فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد چهارم

فهرست کتاب

۲۱- «باب»
باب [۲۱]

۲۱- «باب»
باب [۲۱]

۱۴۶۱- عَنْ أَبِي ذَرٍّ س، أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِيَّ ج، يَقُولُ: «لَيْسَ مِنْ رَجُلٍ ادَّعَى لِغَيْرِ أَبِيهِ - وَهُوَ يَعْلَمُهُ - إِلَّا كَفَرَ، وَمَنِ ادَّعَى قَوْمًا لَيْسَ لَهُ فِيهِمْ، فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ» [رواه البخاری: ۳۵٠۸].

۱۴۶۱- از ابو ذرسروایت است که از پیامبر خدا جشنیده است که می‌فرمودند:

«هیچ کسی نیست که دانسته خود را به غیر پدرش نسبت بدهد، مگر آنکه کافر می‌شود، و کسی که خود را به قومی نسبت دهد که از آن‌ها نباشد، جایش را در آتش دوزخ آماده نماید» [۳٩۳].

۱۴۶۲- عَنْ وَاثِلَةَ بْنَ الأَسْقَعِ سقَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ مِنْ أَعْظَمِ الفِرَى أَنْ يَدَّعِيَ الرَّجُلُ إِلَى غَيْرِ أَبِيهِ، أَوْ يُرِيَ عَيْنَهُ مَا لَمْ تَرَ، أَوْ يَقُولُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ جمَا لَمْ يَقُلْ» [رواه البخاری: ۳۵٠٩].

۱۴۶۲- از واثله بن اَسقَعس [۳٩۴]روایت است که گفت: پیامبر خدا جفرمودند:

«از بزرگترین تهمت‌ها آن است که انسان خود را به غیر پدرش نسبت بدهد».

«و یا بگوید که در خواب چنین و چنان دیدم، در حالی که چنین خوابی ندیده باشد».

«و یا آنکه از پیامبر خدا جچیزی را روایت کند که [پیامبر خدا ج]آن چیز را نگفته باشند» [۳٩۵].

[۳٩۳] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) اگر کسی بداند که نسبت دادن به غیر پدر روا نیست، و خود را به غیر پدرش نسبت دهد، و این کار را حلال بداند، کافر می‌شود. ۲) امام عینی/می‌گوید: (اطلاف لفظ کفر بر معاصی به جهت تغلیظ و تهدید جواز دارد)، و البته این در صورتی است که ثابت شود که: اگر کسی خود را دانسته به غیر پدر خود نسبت دهد، گنهکار می‌شود، نه کافر، ولی بنا به رای کسانی که این عمل را کفر می‌دانند، اطلاق لفظ کفر بر معیصت از این حدیث نبوی شریف دانسته نمی‌شود، والله تعالی أعلم. [۳٩۴] وی واثله بن اسقع بن عبدالعزی لیثی است، در زمانی که پیامبر خدا ججهت رفتن به غزوۀ تبوک آمادگی می‌گرفتند، مسلمان شد، سه سال پیامبر خدا جرا خدمت کرد، شخص فقیری و از اصحاب صفه بود، در آخر عمر کور شد، و در سال هشتاد و سه هجری به عمر یکصد و شصت و پنج سالگی وفات نمود، اسد الغابه (۵/ ٧٧). [۳٩۵] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) کسی که خود را به شخصی دیگری غیر از پدر خود نسبت می‌دهد، مرتکب گناه کبیره می‌گردد، و شاید یکی از اسباب آن این باشد که این شخص در این حالت از این شخصی که پدرش نیست، میراث می‌برد، و این میراث بردن برایش حرام است، زیرا مال متوفی از ورثۀ حقیقی‌اش می‌باشد، نه از این شخصی که به دروغ خود را به وی نسبت داده است. ۲) دروغ گفتن در خواب از آن جهت از گناهان کبیره است، که خواب جزئی از نبوت است، و نبوت بدون وحی و الهام صورت گرفته نمی‌تواند، و کسی که به دروغ می‌گوید که من در خواب چنین و چنان دیدم، در واقع بر خدا افتراء می‌کند، از این جهت این عملش از گناهان کبیره است. ۳) و اینکه دروغ گفتن از زبان پیامبر خدا جاز گناهان کبیره است، سببش این است که این نقل قول، شریعتی می‌شود که تا روز قیامت مردم به آن عمل می‌کنند، و در صورتی که پیامبر خداجآن چیز را نگفته باشند، در واقع این شخص خود شریعتی آورده است که طرف عمل مردم قرار گرفته است، و این اقترائی بر دین خدا است، از این جهت عملش از گناهان کبیره است، و طوری که قبلاً گذشت، بعضی از علماء این عمل را کفر می‌دانند.