٩۴- «باب»
باب [٩۴]
۱۳۲٧- عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ جبَعَثَ سَرِيَّةً قِبَلَ نَجْدٍ، وهُوَ فِيهَا، فَغَنِمُوا إِبِلًا كَثِيرَةً، فَكَانَتْ سِهَامُهُمْ اثْنَيْ عَشَرَ بَعِيرًا، أَوْ أَحَدَ عَشَرَ بَعِيرًا وَنُفِّلُوا بَعِيرًا بَعِيرًا» [رواه البخاری: ۳۱۳۴].
۱۳۲٧- از ابن عمربروایت است که پیامبر خدا جگروهی را که من هم ضمن آنها بودم به طرف نجد فرستادند.
این گروه در آن منطقه شتران بسیاری به غنیمت گرفتند، برای هر کدام از آنها دوازده، ویا یازده شتر رسید و برای هر کدام یک شتر هم به طور بخششی دادند [۲۵٠].
۱۳۲۸- عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ ب، قَالَ: بَيْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ جيَقْسِمُ غَنِيمَةً بِالْجِعْرَانَةِ، إِذْ قَالَ لَهُ رَجُلٌ: اعْدِلْ، فَقَالَ لَهُ: «لَقَدْ شَقِيتُ إِنْ لَمْ أَعْدِلْ» [رواه البخاری: ۳۱۳۸].
۱۳۲۸- از جابر بن عبداللهبروایت است که گفت: هنگامی که پیامبر خدا جغنائم را در (جعرانه) تقسیم میکردند، شخصی برایشان گفت: عدالت کن، فرمودند: «اگر عدالت نکنم بدبخت خواهم بود» [۲۵۱].
۱۳۲٩- عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب: أَنَّ عُمَرَ سأَصَابَ جَارِيَتَيْنِ مِنْ سَبْيِ حُنَيْنٍ، فَوَضَعَهُمَا فِي بَعْضِ بُيُوتِ مَكَّةَ، قَالَ: «فَمَنَّ رَسُولُ اللَّهِ جعَلَى سَبْيِ حُنَيْنٍ» ، فَجَعَلُوا يَسْعَوْنَ فِي السِّكَكِ، فَقَالَ عُمَرُ: يَا عَبْدَ اللَّهِ، انْظُرْ مَا هَذَا؟ فَقَالَ: «مَنَّ رَسُولُ اللَّهِ جعَلَى السَّبْيِ» ، قَالَ: اذْهَبْ فَأَرْسِلِ الجَارِيَتَيْنِ [رواه البخاری: ۳۱۴۴].
۱۳۲٩- از ابن عمربروایت است که گفت: برای عمرساز اسیران (حنین) دو کنیز رسید، آنها را در یکی از خانههای مکه نگهداری میکرد، چون پیامبر خدا جامر نمودند که اسیران (حنین) آزاد شوند، [اقوام اسیران] در کوچهها به دنبال اسیران خود میگشتند.
عمرس[برای فرزندش] گفت: ای عبدالله! ببین چه خبر است [که مردم این طرف و آن طرف میگردند]؟ گفت: پیامبر خدا جامر به آزادی اسیران (حنین) دادهاند، گفت: برو و آن دو کنیز را آزاد کن.
[۲۵٠] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) این گروه ده نفر بودند، و یک صد و پنجاه شتر به غنیمت گرفته بودند، از آن جمله سی شتر را پیامبر خدا جگرفتند، و از شترهای باقیمانده، برای هر کدام از آنها دوازده شتر رسید، و یک یک شتر هم پیامبر خدا جبرای آنها بخشش دادند. ۲) امیر جهاد میتواند برای کسانی که در جهاد کارهای شایسته و چشم گیری را انجام داده اند، چیزی را که لازم میداند بخشش بدهد، ولی بناء به قول جمهور علماء این بخشش نباید از اصل غنیمت باشد، بلکه از خمسی باشد که از نصیب امام است، گرچه بعضی از علماء بخشش دادن از اصل غنیمت را نیز جواز دادهاند. [۲۵۱] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: در حدیث نبوی شریف این طور آمده است که پیامبر خدا جبرای شخصی که برایشان گفته بود که عدالت کن، فرمودند: «شَقِيتُ إِنْ لَمْ أَعْدِلْ»، و (تاء) در (شقیت) احتمال دارد که (تاء) متکلم باشد. و معنی حدیث نبوی شریف به احتمال اول چنین میشود که: اگر من عدالت نکنم تو بدبخت میشوی، زیرا از کسی پیروی میکنی و به وی منحیث پیامبر ایمان آوردهای که عدالت را مراعات نمیکند، و از این مهمتر آنکه سبب شقاوت تو این است که به پیامبر نسبت عدم عدالت را میدهی، و این عقیده کفر است. و معنی حدیث نبوی شریف به اساس احتمال دوم چنین میشود که: اگر عدالت نکنم، بدخبت میشوم، و در این احتمال دوم مشکلی پیش نمیآید، زیرا طوری که علمای لغت میگویند: شرط متحقق الوقوع نیست، بنابراین معنی حدیث چنین میشود که: اگر عدالت نکنم بدبخت میشوم، ولی چون به طور یقین و حتمی عدالت میکنم، پس بنابراین بدبختی درمیان نیست.