٧۱- «باب»
باب [٧۱]
۱۲٩۵- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ سقَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج، يَقُولُ: «قَرَصَتْ نَمْلَةٌ نَبِيًّا مِنَ الأَنْبِيَاءِ، فَأَمَرَ بِقَرْيَةِ النَّمْلِ، فَأُحْرِقَتْ، فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ: أَنْ قَرَصَتْكَ نَمْلَةٌ أَحْرَقْتَ أُمَّةً مِنَ الأُمَمِ تُسَبِّحُ اللهَ» [۳٠۱٩].
۱۲٩۵- از ابوهریرهسروایت است که گفت: از پیامبر خدا جشنیدم که فرمودند:
«مورچۀ انگشت پیامبری از پیامبران را گزید، آن پیامبر امر کرد تا لانۀ مورچگان سوزانیده شود، خداوند به او وحی کرد: از اینکه مورچۀ تو را گزید، یک امتی را که تسبیح خدا را میگفتند آتش زدی» [۲۱۵].
[۲۱۵] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) امام کرمانی/میگوید: پیامبری که انگشتش را مورچه گزید، و او بالمقابل لانۀ آن را آتش زد، موسی÷بود، و گویند که برای این قصه سببی بود و آن اینکه: این پیامبر خدا جبر قریۀ گذشت که خداوند تمام اهل آن قریه را به سبب گناهان اهل آن هلاک ساخته بود، آن پیامبر گفت: الهی! در این قریه اطفال و حیوانات و کسانی که مرتکب گناهی نشده بودند نیز وجود داشتند، [یعنی آنها نباید هلاک میشدند]، وبعد از آن زیر درختی نشست، در این وقت مورچۀ او را گزید و او امر کرد تا لانۀ مورچگان را بسوزانند. ۲) کشتن و سوزانیدن مورچگان و هر حشره و حیوان بیضرر دیگری بدون ضرورت جواز ندارد، از ابن عباسبروایت است که پیامبر خدا جاز کشتن مورچه و کشتن زنبور عسل نهی کردند. ۳) مورچگان و قیاس بر آن بقیۀ حشرات و حیوانات تسبیح خداوند متعال را میگویند، خداوند متعال میفرماید: ﴿وَإِن مِّن شَيۡءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَٰكِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِيحَهُمۡ﴾، یعنی: هیچ چیزی نیست مگر آنکه به حمد او تسبیح میگوید، ولکن شما تسبیح آنها را نمیفهمید.