۲۵- باب: قصَّة خُزَاعَةَ
باب [۲۵]: قصۀ خُزاعه
۱۴۶۸- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج، قَالَ: «عَمْرُو بْنُ لُحَيِّ بْنِ قَمَعَةَ بْنِ خِنْدِفَ أَبُو خُزَاعَةَ» [رواه البخاری: ۳۵۲۱].
۱۴۶۸- از ابوهریرهساز پیامبر خدا جروایت است که فرمودند: «عمرو بن لُحَی بن قَمَعَه بن خِندِف، ابوخزاعه است».
۱۴۶٩- وَعَنْهُ سقَالَ النَّبِيُّ ج: «رَأَيْتُ عَمْرَو بْنَ عَامِرِ بْنِ لُحَيٍّ الخُزَاعِيَّ يَجُرُّ قُصْبَهُ فِي النَّارِ وَكَانَ أَوَّلَ مَنْ سَيَّبَ السَّوَائِبَ» [رواه البخاری: ۳۵۲۱].
۱۴۶٩- و از ابوهریرهسروایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «عمرو بن عامر بن لُحی خزاعی را دیدم که رودههایش را در بین آتش به دنبال خود میکشید، و او اولین کسی بود که طریقۀ سوائب را اختراع کرد» [۳٩٩].
[۳٩٩] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) سوائب عبارت از حیواناتی بود که بنا به عادت اهل جاهلیت، اگر کسی از آمدن مسافری و یا جهت شفا یافتن مریضی نذر میکرد، میگفت: فلان شترم ازاد باشد، بعد از آن، نه آن شتر را سوار میشدند، و نه میدوشیدند، و نه از چریدن و رفتنش در کدام جایی ممانعت به عمل میآرودند. ۲) و بعضی میگویند که سائبه عبارت از آن بود که: اگر کسی شترش پنج بار میزائید، و نتاج آخر آن نر میبود، گوش آن را میبرید و آن را برای بتان نذر میکرد، و این شتر آزاد بود، هرجا که میخواست میرفت، و از هرجا که میخواست میچرید و کسی مانعش نمیشد، و او را بار نمیکرد. ۳) عمرو بن لُحی که پیامبر خدا جاو را در آتش دیدند که رودههایش را به دنبالش میکشد، اولین کسی بود که دین اسماعیل÷را تغیر داد، و بتها را جهت عبادت کردن نصب کرد، و مسئلۀ بحیره و سائبه را اختراع نمود. و از بعضی از اهل علم روایت است که گفتند: عمرو بن لحی از مکه به شام رفت، چون به سرزمین بلقاء رسید، دید که بتهای را پرستش میکنند، از آنها پرسید که این بتها را چرا پرستش میکنید؟ گفتند: این بتها را از این جهت پرستش میکنیم که چون به واسطۀ اینها طلب باران میکنیم، برای ما باران میبارد، و چون از اینها طلب نصرت میکنیم، نصرت داده میشویم، عمرو بن لحی برای آنها گفت: آیا یکی از بتها را برایم میدهید که به سرزمین عرب ببرم، تا آنها او را عبادت کنند؟ آنها موافقه کردند و یکی از بتها را که به نام (هبَل) یاد میشد، برایش دادند، و او آن بت را به مکه آورد، و در جای نصب کرد، وبه مردم امر کرد که او را عبادت کنند. و بعد از اینکه قبیلۀ خزاعه قبیلۀ جرهم را شکست داد، و از مکه بیرون کرد، مردم عمرو بن لحی را به خدایی قبول کردند، هر چیزی را که میگفت از وی میپذیرفتند، و سبب دیگرش آن بود که وی در وقت حج مردم را نان میداد، و بسا میشد که در یک حج ده هزار شتر را نحر میکرد.