۵۲- باب: عَزْمِ الإِمامِ عَلَى النَّاسِ فِيما يُطِيقُونَ
باب [۵۲]: امام باید مردم را به چیزی مکلف سازد که طاقت اجرای آن را داشته باشند.
۱۲٧۵- عَنْ ابْنِ مَسْعُودٍ سقَالَ: لَقَدْ أَتَانِي اليَوْمَ رَجُلٌ، فَسَأَلَنِي عَنْ أَمْرٍ مَا دَرَيْتُ مَا أَرُدُّ عَلَيْهِ، فَقَالَ: أَرَأَيْتَ رَجُلًا مُؤْدِيًا نَشِيطًا، يَخْرُجُ مَعَ أُمَرَائِنَا فِي المَغَازِي، فَيَعْزِمُ عَلَيْنَا فِي أَشْيَاءَ لاَ نُحْصِيهَا؟ فَقُلْتُ لَهُ: وَاللَّهِ مَا أَدْرِي مَا أَقُولُ لَكَ، إِلَّا أَنَّا «كُنَّا مَعَ النَّبِيِّ ج، فَعَسَى أَنْ لاَ يَعْزِمَ عَلَيْنَا فِي أَمْرٍ إِلَّا مَرَّةً حَتَّى نَفْعَلَهُ، وَإِنَّ أَحَدَكُمْ لَنْ يَزَالَ بِخَيْرٍ مَا اتَّقَى اللَّهَ، وَإِذَا شَكَّ فِي نَفْسِهِ شَيْءٌ سَأَلَ رَجُلًا، فَشَفَاهُ مِنْهُ، وَأَوْشَكَ أَنْ لاَ تَجِدُوهُ، وَالَّذِي لاَ إِلَهَ إِلَّا هُوَ مَا أَذْكُرُ مَا غَبَرَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا كَالثَّغْبِ شُرِبَ، صَفْوُهُ وَبَقِيَ كَدَرُهُ» [رواه البخاری: ۲٩۶۴].
۱۲٧۵- از ابن مسعودسروایت است که گفت: امروز شخصی نزدم آمد، و از چیزی از من پرسید که ندانستم جواب او را چه بگویم، ازمن پرسید: اگر جوان مسلحی با امیران ما به جهاد بیرون شود، و آن امیر، ما را به چیزهای که طاقت آن را نداریم امر کند، چه باید کرد؟ [یعنی: از وی اطاعت بکنیم یا نه]؟
ابن مسعودسگفت: به خداوند سوگند نمیدانم برای تو چه بگویم؟ آنچه که میدانم این است که ما با پیامبر خدا جبودیم، و تا یک چیز را انجام نمیدادیم، ایشان ما را به انجام دادن چیز دیگری امر نمیکردند.
و کسی که از شما از خدا بترسد، به خیر و عافیت است، و اگر در مورد چیزی به شک افتاد، از شخص [عالمی] پرسان کند، [و آن عالم] شما را به راه نجات رهنمائی خواهد کرد، ولی زود است زمانی بیاید که چنین شخصی را نتوانید پیدا کنید، و به خداوند یگانه سوگند، آنچه که از دنیا باقی مانده است فکر نمیکنم که بهتر از حوضی باشد که آبهای پاکش نوشیده شده، و گِل و لایش باقی مانده است [۱٩۳].
[۱٩۳] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) سبب توقف ابن مسعودساز فتوی دادن برای آن شخص آن بود که وی بین دو امر متعرض واقع گردیده بود، از یک طرف میدانست که اگر (ولی امر) شخصی را به جهاد و یا کار دیگری امر میکند، اطاعت کردن از وی واجب است، و از طرف دیگر آن شخص گفته بود که امیران ما، ما را به چیزهای امر میکنند که طاقت انجام دادن آن را نداریم، که البته در این حالت اطاعت از امیر واجب نیست، زیرا خداوند متعال میفرماید: ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا﴾، از این جهت ابن مسعوسروش پیامبر خدا جبا صحابه را برای آن شخص بیان نمود، تا خود آن شخص خود را به آن روش تطبیق دهد. ۲) در صورتی که عصر و زمان ابن مسعودسکه به شهادت پیامبر خدا ج(خیر القرون) میباشد، آن طوری بود که او میگوید، و مردم را به تقوی و ترس از خدا توصیه مینمود، پس عصر و زمان ما که (شر القرون) گردیده است، چگونه خواهد بود؟ و ما باید در تقوی و ترس از خدا چگونه باشیم؟ نسأل الله السلامة والعافیة.