فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد چهارم

فهرست کتاب

۵- باب: إِذَا زَكَّى رَجُلٌ رَجُلاً كَفَاهُ
باب [۵]: اگر کسی دیگری را تزکیه کرد، برایش کافی است

۵- باب: إِذَا زَكَّى رَجُلٌ رَجُلاً كَفَاهُ
باب [۵]: اگر کسی دیگری را تزکیه کرد، برایش کافی است

۱۱۸٠- عَنْ أَبِي بَكْرَةَ سقالَ: أَثْنَى رَجُلٌ عَلَى رَجُلٍ عِنْدَ النَّبِيِّ جفَقَالَ: «وَيْلَكَ قَطَعْتَ عُنُقَ صَاحِبِكَ، قَطَعْتَ عُنُقَ صَاحِبِكَ» مِرَارًا، ثُمَّ قَالَ: «مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَادِحًا أَخَاهُ لاَ مَحَالَةَ، فَلْيَقُلْ أَحْسِبُ فُلاَنًا، وَاللَّهُ حَسِيبُهُ، وَلاَ أُزَكِّي عَلَى اللَّهِ أَحَدًا أَحْسِبُهُ كَذَا وَكَذَا، إِنْ كَانَ يَعْلَمُ ذَلِكَ مِنْهُ» [رواه البخاری: ۲۶۶۲].

۱۱۸٠- از ابوبکرهسروایت است که گفت: شخصی از دیگری در نزد پیامبر خداجتعریف و توصیف نمود، فرمودند:

«ای وای بر تو! گردن رفیقت را قطع کردی، ای وای بر تو! گردن رفیقت را قطع کردی»، و این سخن را چندیدن بار تکرار نمودند، و سپس فرمودند:

«اگر کسی مجبور می‌شود که برادر [مسلمان] خود را مدح و صفت نماید، بگوید که گمان می‌کنم که فلانی [چنین و چنان باشد]، و خداوند او را کافی است، و من کسی را در نزد خداوند تزکیه نمی‌کنم، فقط او را چنین و چنان می‌شناسم، و این هم به شرطی است که در وی چنین صفتی را سراغ داشته باشد» [۶۱].

[۶۱] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) با استناد بر ظاهر این حدیث امام ابوحنیفه و ابویوسف رحمهما الله تزکیۀ یک نفر را جائز می‌دانند، ولی امام شافعی و امام مالک و محمد بن الحسن رحمهم الله تزکیه را به شهادت قیاس نموده و می‌گویند: تزکیه یک نفر صحت ندارد. ۲) نهی از مدح کردن دیگران در صورتی است که از حق تجاوز شده باشد، و اگر واقیعت را بدون اغراق بگوید، باکی ندارد.