۱٠۱- باب: إِذَا غَدَرَ المُشْرِكُونَ بِالمُسْلِمِينَ هَل يُعْفَى عَنْهُمْ
باب [۱٠۱]: اگر مشرکین به مسلمانان خیانت کردند آیا از آنها عفو خواهد شد؟
۱۳۴۲- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س، قَالَ: لَمَّا فُتِحَتْ خَيْبَرُ أُهْدِيَتْ لِلنَّبِيِّ جشَاةٌ فِيهَا سُمٌّ، فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «اجْمَعُوا إِلَيَّ مَنْ كَانَ هَا هُنَا مِنْ يَهُودَ» فَجُمِعُوا لَهُ، فَقَالَ: «إِنِّي سَائِلُكُمْ عَنْ شَيْءٍ، فَهَلْ أَنْتُمْ صَادِقِيَّ عَنْهُ؟» ، فَقَالُوا: نَعَمْ، قَالَ لَهُمُ النَّبِيُّ ج: «مَنْ أَبُوكُمْ؟» ، قَالُوا: فُلاَنٌ، فَقَالَ: «كَذَبْتُمْ، بَلْ أَبُوكُمْ فُلاَنٌ» ، قَالُوا: صَدَقْتَ، قَالَ: «فَهَلْ أَنْتُمْ صَادِقِيَّ عَنْ شَيْءٍ إِنْ سَأَلْتُ عَنْهُ؟» ، فَقَالُوا: نَعَمْ يَا أَبَا القَاسِمِ، وَإِنْ كَذَبْنَا عَرَفْتَ كَذِبَنَا كَمَا عَرَفْتَهُ فِي أَبِينَا، فَقَالَ لَهُمْ: «مَنْ أَهْلُ النَّارِ؟» ، قَالُوا: نَكُونُ فِيهَا يَسِيرًا، ثُمَّ تَخْلُفُونَا فِيهَا، فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «اخْسَئُوا فِيهَا، وَاللَّهِ لاَ نَخْلُفُكُمْ فِيهَا أَبَدًا» ، ثُمَّ قَالَ: «هَلْ أَنْتُمْ صَادِقِيَّ عَنْ شَيْءٍ إِنْ سَأَلْتُكُمْ عَنْهُ؟» ، فَقَالُوا: نَعَمْ يَا أَبَا القَاسِمِ، قَالَ: «هَلْ جَعَلْتُمْ فِي هَذِهِ الشَّاةِ سُمًّا؟» ، قَالُوا: نَعَمْ، قَالَ: «مَا حَمَلَكُمْ عَلَى ذَلِكَ؟» ، قَالُوا: أَرَدْنَا إِنْ كُنْتَ كَاذِبًا نَسْتَرِيحُ، وَإِنْ كُنْتَ نَبِيًّا لَمْ يَضُرَّكَ [رواه البخاری: ۳۱۶٩].
۱۳۴۱- از ابوهریرهسروایت است که گفت: چون خیبر فتح گردید، برای پیامبر خدا جگوسفند زهر آگینی بخشش داده شد، [این گوسفند را زنی از یهود بخشش داده بود]، پیامبر خدا جفرمودند: «کسانی را که از یهود در اینجا میباشند، نزد من جمع کنید» آنها را آوردند.
فرمودند: «من از شما چیزی پرسم، آیا از آن برایم راست خواهید گفت»؟
گفتند: بلی.
پیامبر خدا جاز آنها پرسیدند که: «پدر شما کیست»؟
گفتند: فلان.
فرمودند: «دروغ میگوئید، بلکه پدر شما فلان شخص دیگر است».
گفتند: راست میگوئی.
فرمودند: «اگر حالا از شما چیزی بپرسم آیا از آن برایم راست خواهدی گفت»؟
گفتند: یا ابا القاسم بلی، زیرا اگر دروغ بگوئیم، دروغ ما را مثل که در مورد پدر ما دانستی، در این مورد نیز خواهی دانست.
پرسیدند: «اهل دوزخ کیست»؟
گفتند: مدت کمی مایان، و بعد از ما، شمایان.
پیامبر خدا جفرمودند: «پست شوید در دوزخ! به خداوند سوگند که هرگز ما بعد از شما به دوزخ نخواهیم رفت».
بعد از آن فرمودند: «حالا اگر از شما چیزی بپرسم، برایم از آن راست خواهید گفت»؟
گفتند: بلی، یا ابا القاسم!
پرسیدند: «آیا در این گوسفند زهر آمیخته بودید»؟
گفتند: بلی!
فرمودند: «چه چیز شما را بر این کار واداشت»؟
گفتند: نظر ما این بود که اگر ادعای نبوت شما درو غ باشد، از دست شما خلاص میشویم، و اگر واقعا پیامبر باشید به شما ضرری نخواهد کرد [۲۶۵].
[۲۶۵] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) طوری که در حدیث دیدیم پیامبر خدا جبرای آن یهود گفتند که: «به خداوند سوگند که هرگز ما بعد از شما به دوزخ نخواهیم رف»، و اینکه گنهکاران مسلمانان به دوزخ میروندف مغایر با این سخن پیامبر خدا جنیست، زیرا اول اینکه: رفتن آنها به دوزخ، بعد از خارج شدن یهود از دوزخ نیست، زیرا یهودی که از نبود پیامبر خدا جانکار کردهاند، برای همیشه در دوزخ خواهند بود، دوم انیکه: دخول گنهکاران مسلمان در دوزخ موقتی است، و در هردو صورت، دخول گنهکاران مسلمانان بعد از خروج یهود از دوزخ نمیباشد. ۲) در اینکه پیامبر خدا جآن زن را کشتند یا نه، روایات مختلفی وجود دارد، و راجح ن است که پیامبر خدا جبه سبب زهری که به خود ایشان داده بود، او را نکشتند، ولی چون شخص دیگری به نام بشر بن براء بن معرور از آن زهر خورده و مرده بود، آن زن را به بازماندگان وی تسلیم نمودند، و آنها آن زن را در مقابل کشتۀ خود قصاص نمودند. ۳) با استناد به این حدیث، امام مالک/میگوید: کشتن با زهر، مانند کشتن با سلاح است، بنابراین موجب قصاص میباشد، ولی کوفیون میگویند که در این صورت قصاص لازم نمیشود. ۴) این حدیث دلالت آشکاری بر معجزۀ پیامبر خدا جدارد، زیرا زهر بر ایشان تاثیر آنی ننمود، ولی شخص دیگری که از آن زهر خورده بود، هلاک گردید.