فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد چهارم

فهرست کتاب

۱۲- باب: قَبُولِ الهَدِیَّةِ مِنَ المُشْرِكِينَ
باب [۱۲]: قبول کردن بخشش از مشرکین

۱۲- باب: قَبُولِ الهَدِیَّةِ مِنَ المُشْرِكِينَ
باب [۱۲]: قبول کردن بخشش از مشرکین

۱۱۶۸- عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ ب، قَالَ: كُنَّا مَعَ النَّبِيِّ جثَلاَثِينَ وَمِائَةً، فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «هَلْ مَعَ أَحَدٍ مِنْكُمْ طَعَامٌ؟» ، فَإِذَا مَعَ رَجُلٍ صَاعٌ مِنْ طَعَامٍ أَوْ نَحْوُهُ، فَعُجِنَ، ثُمَّ جَاءَ رَجُلٌ مُشْرِكٌ، مُشْعَانٌّ طَوِيلٌ، بِغَنَمٍ يَسُوقُهَا، فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «بَيْعًا أَمْ عَطِيَّةً، أَوْ قَالَ: أَمْ هِبَةً؟»، قَالَ: لاَ بَلْ بَيْعٌ، فَاشْتَرَى مِنْهُ شَاةً، فَصُنِعَتْ، وَأَمَرَ النَّبِيُّ جبِسَوَادِ البَطْنِ أَنْ يُشْوَى، وَايْمُ اللَّهِ، مَا فِي الثَّلاَثِينَ وَالمِائَةِ إِلَّا قَدْ حَزَّ النَّبِيُّ جلَهُ حُزَّةً مِنْ سَوَادِ بَطْنِهَا، إِنْ كَانَ شَاهِدًا أَعْطَاهَا إِيَّاهُ، وَإِنْ كَانَ غَائِبًا خَبَأَ لَهُ، فَجَعَلَ مِنْهَا قَصْعَتَيْنِ، فَأَكَلُوا أَجْمَعُونَ وَشَبِعْنَا، فَفَضَلَتِ القَصْعَتَانِ، فَحَمَلْنَاهُ عَلَى البَعِيرِ، أَوْ كَمَا قَالَ [رواه البخاری: ۲۶۱۸].

از عبدالرحمن بن ابوبکربروایت است که گفت: [در یکی از سفرها] صد و سی نفر از ما با پیامبر خدا جهمراه بودیم.

پیامبر خدا جفرمودند: «آیا با کدام کسی از شما طعام هست»؟ به همراه یکی از آن‌ها حدود یک صاع آرد بود، آن را خمیر کردند، سپس شخص مشرکی که دارای سر برهنه و قامت بسیار بلندی بود، گوسفند‌های را که می‌‌راند آورد.

پیامبر خدا جگفتند: «برای فروش آوردی یا برای بخشش»؟

گفت: نه، بلکه برای فروش است، گوسفندی را از وی خریدند، و ذبح کرده شد، و پیامبر خدا جفرمودند تا سیاهی داخل شکم گوسفند را [یعنی: دل و جگر آن را] بریان کنند.

و به خداوند سوگند از همین یکصد و سی نفر کسی نبود که پیامبر خدا جیک چیزی را از آن برایش نکنده باشند و نداده باشند، کسی که همانجا حاضر بود، به خودش دادند، و کسی که غائب بود برایش نگهداشتند، گوشت‌ها را در دو طشت کردند و همۀ آن‌ها خوردند و سیر شدند، و در آن دو طشت چیزی زیاد آمد، آنچه را که زیاد آمده بود، بر بالای شتر گذاشتیم [۴٠].

[۴٠] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) کرمانی/می‌گوید: این قصه محتوی دو معجزه برای پیامبر خدا جاست، معجزۀ اول آنکه: از جگر یک گوسفند برای تمام یک صد و سی نفر رسید، معجزه دوم آنکه: یک گوسفند تمام یک صد و سی نفر را سیر کرد، و چیزی هم زیاد آمد. ۲) اما عینی/می‌گوید در این قصه برای پیامبر خدا جچهار معجزه است: بعد از دو معجزۀ گذشته، معجزۀ سوم آنکه: یک صاع آرد [که عبارت از (۶۴/۳) کیلو گرام باشد] برای یک صد و سی نفر کفایت نمود، معجزۀ چهارم آنکه: یک صد و سی نفر توانستد از دو طشت طعام بخورند. ۳) و به نظر راقم می‌رسد که معجزۀ پنجمی نیز در این قصه وجود دارد، و آن این است که در آن دشت، و در آن وقتی که سخت گرسنه بودند، شخص مشرکی فرا برسد، و گوسفندی را برای آن‌ها بفروشد، کار عادی نیست، بلکه فوق العاده است. ۴) خرید و فروش با غیر مسلمان جواز دارد. ۵) اگر غیر مسلمان برای شخص مسلمان چیزی را بخشش می‌دهد، قبول کردن آن برایش روا است، زیرا پیامبر خدا جاز آن مشرک پرسیدند: آن گوسفند برای بخشش است، یا برای فروش، معنی‌اش این است که: برای هر کدام که باشد قبول داریم. ۶) با قیاس بر بخشش گرفتن، بخشش دادن برای غیر مسلمان نیز جائز است، و علاوه بر این قیاس، حدیث آتی نیز مؤید این مدعا است.