۳- باب: قَبُولِ الْـهَدِيَّةِ
باب [۳]: قبول کردن بخشش
۱۱۵۵: عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب، قَالَ: «أَهْدَتْ أُمُّ حُفَيْدٍ خَالَةُ ابْنِ عَبَّاسٍ إِلَى النَّبِيِّ جأَقِطًا وَسَمْنًا وَأَضُبًّا، فَأَكَلَ النَّبِيُّ جمِنَ الأَقِطِ وَالسَّمْنِ، وَتَرَكَ الضَّبَّ تَقَذُّرًا» ، قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: «فَأُكِلَ عَلَى مَائِدَةِ رَسُولِ اللَّهِ ج، وَلَوْ كَانَ حَرَامًا مَا أُكِلَ عَلَى مَائِدَةِ رَسُولِ اللَّهِ ج» [رواه البخاری: ۲۵٧۵].
۱۱۵۵- از ابن عباسبروایت است که گفت: أُمَّ حفید) خالۀ ابن عباسببرای پیامبر خدا جقروت و روغن و سوسمارهایی را هدیه داد، پیامبر خدا جاز قروت و روغن خوردند، ولی از سوسمارها بدشان آمد و نخوردند.
ابن عباسبگفت: سوسمار در دسترخوان پیامبر خدا جخورده شد، و اگر حرام میبود، در دسترخوان پیامبرخدا جخورده نمیشد [۲٧].
۱۱۵۶: عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س، قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ جإِذَا أُتِيَ بِطَعَامٍ سَأَلَ عَنْهُ: «أَهَدِيَّةٌ أَمْ صَدَقَةٌ؟» ، فَإِنْ قِيلَ صَدَقَةٌ، قَالَ لِأَصْحَابِهِ: «كُلُوا» ، وَلَمْ يَأْكُلْ، وَإِنْ قِيلَ هَدِيَّةٌ، ضَرَبَ بِيَدِهِ ج، فَأَكَلَ مَعَهُمْ [رواه البخاری: ۲۵٧۶].
۱۱۵۶- از ابوهریرهسروایت است که گفت: چون کسی برای پیامبر خدا جطعامی میآورد میپرسیدند، بخشش است یا زکات؟
اگر میگفتند: زکات است، برای صحابههای خود میگفتند که: «شما بخورید»، و خودشان نمیخوردند، و اگر گفته میشد که: بخشش است، زود شروع میکردند و همراه صحابه میخوردند [۲۸].
۱۱۵٧: عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ س، قَالَ: أُتِيَ النَّبِيُّ جبِلَحْمٍ، فَقِيلَ: تُصُدِّقَ عَلَى بَرِيرَةَ، قَالَ: «هُوَ لَهَا صَدَقَةٌ وَلَنَا هَدِيَّةٌ» [رواه البخاری: ۲۵٧٧].
۱۱۵٧- از انس بن مالکسروایت است که گفت: برای پیامبر خدا جگوشتی آورده شد، کسی گفت که: این گوشت برای (بریره) زکات داده شده است.
فرمودند: «برای بریره زکات، و برای ما بخشش است» [۲٩].
[۲٧] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) (أم حفید): نامش هزیله، و خواهر أم المؤمنین میمونهلبود. ۲) با استناد به این حدیث، عموم فقهاء میگویند که گوشت سوسمار حلال است، و استدلالشان همان استدلال ابن عباسباست که گفت: اگر سوسمار حرام میبود، پیامبر خدا جاز خوردن آن منع میکردند، و چون در سفرۀشان خورده شد و از آن منع نکردند، پس حرام نیست. و در (هدایه) که مشهورترین کتابها در مذهب احناف، و از مهمترین متون فقه اسلامی است آمده است که: خوردن سوسمار مکروه است، ولی عموم علمای احناف آن را حرام میدانند، و دلیلشان احادیثی است که در حرمت آن آمده است، محمد بن حسن از أسود از عائشهلروایت میکند که گفت: برای پیامبر خدا جسوسماری را بخشش دادند، و ایشان از خوردن آن ابا ورزیدند، پرسیدم که من آن را بخورم؟ مرا هم از خوردن آن منع کردند، سائلی به در خانه آمد، و خواستم آن سوسمار را برای وی بدهدم، فرمودند: «چیزی را برایش میدهی که خودت نمیخوری»؟ و البته نهی دلالت بر تحریم دارد، و علاوه بر آن احادیث دیگری نیز در همین معنی روایت شده است، و چون بین احادیث اباحت و احادیث تحریم تعارض وجود دارد، باید یکی از آنها ناسخ و دیگری منسوخ باشد، و بنا به قاعدۀ که نص موجب تحریم، از نص موجب اباحت متاخر میباشد، باید حکم بر تحریم آن نمود، زیرا اگر نص موجب اباحت را متاخر بدانیم تکرار نسخ لازم میآید.٠ ولی نظر عاجزانهام این است که چون بدون شک در زمان پیامبر خدا جسوسمار را میخوردند، و حتی برای پیامبر خدا جاز آن هدیه میآوردند، اگر حرام میبود باز بدون شک پیامبر خدا جآنها را از خوردن آن منع میکردند، و چون چنین منعی از پیامبر خدا جثابت نشده است، بنابراین نمیتوان حکم به تحریم سوسمار کرد، و معنی که آمده است، نسبت به خود پیامبر خداج و نسبت به خاندان پیامبر خدا جاست، نه نسبت به دیگران، و برای پیامبر خدا جحالت خاصی است، که برای دیگران نیست، و حدیث امام مالک/مؤید این معنی است، و آن حدیث این است که پیامبر خدا جدر خانۀ میمونه برای ابن عباس و خالد بن ولید امر کردند که از گوشت سوسمار بخورند، آنها پرسیدند: چرا خود شما نمیخورید؟ فرمودند: «اشخاص دیگری نزد من میآیند» و مقصدشان ملائکه است، زیرا گوشت سوسمار دارای بوی نا مرغوبی است. پس بنابراین میتوان گفت که گوشت سوسمار حرام نیست، منتهی اگر کسی روی عدم عادت به خوردن آن نمیخواهد آن را بخورد، نخورد، که در این حالت، سوسمار نسبت به وی مکروه طبیقی است نه مکره شرعی، والله تعالی اعلم. [۲۸] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) زکات برای پیامبر خدا جروا نیست، و از این جهت از خوردن آن امتناع میورزیدند. ۲) سبب تحریم زکات برای پیامبر خدا جآن بود که زکات اوساخ مال است، و مقام نبی کریم بالاتر از آن است که اوساخ اموال مردم را قبول نمایند، و دیگر آنکه زکات برای اغنیاء حرام است، و پیامبر خدا جگرچه در ظاهر چیزی نداشتند و لی از امتعۀ دنیوی استغنای کامل داشتند، و خداوند میفرماید: ﴿وَوَجَدَكَ ضَآلّٗا فَهَدَىٰ﴾، و دیگر آنکه دست دهنده از دست گیرنده بالاتر است، و نبی کریم در همۀ امور از همگان در مقام و منزلت بالاتری قرار داشتند، و دیگر آنکه زکات را از مردم خواسته و یا نخواسته میگرفتند، و اگر خودشان از آن زکات میخوردند، شاید این فکر به ذهن کسی خطور میکرد که زکات را برای استفادۀ خود از ما میگیرند، و روی این اسباب بود که از خوردن زکات، خودشان و خانوادۀشان خودداری میکردند. ۳) و اینکه بخشش را قبول میکردند، سببش آن بود که از بخشش میتوان عوض داد، و بعد از عوض دادن منتی بر شخص بخشش گیرنده باقی نمیماند. [۲٩] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) بعد از اینکه فقیر زکات را قبول کرد و متصرف شد، در ملکش در میآید، و از زکات بودن خلاص میشود، و اگر فقیر آن را برای دیگری میدهد، این عملش هدیه گفته میشود نه زکات. ۲) تحریمی که در مال زکات نسبت به بعضی افراد وجود دارد، تحریم وصفی است نه تحریم ذاتی، یعنی مال زکات به وصفی که برای غنی داده میشود، حرام است، ولی به وصفی که برای فقیر داده میشود، حرام نیست، و چون گرفتن زکات برای فقیر حلال است، در وقت بخشش دادن خود به همین وصف حلال بودن باقی میماند، و برای بخشش گیرنده نیز حلال است.