۳- باب: شَهَادَةِ الأَعْمى وَنِكَاحِهِ وَأَمْرِهِ وإِنْكَاحِهِ وَمُبَايَعَتِهِ وَقَبُولِهِ فِي التَّأذِينِ وَغَيْرِهِ ومَا يُعْرَفُ بِالأَصْوَاتِ
باب [۳]: شهادت دادن شخص نابینا، و بقیۀ تصرفات آن... و آنچه که به اصوات شناخته میشود
۱۱٧٧- عَنْ عَائِشَةَ ل، قَالَتْ: سَمِعَ النَّبِيُّ جرَجُلًا يَقْرَأُ فِي المَسْجِدِ، فَقَالَ: «رَحِمَهُ اللَّهُ لَقَدْ أَذْكَرَنِي كَذَا وَكَذَا آيَةً، أَسْقَطْتُهُنَّ مِنْ سُورَةِ كَذَا وَكَذَا» [رواه البخاری: ۲۶۵۵].
۱۱٧٧- از عائشهلروایت است که گفت: پیامبر خدا جشنیدند که شخصی در مسجد قرآن میخواند، [این شخص عبدالله بن زید انصاری قاری بود]، فرمودند:
«خدا بر وی رحمت کند، چندین آیتی را که از فلان سوره انداخته بودم [یعنی: فراموش کرده بودم]، به یادم داد» [۴٩].
۱۱٧۸- وَعَنْهَا لتَهَجَّدَ النَّبِيُّ جفِي بَيْتِي، فَسَمِعَ صَوْتَ عَبَّادٍ يُصَلِّي فِي المَسْجِدِ، فَقَالَ: «يَا عَائِشَةُ أَصَوْتُ عَبَّادٍ هَذَا؟» ، قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: «اللَّهُمَّ ارْحَمْ عَبَّادًا» [رواه البخاری: ۲۶۵۵].
۱۱٧۸- و از عائشهلروایت است که گفت: پیامبر خدا جدر خانهام نماز تهجد خواندند، صوت عَبَّاد را که در مسجد نماز میخواند شنیدند.
گفتند: «یا عائشه! این صوت عَبَّاد است»؟
گفتم: بلی.
فرمودند: «خدایا! بر عَبّاد رحمت کن» [۵٠].
[۴٩] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) قرآن خواندن در مسجد به صدای بلند جواز دارد، و این در صوتی است که سبب اذیت دیگران نگردد. ۲) اگر کسی برای انسان کار خیری انجام میدهد، ولو آنکه آن شخص نداند، باید برایش دعای خیر نمود. ۳) میشود که بعد از مدتی پیامبر خدا جچیزی را از قرآن فراموش کنند، و از جهت تفادی این امر بود که جبرئیل÷در هر رمضان قرآن را با پیامبر خدا جدوباره آن را متذکر میگردیدند، و از همه مهمتر آنکه این فراموشی بعد از این بود که قرآن برای امت تبلیغ گردیده بود، کاتبان وحی آن را نوشته بودند، و حفاظ آن را حفظ کرده بودند، از این جهت قرآن به طور کامل محفوظ بود، و خوفی از ضایع شدن آن بوجه من الوجوه وجود نداشت، خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ﴾. [۵٠] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) مراد از عباد «عباد بن بشر انصاری است، که در غروۀ بدر اشتراک نموده و صاحب کرامات بود، از آن جمله اینکه شبی از نزد پیامبر خدا جبیرون رفت، در این وقت عصایش برایش مانند چراغی روشن گردید، در جنگ یمامه به سن چهل و پنج سالگی به شهادت رسید، و کسی که میگوید: وی عباد بن عبدالله بن زبیر است، اشبتاه میکند، زیرا عباد بن بشر صحابی، و عباد بن عبدالله بن زبیر تابعی است. ۲) بعضی ازعلماء از این حدیث این طور فهمیدهاند که میتوان بر صوت اعتماد نمود، ولو آنکه صاحب صوت را ندیده باشد، بنابراین شهادت دادن شخص کور که واقعه را ندیده است ولی شنیده است، با شرائط خاص خودش جواز دارد.