۵۳- عبدالله بن عون بن اَرْطَبان مُزَنی بصری/ [۱۰۷۴] [متوفّای ۱۵۱ ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذكرة الحفّاظ» [۱۰۷۵]گوید:
وی، پیشوای دینی، حافظ در حدیث، شیخ مردمان بصره: «ابوعون، عبدالله بن عون بن اَرْطَبان مُزَنی» میباشد؛ که از این بزرگان، به نقل و روایت حدیث پرداخته است:
سعید بن جبیر؛ ابووائل؛ ابراهیم نخعی؛ عطاء؛ مجاهد؛ شعبی، حسن؛ قاسم بن محمد؛ و شماری دیگر از بزرگان عرصهی روایت و درایت.
و از کسانی که از عبدالله بن عون، حدیث روایت کردهاند، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
حماد بن زید؛ اسماعیل بن عُلَیّة؛ اسحاق ازرق؛ یزید بن هارون؛ ابوعاصم؛ محمد بن عبدالله انصاری؛ مسلم بن ابراهیم؛ و شمار زیادی از دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش و تشنگان حکمت و فرزانگی.
عبدالرحمن بن مهدی گوید: «ما كان بالعراق اعلم بالسنّة من ابن عون»؛ «در سرزمین عراق، کسی داناتر و آگاهتر به سنّت، از ابن عون، وجود ندارد».
شعبه گوید: «ما رأیتُ مثل ایوب وابن عون ویونس»؛ «من تاکنون (در علم و دانش، حکمت و فرزانگی، روایت و درایت و اخلاص و صداقت)، کسی را به سان ایوب، ابن عون و یونس ندیدهام».
هشام بن حسّان گوید: «لم تر عینای مثل ابن عون»؛ «دو چشم من، تاکنون به سان ابن عون را به خود ندیدهاند».
عبدالله بن مبارک نیز گفته است: «ما رأیتُ احداً افضل من ابن عون»؛ «من کسی را برتر، بهتر، کارآمدتر، شایستهتر، بایستهتر، کاردانتر و متخصّصتر از ابن عون ندیدهام».
شعبة گوید: «شكّ ابن عون، احبّ الیّ من یقین غیره»؛ «شک عبدالله بن عون، برای من بهتر و دوست داشتنیتر از یقین غیر او است».
یحیی بن معین گوید: «ثقة في كلّ شیء»؛ «عبدالله بن عون، در هر مورد، فردی مؤثّق و قابل اعتماد و مطمئن و معتبر میباشد».
عبدالله بن عون، در ماه رجب، به سال ۱۵۱ ه . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید. رحمت و رضوان خدا بر او باد.
و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب» [۱۰۷۶]گوید:
ابوحاتم گفته است: «ثقة؛ وهو اكبر من التیمی»؛ «عبدالله بن عون، روایت کنندهای ثقه و معتبر و مطمئن و مورد اعتماد میباشد؛ و درجه و مقام او، بزرگتر و والاتر از تیمی است».
ابن سعد گوید: «كان ثقة؛ وكان عُثمانیّاً؛ وكان كثیرالحدیث، ورعاً»؛ «ابن عون، فردی مؤثق و قابل اعتماد میباشد، او عُثمانی بود؛ (یعنی قائل به فضیلت و برتری عثمان بن عفّانسبر علی بن ابی طالبسبود)؛ و بسیار روایت کنندهی حدیث و انسانی پرهیزگار و پارسا، و خداترس و متّقی بود».
نسایی در کتاب «الكُنی» گوید: «ثقة مأمون»؛ «ابن عون، از زمرهی راویان مطمئن و مورد اعتماد، مؤثّق و معتبر، امانت دار و درستکار و شریف و کار درست بود».
و نسایی، در جایی دیگر گفته است: «ثقة ثبت»؛ «عبدالله بن عون، از زمرهی افراد ثقه و مطمئن بود».
ابن حبّان نیز در کتاب «الثقات» گفته است: «كان من سادات اهل زمانه عبادةً وفضلاً وورعاً ونسكاً»؛ «عبدالله بن عون، در روزگار خویش، از لحاظ عبادت و پرستش، فضیلت و ارجمندی، پاکدامنی و بزرگ منشی، پارسایی و خداترسی، دینداری و تقوا و زهد و ریاضت، از طلایه داران و پیشقراولان و بزرگان و پیشاهنگان اهل زمان خویش، به شمار میآمد».
عثمان بن ابی شیبة گوید: «ثقة صحیح الكتاب»؛ «ابن عون، روایت کنندهای مؤثّق و معتبر و مطمئن و قابل اعتماد میباشد که کتابهای وی نیز صحیح و درست و بیعیب و نقص و معتبر و کامل میباشند».
و احمد عجلی گفته است: «بصری، ثقة، رجلٌ صالحٌ»؛ «ابن عون، از مردمان بصره و فردی مؤثّق و قابل اعتماد و انسانی شریف و نجیب، درستکار و محترم، شایسته و کارآمد، بایسته و برازنده، متخصص و کارشناس و توانا و ارزشمند بود».
شایان ذکر است که عبدالله بن عون، از آن دسته از محدّثان و راویانی میباشد که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، به نقل و روایت حدیث، از وی پرداختهاند.
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان» [۱۰۷۷]، عبدالله بن عون را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کرده است.
و در کتاب «جامع المسانید» [۱۰۷۸]چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و یروی عن الامام ابی حنیفة/في هذه المسانید؛ وهو شیخ شیوخ البخاری ومسلم والامام احمد»؛ «ابن عون، در این مسانید، به نقل روایت از امام ابوحنیفه/پرداخته است؛ و این در حالی است که وی، استاد اساتید امام بخاری/، امام مسلم/و امام احمد بن حنبل/نیز میباشد».
نگارنده گوید:
عبدالله بن عون/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با دو واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «تشبیك الاصابع في المسجد وغیره» [۱۰۷۹]
«حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ، قَالَ: حَدَّثَنَا النَّضْرُ بْنُ شُمَيْلٍ، أَخْبَرَنَا ابْنُ عَوْنٍ، عَنِ ابْنِ سِيرِينَ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ جإِحْدَى صَلاَتَيِ العَشِيِّ - قَالَ ابْنُ سِيرِينَ: سَمَّاهَا أَبُو هُرَيْرَةَ وَلَكِنْ نَسِيتُ أَنَا - قَالَ: فَصَلَّى بِنَا رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ سَلَّمَ، فَقَامَ إِلَى خَشَبَةٍ مَعْرُوضَةٍ فِي المَسْجِدِ، فَاتَّكَأَ عَلَيْهَا كَأَنَّهُ غَضْبَانُ، وَوَضَعَ يَدَهُ اليُمْنَى عَلَى اليُسْرَى، وَشَبَّكَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ، وَوَضَعَ خَدَّهُ الأَيْمَنَ عَلَى ظَهْرِ كَفِّهِ اليُسْرَى، وَخَرَجَتِ السَّرَعَانُ مِنْ أَبْوَابِ المَسْجِدِ، فَقَالُوا: قَصُرَتِ الصَّلاَةُ؟ وَفِي القَوْمِ أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ، فَهَابَا أَنْ يُكَلِّمَاهُ، وَفِي القَوْمِ رَجُلٌ فِي يَدَيْهِ طُولٌ، يُقَالُ لَهُ: ذُو اليَدَيْنِ، قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَنَسِيتَ أَمْ قَصُرَتِ الصَّلاَةُ؟ قَالَ: «لَمْ أَنْسَ وَلَمْ تُقْصَرْ» فَقَالَ: «أَكَمَا يَقُولُ ذُو اليَدَيْنِ» فَقَالُوا: نَعَمْ، فَتَقَدَّمَ فَصَلَّى مَا تَرَكَ، ثُمَّ سَلَّمَ، ثُمَّ كَبَّرَ وَسَجَدَ مِثْلَ سُجُودِهِ أَوْ أَطْوَلَ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَكَبَّرَ، ثُمَّ كَبَّرَ وَسَجَدَ مِثْلَ سُجُودِهِ أَوْ أَطْوَلَ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَكَبَّرَ، فَرُبَّمَا سَأَلُوهُ: ثُمَّ سَلَّمَ؟ فَيَقُولُ: نُبِّئْتُ أَنَّ عِمْرَانَ بْنَ حُصَيْنٍ، قَالَ: ثُمَّ سَلَّمَ»(ح ۴۸۲)
«اسحاق، از ابن شمیل، از عبدالله بن عون، از ابن سیرین، از ابوهریرهسبرای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا جیکی از نمازهای بعد از زوال (ظهر یا عصر) را دو رکعت خواند و سلام گفت؛ سپس به سوی چوبی که در مسجد بود، رفت؛ و مانند کسی که عصبانی باشد، بر آن تکیه زد و دست راستش را روی دست چپ گذاشت و انگشتانش را تو در تو نمود و گونهی راستش را بر پشت دست چپ نهاد؛ کسانی که عجله داشتند، از مسجد خارج شدند و گفتند: نماز کوتاه شده است؟ ابوبکرسو عمرسنیز که در میان جمعیّت بودند، از ترس، چیزی نگفتند. در آن میان، شخصی که دست هایش دراز بود و او را «ذوالیدین» مینامیدند، پرسید: ای رسول خدا! نماز تخفیف یافته یا شما دچار فراموشی شدید؟ آن حضرت جفرمود: «نه نماز، تخفیف یافته و نه من دچار فراموشی شدم». سپس رسول خدا جاز حاضران در مجسد پرسید: «آیا چنین است که ذوالیدین میگوید»؟ همه گفتند: آری. آنگاه رسول خدا ججلو آمد و باقی ماندهی نماز را کامل کرد و سلام داد؛ بعد تکبیر گفت و به سجده رفت و مانند سجدهی نماز یا طولانیتر از آن، سجده نمود؛ سپس سرش را بلند کرد و دوباره تکبیر گفت و مانند نوبت اول، به سجده رفت. در پایان، سرش را بلند کرده و تکبیر گفت و سلام داد.
بسا کسانی از مردم، از ابن سیرین میپرسیدند که آیا آن حضرت ج(بعد از سجدهی سهو) سلام داد؟ وی میگفت: من باخبر شدهام که عمران بن حصینسگفته است: سپس آن حضرت جسلام داد.»
* در باب «الصلاة في مسجد السوق» [۱۰۸۰]
«وَصَلَّى ابْنُ عَوْنٍ: "فِي مَسْجِدٍ فِي دَارٍ يُغْلَقُ عَلَيْهِمُ البَابُ"»(قبل از حدیث ۴۷۷)
«و عبدالله بن عون، در مسجد خانهای نماز گزارد که دروازه بر روی آن بسته میشد».
* در باب «اِعتزال الحیّض المصلّی» [۱۰۸۱]
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ المُثَنَّى، قَالَ: حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِي عَدِيٍّ، عَنِ ابْنِ عَوْنٍ، عَنْ مُحَمَّدٍ، قَالَ: قَالَتْ أُمُّ عَطِيَّةَ: "أُمِرْنَا أَنْ نَخْرُجَ فَنُخْرِجَ الحُيَّضَ، وَالعَوَاتِقَ، وَذَوَاتِ الخُدُورِ - قَالَ ابْنُ عَوْنٍ: أَوِ العَوَاتِقَ ذَوَاتِ الخُدُورِ - فَأَمَّا الحُيَّضُ: فَيَشْهَدْنَ جَمَاعَةَ المُسْلِمِينَ، وَدَعْوَتَهُمْ وَيَعْتَزِلْنَ مُصَلَّاهُمْ"»(ح ۹۸۱)
«محمد بن مثنّی،از ابن ابی عدیّ، از عبدالله بن عون، از محمد برای ما روایت کرده که وی گفته است: امّ عطیّةلگفت: به ما زنها فرمان داده شده است (که در روز عید) بیرون آییم و زنانی که در دوران قاعدگی به سر میبرند و دختران جوان و زنان پرده نشین و محجّبه را بیرون آوریم.
عبدالله بن عون گوید: یا دختران جوان و بالغ پرده نشین و محجّبه. اما زنانی که در دوران قاعدگی به سر میبرند، به جماعت مسلمانان و دعاهایشان حاضر میشدند و از نمازگاه آنان، کناره میگرفتند و شرکت نمیکردند».
* در باب «ما قیل في الزلازل والآیات» [۱۰۸۲].
* در باب «هل تكفّن المرأة في ازار الرجل» [۱۰۸۳].
* در باب «التلبیة اذا انحدر في الوادی» [۱۰۸۴].
* در باب «أجر العمرة علی قدر النصب» [۱۰۸۵]
* در باب «صوم یوم النحر» [۱۰۸۶].
* در باب «الحلال بیّن والحرام بیّن وبینهما مشتبهات» [۱۰۸۷].
* در باب «لا یشتری حاضر لباد بالسمسرة» [۱۰۸۸].
* در باب «من ملك من العرب رقیقاً، فوهب وباع وجامع وفدی وسبی الذریّة» [۱۰۸۹].
* در باب «كتاب الوصایا» [۱۰۹۰].
* در باب «الوقف وكیف یكتب» [۱۰۹۱]
به هر حال، روایات عبدالله بن عون بن اَرْطَبان مُزَنی بصری/، در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از ۲۷ مورد آمده است.
[۱۰۷۴] بیوگرافی «عبدالله بن عون بن اَرْطبان مُزنی بصری» را در این منابع دنبال کنید: «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری ۳/۱/۱۶۳؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۲/۶۰۵؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۵/۱۳۰؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی ۶/۳۶۴؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان ۷/۳؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۲/۱۱۶؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۵/۳۰۳؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۱/۵۲۰؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۱۰/۳۹۵؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص۱۷۷ ؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۱/۲۵۶ [۱۰۷۵] «تذکرة الحفّاظ» ۱/۱۵۶ و ۱۵۷ [۱۰۷۶] «تهذیب التهذیب» ۵/۳۰۳-۳۰۵ [۱۰۷۷] «عقود الجمان»؛ ص ۱۲۳ [۱۰۷۸] «جامع المسانید» ۲/۵۲۱ [۱۰۷۹] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۱/۶۹ [۱۰۸۰] همان ۱/۶۹ [۱۰۸۱] همان ۱/۱۳۴ [۱۰۸۲] همان ۱/۱۴۱ [۱۰۸۳] همان ۱/۱۶۸ [۱۰۸۴] همان ۱/۲۱۰ [۱۰۸۵] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۱/۲۴۰ [۱۰۸۶] همان ۱/۲۶۷ [۱۰۸۷] همان ۱/۲۷۵ [۱۰۸۸] همان ۱/۲۸۹ [۱۰۸۹] همان ۱/۳۴۵ [۱۰۹۰] همان ۱/۳۸۲ [۱۰۹۱] همان ۱/۳۸۸