٧۲- باب: حَرْقِ الدُّورِ وَالنَّخِيلِ
باب [٧۲]: سوزاندن خانهها و نخلستانها
۱۲٩۶- عَنْ جَرِيرِ بْنِ عَبْدِاللهِ سقَال: قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَلاَ تُرِيحُنِي مِنْ ذِي الخَلَصَةِ» وَكَانَ بَيْتًا فِي خَثْعَمَ يُسَمَّى كَعْبَةَ اليَمَانِيَةِ، قَالَ: فَانْطَلَقْتُ فِي خَمْسِينَ وَمِائَةِ فَارِسٍ مِنْ أَحْمَسَ، وَكَانُوا أَصْحَابَ خَيْلٍ، قَالَ: وَكُنْتُ لاَ أَثْبُتُ عَلَى الخَيْلِ، فَضَرَبَ فِي صَدْرِي حَتَّى رَأَيْتُ أَثَرَ أَصَابِعِهِ فِي صَدْرِي، وَقَالَ: «اللَّهُمَّ ثَبِّتْهُ، وَاجْعَلْهُ هَادِيًا مَهْدِيًّا» ، فَانْطَلَقَ إِلَيْهَا فَكَسَرَهَا وَحَرَّقَهَا، ثُمَّ بَعَثَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ جيُخْبِرُهُ، فَقَالَ رَسُولُ جَرِيرٍ: وَالَّذِي بَعَثَكَ بِالحَقِّ، مَا جِئْتُكَ حَتَّى تَرَكْتُهَا كَأَنَّهَا جَمَلٌ أَجْوَفُ أَوْ أَجْرَبُ، قَالَ: فَبَارَكَ فِي خَيْلِ أَحْمَسَ، وَرِجَالِهَا خَمْسَ مَرَّاتٍ [رواه البخاری: ۳٠۲٠].
۱۲٩۶- از جریر بن عبداللهسروایت است که گفت: پیامبر خدا جبه من گفتند: «مرا از [بتخانۀ] ذی الخلصه راحت نمیسازی»؟ و [بتخانۀ ذو الخلصله] عبارت از خانۀ در قبیلۀ (خَثعم] بود که به نام کعبۀ یمانی یاد میشد، [و آن را مشابه کعبه ساخته بودند].
[جریر] گفت: که با یکصد و پنجاه سوار از مردم (اَحمس) که سواران ماهری بودند، به آن طرف حرکت کردم، و من خود را [از مریضی و ضعفی که داشتم] بر بالای اسپ گرفته نمیتوانستم، [پیامبر خدا ج]با دست خود چنین بر سینهام زدند که آثار انگشتانشان را بر سینهام مشاهده نمودم، و دعا کردند که: «خدایا! او را ثابت قدم بساز، و او را هدایت کن و سبب هدایت دیگران بگردان».
جریرسبه طرف آن بتخانه رفت، و آن بتخانه را [با بتی که در آن بود] منهدم ساخت و به آتش کشید، و شخصی را فرستاد که خبر را برای پیامبر خدا جبرساند.
فرستادۀ جریر [نزد پیامبر خدا جآمد] و گفت: قسم به ذاتی که شما را به حق فرستاده است تا هنگامی که [آن بتخانه را] مانند شتر درون خالی و یا شتر (گر) [شک از راوی است]، ندیدم، نزد شما نیامدم، و پیامبر خدا جبرای افراد و اسپهای قبیلۀ (اَحمس) پنج باری دعای خیر و برکت نمودند [۲۱۶].
[۲۱۶] ازاحکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) مراد از این سخن فرستادۀ جریرسکه: (تا هنگامی که (آن بتخانه را] مانند شتر درون خالی و یا شتر (گر) ندیدم، نزد شما نیامدم) این است که: تا وقتی که همه بتهایی را که در آن وجود داشت، از بین نبردیم، و آنها را آتش نزدیم، نزد شما نیامدم. ۲) چیزهای که سبب فتنه در دین مردم میگردد، و اساس کفری دارد، باید از بین برده شود. ۳) اگر فتحی صورت میگیرد، باید به زودی خبر آن برای (ولی امر) رسانیده شود. ۴) یاد کردن از شکست دشمن به سخنان تمسخر آمیز روا است.