فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد چهارم

فهرست کتاب

۸٠- باب: هَل يُسْتَشْفَعُ إِلَى أَهْلِ الذِّمَّةِ
وَمُعَامَلَتِهِمْباب [۸٠]: آیا می‌توان به اهل ذمه شفاعت کرد؟

۸٠- باب: هَل يُسْتَشْفَعُ إِلَى أَهْلِ الذِّمَّةِ
وَمُعَامَلَتِهِمْباب [۸٠]: آیا می‌توان به اهل ذمه شفاعت کرد؟

۱۳٠۵- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب: أَنَّهُ قَالَ: يَوْمُ الخَمِيسِ وَمَا يَوْمُ الخَمِيسِ؟ ثُمَّ بَكَى حَتَّى خَضَبَ دَمْعُهُ الحَصْبَاءَ، فَقَالَ: اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ جوَجَعُهُ يَوْمَ الخَمِيسِ، فَقَالَ: «ائْتُونِي بِكِتَابٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا»، فَتَنَازَعُوا، وَلاَ يَنْبَغِي عِنْدَ نَبِيٍّ تَنَازُعٌ، فَقَالُوا: هَجَرَ رَسُولُ اللَّهِ ج، قَالَ: «دَعُونِي، فَالَّذِي أَنَا فِيهِ خَيْرٌ مِمَّا تَدْعُونِي إِلَيْهِ» ، وَأَوْصَى عِنْدَ مَوْتِهِ بِثَلاَثٍ: «أَخْرِجُوا المُشْرِكِينَ مِنْ جَزِيرَةِ العَرَبِ، وَأَجِيزُوا الوَفْدَ بِنَحْوِ مَا كُنْتُ أُجِيزُهُمْ» وَنَسِيتُ الثَّالِثَةَ [رواه البخاری: ۳٠۵۳].

۱۳٠۵- از ابن عباسبروایت است که گفت: امروز روز پنجشنبه است، و شما نمی‌دانید که روز پنجشنبه یعنی چه؟ سپس آنقدر گریست که اشکش ریگ‌ها را تر کرد، و گفت: درد پیامبر خدا جدر روز پنجشنبه شدت یافت، و فرمودند:

«ورقی بدهید تا برای شما چیزی بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نشوید»، [کسانی که آنجا بودند] در موضوع جار و جنجال نمودند – در صورتی که جار و جنجال کردن در حضور پیامبر مناسب نیست – گفتند: پیامبر خدا جدرحالت ترک دنیا است.

پیامبر خدا جفرمودند: «مرا به حالم بگذارید، آنچه را که من در آن [از ذکر خدا، و آمادگی به لقاء الله] هستم از آنچه که شما می‌خواهید بهتر است».

و در وقت مرگ خود به سه چیز وصیت نمودند: «مشرکین را از جزیزة العرب خارج کنید، و سفیر یا نمایندۀ که می‌آید به مثل که من برایش بخشش می‌دادم، برایش بخشش بدهید»، و سومی را فراموش کردم [۲۲۸].

[۲۲۸] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) بنا به وصیت پیامبر خدا جعمرسیهود را از خیبر خارج ساخت و اينکه ابوبکرسبه این کار اقدام نکرد، سببش این بود که وی مشغول جنگ و درگیرری با مردتدین بود، و این فرصت برایش میسر نگردید، ولی هیچکدام از خلفاء اقدم به اخراج یهود از یمن ننمودند، حال آنکه یمن نیز از جزیرة العرب است، و شاید سبب این امر این باشد که گفته باشند مراد از جزیرة العرب تنها سرزمین است حجاز است، و از اینجا است که علماء در تحدید جزیرة العرب بر چندین قول اختلاف نظر دارند، و اقوال متعددی بیان داشته‌اند که مشهورترین آن‌ها قرار آتی است: أ- (جزیرة العرب) عبارت از مکه، مدینه، یمامه، و یمن است. ب- (جزیرة العرب): عبارت از مکه، مدینه، و یمن است. ج- (جزیرة العرب): در طول از عدن تا شام، و در عرض از جده تا عراق است. ۲) پیامبر خدا جبه سه چیز وصیت کرده بودند، راوی دو وصیت‌شان را ذکر نمود، و گفت که سومی را فراموش کرده‌ام، و طوری که در روایات دیگری آمده است، سومی این بود که گفتند: «قبر مرا مورد پرستش قرار ندهید»، و یا این است که از رفتن لشکر اسامه به جهاد، که خود پیامبر خدا جآن لشکر را آماده نموده بودند، ممانعت به عمل نیاورید. ۳) اکثر علماء بر این نظر اند که سکونت گزیدن کفار در سرزمین حجاز روا نیست، ولی بود و باش آن‌ها به اذن و اجازۀ امام به طور موقت جواز دارد، و اگر کافری در سرزمین حجاز مرد، در صورت امکان باید از آنجا خارج گردد و در جای دیگری دفن گردد، ولی اگر مرگش در حرم واقع گردید، بیرون کردنش از آنجا حتمی است. ۴) امام ابوحنیفه/می‌گوید: داخل شدن اهل ذمه در حرم و حتی در مسجد الحرام روا است، زیرا پیامبر خدا جبرا وفد ثقیف که کفار بودند اجازه دادند که به مسجدشان داخل شوند، و می‌گوید: مراد از آیۀ کریمه در منع کفار از داخل شدن به مسجد الحرام، منع تسلط آن‌ها بر مسجد الحرام است نه مجرد دخول آن‌ها، زیرا پیش از فتح مکه سلطۀ حرم و مسجد الحرام در دست کفار بود، و آیۀ کریمه نازل گردید سلطۀ آن‌ها را باطل ساخت.