبُ» [رواه البخاری: ۳۵۳۲].
۱۴٧۳- از جبیر بن مطعمسروایت است که گفت: پیامبر خدا جفرمودند:
«برایم پنج نام است، من محمد، احد، و من ماحی [یعنی: محو کننده هستم] که خداوند کفر را به سبب من محو میسازد، و من حاشر [هستم]، که همۀ مردم بر قدمهایم حشر میشوند، و من عاقب هستم» [۴٠۲].
۱۴٧۴- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَلاَ تَعْجَبُونَ كَيْفَ يَصْرِفُ اللَّهُ عَنِّي شَتْمَ قُرَيْشٍ وَلَعْنَهُمْ، يَشْتِمُونَ مُذَمَّمًا، وَيَلْعَنُونَ مُذَمَّمًا وَأَنَا مُحَمَّدٌ» [رواه البخاری: ۳۵۳۳].
۱۴٧۴- از ابوهریرهسروایت است که گفت: پیامبر خدا جفرمودند: «آیا از این تعجب نمیکنید که خداوند متعال چگونه دشنام و لعنت قریش را از من منصرف میسازد؟ آنها مذمم را دشنام داده و لعنت میکنند، حال آنکه من (محمد) هستم» [۴٠۳].
[۴٠۲] از احکام و مسائل متعلق بهانی حدیث آنکه: ۱) معنی (عاقب) این است که محمد جبه عقب همۀ پیامبران آمده، و آخرین پیامبر هستند و بعد از ایشان پیامبر دیگری مبعوث نمیشود. ۲) اشرف نامهای پیامبر خدا ج(محمد) و (أحمد) است، و معنی (محمد) این است که خداوند هر پیامبر را حمد گفته است، ولی پیامبر ما (محمد) جرا بیشتر حمد گفته است، و هر پیامبری خدا را حمد گفته است، ولی پیامبر ما (أحمد) است، یعنی: خداوند را از همگان بیشتر حمد گفتهاند. ۳) پیامبر خدا جپیش از آنکه (محمد) نامیده شوند، (أحمد) نامیده شدند، زیرا نامشان در کتب سابقه (أحمد)، و در قرآن کریم (محمد) است، و امام ابن قیم/میگوید: که نام پیامبر خدا جدر تورات نیز (محمد) است، و کسی که ایشان را (احمد) نامید، سیدنا مسیح عیسی بن مریم÷بود.. ۴) نسبت به حمدی که در بسیاری از شؤون امت محمد جمشروع شده است، مانند حمد در نماز، حمد در وقت نان خوردن، حمد در وقت آب خوردن، حمد در وقت سفر کردن، حمد در وقت طواف کردن و غیره ، این امت به نام (حمادون) یعنی (حمد گویان) یاد میشوند. ۵) این اسمای پنجگانه، مشهورترین اسمای پیامبر خدا جاست، و برای ایشان نامهای دیگری نیز هست، مانند: (الخاتم)، و (المقفی)، و (نبی التوبة)، و (نبی الحمة)، و (نبی المحمة)، و (الفاتح)، و (الأمین)، و (الشاهد)، و (المبشر)، و (البشیر)، و (النذیر)، و (القاسم)، و (الضحوک)، و (عبدالله)، و (السراج المنیر)، و (سید ولد آدم)، (صاحب لواء الحمد)، و (صاحب المقام المحمود)، و غیره، و امام قسطلانی/در (الموهب اللدنیة) برای پیامبر خدا جچهار صد نام را به ترتیب حروف الفباء ذکر کرده است. و امام ابن قیم/میگوید: چون نامهای پیامبر خدا جاوصاف مدح است، لذا از هر وصف نیکی برایشان نامی است، ولی از صفتی برایشان نام اشتقاق میشود که آن صفت یا خاص به ایشان باشد، و یا به طور غالب بر ایشان اطلاق شود، لذا صفتی که بین ایشان و دیگران مشترک باشد، نباید از چنین صفتی برایشان نامی اشتقاق نمود، و در اخیر به نقل از امام ابوالخطاب/میگوید: همانطوری که برای خداوند جل جلاله هزار اسم است، برای نبی کریم جنیز هزار اسم است، با چیزی تصرف از: زاد المعاد (۱/ ۸۶ – ۸۸). [۴٠۳] کفار قریش لعنهم الله پیامبر خدا جرا (مذَمم) مینامیدند، و مذمم معنایش عکس معنی (محمد) است، عوراء زن ابولهب میگفت: (مذمما قلينا، ودينه أبينا، وأمره عصينا)یعنی: مذمم را آزرده ساختیم، دینش را نپذیرفتیم، و از امرش اطاعت نکردیم.