۱- خَلْقِ آدَمَ وَذُرِّيَّتِهِ
باب [۱]: خلقت آدم و ذریۀ آن
۱۳٩٩- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س، عَنِ النَّبِيِّ ج، قَالَ: «خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ وَطُولُهُ سِتُّونَ ذِرَاعًا، ثُمَّ قَالَ: اذْهَبْ فَسَلِّمْ عَلَى أُولَئِكَ مِنَ المَلاَئِكَةِ، فَاسْتَمِعْ مَا يُحَيُّونَكَ، تَحِيَّتُكَ وَتَحِيَّةُ ذُرِّيَّتِكَ، فَقَالَ السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ، فَقَالُوا: السَّلاَمُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ، فَزَادُوهُ: وَرَحْمَةُ اللَّهِ، فَكُلُّ مَنْ يَدْخُلُ الجَنَّةَ عَلَى صُورَةِ آدَمَ، فَلَمْ يَزَلِ الخَلْقُ يَنْقُصُ حَتَّى الآنَ» [رواه البخاری: ۳۳۲۶].
۱۳٩٩- از ابوهریرهساز پیامبر خدا جروایت است که فرمودند:
«خداوند متعال آدم را خلق کرد، و طولش شصت ذرع بود، بعد از آن برایش گفت: برو و برای این گروه از ملائکه سلام بده! و بشنو که جواب سلام تو را چه میگویند؟ و چیزی که میگویند تحیۀ تو و ذریۀ تو خواهد بود.
[آدم÷رفت و بر ملائکه سلام داد] و گفت: السلام علیكم.
گفتند: السلام عليك ورحمة الله، و آنها (ورحمة الله) را زیاد کردند، و [پیامبر خداجفرمودند]: هر کسی که به بهشت داخل میشود، به شکل اولی آدم داخل میشود، و خلایق تا حالا به استمرار خرد و کوچک میشوند» [۳۲٠].
۱۴٠٠- عَنْ أَنَسٍ س، قَالَ: بَلَغَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَلاَمٍ سمَقْدَمُ رَسُولِ اللَّهِ جالمَدِينَةَ فَأَتَاهُ، فَقَالَ: إِنِّي سَائِلُكَ عَنْ ثَلاَثٍ لاَ يَعْلَمُهُنَّ إِلَّا نَبِيٌّ قَالَ: مَا أَوَّلُ أَشْرَاطِ السَّاعَةِ؟ وَمَا أَوَّلُ طَعَامٍ يَأْكُلُهُ أَهْلُ الجَنَّةِ؟ وَمِنْ أَيِّ شَيْءٍ يَنْزِعُ الوَلَدُ إِلَى أَبِيهِ؟ وَمِنْ أَيِّ شَيْءٍ يَنْزِعُ إِلَى أَخْوَالِهِ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج«خَبَّرَنِي بِهِنَّ آنِفًا جِبْرِيلُ» قَالَ: فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ ذَاكَ عَدُوُّ اليَهُودِ مِنَ المَلاَئِكَةِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: " أَمَّا أَوَّلُ أَشْرَاطِ السَّاعَةِ فَنَارٌ تَحْشُرُ النَّاسَ مِنَ المَشْرِقِ إِلَى المَغْرِبِ، وَأَمَّا أَوَّلُ طَعَامٍ يَأْكُلُهُ أَهْلُ الجَنَّةِ فَزِيَادَةُ كَبِدِ حُوتٍ، وَأَمَّا الشَّبَهُ فِي الوَلَدِ: فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذَا غَشِيَ المَرْأَةَ فَسَبَقَهَا مَاؤُهُ كَانَ الشَّبَهُ لَهُ، وَإِذَا سَبَقَ مَاؤُهَا كَانَ الشَّبَهُ لَهَا " قَالَ: أَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ، ثُمَّ قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ اليَهُودَ قَوْمٌ بُهُتٌ، إِنْ عَلِمُوا بِإِسْلاَمِي قَبْلَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ بَهَتُونِي عِنْدَكَ، فَجَاءَتِ اليَهُودُ وَدَخَلَ عَبْدُ اللَّهِ البَيْتَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج«أَيُّ رَجُلٍ فِيكُمْ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَلاَمٍ» قَالُوا أَعْلَمُنَا، وَابْنُ أَعْلَمِنَا، وَأَخْيَرُنَا، وَابْنُ أَخْيَرِنَا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج«أَفَرَأَيْتُمْ إِنْ أَسْلَمَ عَبْدُ اللَّهِ» قَالُوا: أَعَاذَهُ اللَّهُ مِنْ ذَلِكَ، فَخَرَجَ عَبْدُ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، فَقَالُوا: شَرُّنَا، وَابْنُ شَرِّنَا، وَوَقَعُوا فِيهِ [رواه البخاری: ۳۳۲٩].
۱۴٠٠- از انسسروایت است که گفت: برای عبدالله بن سلامساز آمدن پیامبر خدا جبه مدینۀ منوره خبر رسید، نزدشان آمد و گفت: من سه چیزی را به جز از پیامبر کس دیگری نمیداند از شما میپرسم: اولین علامت قیامت چیست؟ و اولین طعامی را که اهل بهشت میخورند کدام است؟ و چه چیز سبب شباهت طفل به پدرش، و چه چیز سبب شباهت طفل به ماماهایش (دائیهایش) میشود؟
پیامبر خدا ج فرمودند: «همین الآن جبرئیل از این چیزها برایم خبر داد».
انسسمیگوید که عبدالله بن سلام گفت که: از بین ملایکه دشمن قوم یهود همین ملک است [۳۲۱].
پیامبر خدا جفرمودند: «اولین علامت قیامت آتشی است که مردم را از طرف مشرق به طرف مغرب میراند، و اولین طعامی را که اهل بهشت میخورند، زیادی جگر ماهی است، یعنی: جگر گوشۀ ماهی است]، و سبب شباهت طفل آن است: که در وقت جماع کردن شخص با زنش، اگر آب مرد سبقت نماید، طفل همرنگ پدر، و اگر آب زن سبقت نماید، طفل شبیه مادر میشود».
عبدالله گفت: گواهی میدهم که تو پیامبر خدا جهستی، و بعد از آن گفت: یا رسول الله! یهود مردم بهتانگری هستند، اگر از مسلمان شدنم پیش از اینکه از آنها [دربارۀ من سؤال نمائید] خبر شوند، بر من در نزد شما بهتان خواهند کرد، همان بود که یهود آمدند و عبدالله به خانه داخل شد.
پیامبر خدا ج[برای مردم یهود] گفتند: «عبدالله بن سلام در بین شما چگونه شخصیتی است»؟
گفتند: داناترین ما، و فرزند داناترین ما است، و بهترین ما، و فرزند بهترین ما است.
پیامبر خدا جفرمودند: «اگر عبدالله مسلمان شود چه میگوئید»؟
گفتند: خدا او را از این چیز حفظ نماید.
عبدالله [از خانۀ که در آن پنهان شده بود] برآمد و گفت: (أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ)».
گفتند که او بدترین ما، و فرزند بدترین ما است، و او را دشنام دادند.
۱۴٠۱- وعَنْهُ س، عَنِ النَّبِيِّ جقالَ: «لَوْلاَ بَنُو إِسْرَائِيلَ لَمْ يَخْنَزِ اللَّحْمُ، وَلَوْلاَ حَوَّاءُ لَمْ تَخُنَّ أُنْثَى زَوْجَهَا» [رواه البخاری: ۳۳۳٠].
۱۴٠۱- و از انسساز پیامبر خدا جروایت است که فرمودند:
«اگر بنیاسرائیل نمیبود، گوشت فاسد نمیشد، و اگر حواء [همسر آدم÷]نمیبود، هیچ زنی به شوهرش خیانت نمیکرد» [۳۲۲].
۱۴٠۲- عَنْ أَنَسٍ سيَرْفَعُهُ: «أَنَّ اللَّهَ يَقُولُ لِأَهْوَنِ أَهْلِ النَّارِ عَذَابًا: لَوْ أَنَّ لَكَ مَا فِي الأَرْضِ مِنْ شَيْءٍ كُنْتَ تَفْتَدِي بِهِ؟ قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: فَقَدْ سَأَلْتُكَ مَا هُوَ أَهْوَنُ مِنْ هَذَا وَأَنْتَ فِي صُلْبِ آدَمَ، أَنْ لاَ تُشْرِكَ بِي، فَأَبَيْتَ إِلَّا الشِّرْكَ» [رواه البخاری: ۳۳۳۴].
۱۴٠۲- از انسسبه نقل از پیامبر خدا جروایت است که فرمودند: «خداوند متعال برای یکی از دوزخیان که عذابش از همه کمتر است، [این شخص ابوطالب است]، میگوید: اگر تمام آنچه که در روی زمین است از تو میبود، جهت خلاصی خود میدادی؟
میگوید: بلی [میدادم].
خداودن متعال میگوید: من از تو هنگامی که هنوز در پشت آدم بودی چیز بسیار کمتری مطالبه نمودم، و آن این بود که به من شریک نیاوری، ولی تو جز شرک آوردن، چیز دیگری را قبول نکردی» [۳۲۳].
۱۴٠۳- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ س، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لاَ تُقْتَلُ نَفْسٌ ظُلْمًا، إِلَّا كَانَ عَلَى ابْنِ آدَمَ الأَوَّلِ كِفْلٌ مِنْ دَمِهَا، لِأَنَّهُ أَوَّلُ مَنْ سَنَّ القَتْلَ» [رواه البخاری: ۳۳۳۵].
۱۴٠۳- از عبداللهسروایت است که گفت: پیامبر خدا جفرمودند:
«هیچ کسی نیست که به غیر حق کشته شود مگر آنکه بر فرزند اول آدم از آن قتل گناهی است، زیرا او اولین کسی بود که کشتن به غیر حق را رواج داد» [۳۲۴].
[۳۲٠] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) در روایتی آمده است که پیامبر خدا جفرمودن: «فانتهى التناقص إلى هذه الأمه»یعنی: کوچک شدن و کم شدن بنی آدم به این امت به پایان رسیده است، و بعد از این کم شدنی نیست. ۲) کنیت آدم÷(ابومحمد) است، و در بهشت به همین کنیت خود یاد میشود، قتاده میگوید: در بهشت هیچ پیامبر جز آدم÷به کنیت خود یاد نمیشود، آن اظهار شرف برای پیامبر خدا محمد جاست. [۳۲۱] یهود از این جهت جبرئیل÷را دشمن خود میدانستند که احکام خدایی را نازل میکرد، و سبب مکلفیت آنها در انجام دادن آن احکام میگردید، مثلا: سبب واجب شدن نماز، روزه، و تحریم زنا و سود خواری، و امثال این چیزها میشد، و آنها میخواستند که هیچ مکلیفتی در واجبات و محرمات نداشته باشند، هرچه خواستند بکنند و هرچه خواستند نکنند. [۳۲۲] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) سبب آنکه اگر بنیاسرائیل نمیبود، گوشت فاسد نمیشد، این است که اولین کسی که سبب فاسد شدن گوشت گردید، قوم بنیاسرائیل بود، زیرا هنگامی که در دشت (تیه) خداوند پرندۀ (سلوی) را برای آنها فرستاد، چیزی را از آن پرندگان میخوردند، و چیزی را ذخیره میکردند تا آنکه فاسد میشد، و موسی÷آنها را از این کار منع میکرد، ولی این قوم سرکش و دنیا پرست به گفتۀ این نبی مرسل گوش نمیدادند. ۲) چنانچه اولین زنی که بر شوهرش وسوسه کرد او او را فریب داد، (حوا) همسر آدم÷بود، زیرا او بود که آدم÷را تشویق به خوردن گندم کرد، حال آنکه از خوردن آن منع شده بود، و هیمن خوردن گندم سبب خارج ساختن او و همسرش از بهشت گردید. [۳۲۳] مراد از شرک، مطلق کافر شدن به خدا است، خواه از طریق شرک باشد، و خواه از طری انکار اصل الوهیت، و یا به هر طریق دیگری. [۳۲۴] از مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) قاتل قابیل، و آنکه کشته شد هابیل بود. ۲) و سبب این قتل آن بود که آدم÷از اولاد خود، دختر یک بطن را با پسر بطن دیگر به نکاح میداد، قابیل با (أقلیما) از یک بطن متولد شده بود، و هابیل با (لیوذا) از بطن دیگر، (أقلیما) بسیار زیبا بود، و چون آدم÷میخواست او را برای هابیل به نکاح بدهد، قابیل قبول نکرد و گفت: من به خواهر خود از هابیل مستحق ترم. آدم از آنها خواست تا قربانی تقدیم نمایند، از هر کدام که قبول شد، أقلیما از آن باشد، هابیل چوپان بود و قوچ فربه و کلانی را قربانی کرد، و قابیل کشتمند بود، طعام نا مرغوبی را تقدیم نمود، و علامت قبول قربانی آن بود که آتشی میآمد و آن را میخورد، و همان بود که آتشی آمد و قربانی هابیل را خورد، ولی مال قابیل به جای خود باقی ماند. و با آن هم قابیل این فیصله را نپذیرفت و به فکر کشتن هابیل برآمد، ولی نمیدانست که او را چگونه به قتل برساند، تا اینکه شیطان به صورت شخصی آمد، و سر مرغی را بر روی سنگی گذاشت و با سنگ بر سر آن مرغ کوبید، و قابیل نیز به همان طریق هابیل را کشت، و در اینکه قتل در کدام سرزمین و در کجا صورت گرفته است، روایات و اقوال مختلفی وجود دارد، و آنچه که مشهورتر است این است که این در سرزمین هند واقع گردید.