فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد چهارم

فهرست کتاب

۲ – باب: مَا قِيلَ فِي شَهَادَةِ الزُّورِ
باب [۲]: آنچه که دربارۀ شهادت دادن ناحق آمده است

۲ – باب: مَا قِيلَ فِي شَهَادَةِ الزُّورِ
باب [۲]: آنچه که دربارۀ شهادت دادن ناحق آمده است

۱۱٧۶- عَنْ أَبِي بَكْرَةَ س، قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ ج: «أَلاَ أُنَبِّئُكُمْ بِأَكْبَرِ الكَبَائِرِ؟» ثَلاَثًا، قَالُوا: بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «الإِشْرَاكُ بِاللَّهِ، وَعُقُوقُ الوَالِدَيْنِ - وَجَلَسَ وَكَانَ مُتَّكِئًا فَقَالَ - أَلاَ وَقَوْلُ الزُّورِ» ، قَالَ: فَمَا زَالَ يُكَرِّرُهَا حَتَّى قُلْنَا: لَيْتَهُ سَكَتَ [رواه البخاری: ۲۶۵۴].

از ابوبکرهسروایت است که گفت: پیامبر خدا جفرمودند: «آیا از بزرگ‌ترین گناهان کبیره برای شما خبر بدهم»؟ - و این سخن را سه بار تکرار نمودند.

[صحابه] گفتند: چرا نه یا رسول الله!

فرمودند: «شرک آوردن به خدا، و عقوق والدین – در اینجا از حالی که تکیه داده بودند به دو زانو نشستند و گفتند -: و بدانید که شهادت ناحق»

راوی می‌گوید: و این سخن را آنقدر تکرار کردند که گفتیم: ای کاش که خاموش شوند [۴۸].

[۴۸] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) گناه بر سه قسم است: صغیره، مانند نشست در کنار راه بدون ضرورت، کبیره، مانند: زنا، و اکبر مانند، گناهانی که در این حدیث آمده است. ۲) نظر به اهمیت دادن به شهادت دروغ، پیامبر خدا جآن را به دو طریق از دیگر گناهان متمیز ساختند، اول آنکه: حالت اتکاء را گذاشته و به دو زانو نشستند، و این حالت دلالت بر این دارد که متکلم می‌خواهد سخن مهمی را بیان دارد، دوم آنکه: این سخن را چندین بار تکرار کردند، و غرض از تکرار سخن، نیز اهمیت دادن و مهم شمردن آن است. ۳) گرچه شرک به خدا گناهش از شهادت دروغ بزرگ‌تر است، ولی چون مردم به شهادت دروغ اهمیت چندانی نداده و شاید به آسانی مرتکب آن گردند، از این جهت پیامبر خدا جدر اجتناب از آن، تاکید بیشتری فرمودند. ۴) دروغ از نگاه گناه شش مرتبه است: أ- دروغ گفتن بر خدا: مانند کسی که می‌گوید: خداوند فرزند و یا همسر دارد، و یا سه خدا وجود دارد، و یا عیسی فرزند خدا است، و یا عزیز فرزند خدا است، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن كَذَبَ عَلَى ٱللَّهِ، و این عمل بدون شک، و به اتفاق علماء کفر است: ب- دروغ گفتن بر پیامبر خدا ج: مانند کسی که قصدا می‌گوید پیامبر خدا جچنین و چنان گفتند، و می‌داند که چنین چیزی را نگفته‌اند، پیامبر خدا جمی‌فرمایند: «مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّدًا فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ»، این عمل در نزد جمهور علماء از گناهان کبیره، و در نزد بعضی از علماء کفر است. جـ- شهادت دروغ: که غرض از آن اثبات حقی به دروغ برای شخص دیگری است، و این همان چیزی است که در این حدیث آمده است، و به اتفاق علماء از اکبر کبائر است. د- دروغ گفتن برای مردمان: که غرض از آن ترویج مال خود شخص دروغگو است، و یا کسب مصلحت برای خود وی می‌باشد و دروغ گفتن غرض ترویج مال بر سه نوع است: عیب، غش، و دروغ، و بدترین آن‌ها دروغ است. هـ- دروغ گفتن جهت خلاص کردن خود از مخمصه، به این معنی که شخص در مخمصه می‌افتد، و برای خلاصی خود، چارۀ جز دروغ گفتن ندارد، دروغ گفتن در چنین حالتی و برای چنین شخصی جواز دارد، ولی به شرط آنکه این دروغ گفتنش، سبب ضرر برای شخص دیگری نشود، به این معنی که به سبب دروغ گفتن خود را از مخمصه نجات دهد، ولی بیچارۀ را عوض خود به مخمصمه بیندازد. و- دورغ گفتن جهت اصلاح ذات البین: یعنی شخص دروغی می‌گوید، تا به این دروغ خود، دو نفر مسلمان را که با هم دشمنی و خصومت دارند، با هم آشتی دهد، و سبب اصلاح در بین آن‌ها گردد، دروغ گفتن در این حالت نه تنها آنکه مباح است، بلکه ثواب هم دارد، و تفصیل این موضوع، در کتب سلوک و اخلاق، خصوصا در کتاب (إحیا علوم الدین) اما غزالی/به تفصیل مذکور است.