۱۰۲- هاشم بن قاسم، ابوالنّضر لیثی/ [۱۹۱۲] [متوفّای ۲۰۷ ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذكرة الحفّاظ» [۱۹۱۳]گوید:
وی، حافظ حدیث: (هاشم بن قاسم بن مُسلم بن مِقْسَم لیثی) خراسانی بغدادی میباشد که بدو «قیصر» نیز میگویند. (در واقع، «قیصر»، لقب هاشم بن قاسم است).
هاشم بن قاسم، از شعبة، ابن ابی ذئب، حریز بن عثمان، و کسان دیگر از طبقهی آنان، به نقل روایت پرداخته است.
و ازکسانی که به نقل روایت از هاشم بن قاسم پرداختهاند، میتوان این افراد را نام برد:
احمد بن حنبل؛ اسحاق بن راهویه؛ یحیی بن معین؛ علی بن مدینی؛ عبد بن حُمید؛ عباس دوری؛ ابن فرات؛ و شمار زیادی از دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش.
احمد بن حنبل گوید: «كان من الآمرین بالمعروف والناهین عن المنكر»؛ «هاشم بن قاسم، از کسانی بود که همدیگر را به کار نیک فرا میخوانند و ازکار بد، باز میدارند».
علی بن مدینی گوید: «ثقة»؛ «هاشم بن قاسم، از راویان مطمئن و مورد وثوق و معتبر و قابل اعتماد بود».
احمد عجلی گفته است: «ثقة صاحب سنّة، یفتخر به اهل بغداد»؛ «ابوالنضر لیثی، فردی مؤثق و مورد اعتماد و صاحب سنّت و متعهد و پایبند بدان بود؛ و او، یکی از مفاخر اهل بغداد به شمار میآمد که مردمان بغداد، به وسیلهی او، به خود میبالیدند و مینازیدند و پُز میدادند و او را باعث فخر و مباهات خویش میپنداشتند».
برخی گفتهاند که هاشم بن قاسم، به سال ۱۳۴ ه . ق دیده به جهان گشوده و پا به عرصهی وجود نهاده است؛ و بنا به قول صحیح و درست، وی در ماه ذوالقعدة، به سال ۲۰۷ ه . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید.
و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب» [۱۹۱۴]گوید:
یحیی بن معین، علی بن مدینی، محمد بن سعد و ابوحاتم رازی گفتهاند: «ثقة»؛ «هاشم بن قاسم، از راویان مورد وثوق و قابل اعتماد و معتبر و مطمئن در حدیث بود».
ابن قانع نیز گوید: «ثقة»؛ «ابوالنضر لیثی، فردی ثقه و معتبر و درستکار و مورد اطمینان بود».
ابن عبدالبرّ گفته است: «اِتّفقوا علی أنّه صدوق»؛ «تمامی علماء و صاحب نظران عرصهی روایت و درایت، بر این امر، اتفاق نظر دارند که هاشم بن قاسم، در حدیث، صادق و راستگو و امین و درستکار بود».
نسایی گوید: «لا بأس به»؛ «در روایات و احادیث هاشم بن قاسم، نمیتوان ایراد و نقصی وارد کرد؛ زیرا وی، روایت کنندهای ثقه و مورد اعتماد است».
حاکم نیز گفته است: «حافظ ثبت في الحدیث»؛ «ابوالنضر لیثی، در حدیث، هم حافظ و ضابط است و هم معتبر و مطمئن و درستکار و قابل اعتماد».
علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان» [۱۹۱۵]، هاشم بن قاسم را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کرده است.
نگارندهی سطور گوید:
ابوالنضر، هاشم بن قاسم لیثی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «میراث البنات» [۱۹۱۶]
«حَدَّثَنَا مَحْمُودُ بْنُ غَيْلاَنَ، حَدَّثَنَا أَبُو النَّضْرِ، حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ شَيْبَانُ، عَنْ أَشْعَثَ، عَنِ الأَسْوَدِ بْنِ يَزِيدَ، قَالَ: أَتَانَا مُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ، بِاليَمَنِ مُعَلِّمًا وَأَمِيرًا، "فَسَأَلْنَاهُ عَنْ رَجُلٍ: تُوُفِّيَ وَتَرَكَ ابْنَتَهُ وَأُخْتَهُ، فَأَعْطَى الِابْنَةَ النِّصْفَ وَالأُخْتَ النِّصْفَ"»(ح ۶۷۳۴)
«محمود بن غیلان، از ابوالنضر هاشم بن قاسم لیثی، از ابومعاویة شیبان، از اشعث، از اسود بن یزید، برای ما روایت کرده که وی گفته است: «معاذ بن جبل - در حالی که معلّم و امیر بود - به نزد ما در یمن آمد؛ از او، در مورد شخصی پرسیدیم که وفات کرده و یک دختر و یک خواهر از خود بر جای گذاشته بود. معاذ بن جبلس، نصف مال متوفّا را به دختر و نصف دیگر را به خواهرش داد».
* در باب «اثم من عاهد ثم عذر» [۱۹۱۷]
«قَالَ أَبُو مُوسَى، حَدَّثَنَا هَاشِمُ بْنُ القَاسِمِ، حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ سَعِيدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س، قَالَ: كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا لَمْ تَجْتَبُوا دِينَارًا وَلاَ دِرْهَمًا؟ فَقِيلَ لَهُ: وَكَيْفَ تَرَى ذَلِكَ كَائِنًا يَا أَبَا هُرَيْرَةَ؟ قَالَ: إِي وَالَّذِي نَفْسُ أَبِي هُرَيْرَةَ بِيَدِهِ، عَنْ قَوْلِ الصَّادِقِ المَصْدُوقِ، قَالُوا: عَمَّ ذَاكَ؟ قَالَ: تُنْتَهَكُ ذِمَّةُ اللَّهِ، وَذِمَّةُ رَسُولِهِ ج، فَيَشُدُّ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ قُلُوبَ أَهْلِ الذِّمَّةِ، فَيَمْنَعُونَ مَا فِي أَيْدِيهِمْ»(ح ۳۱۸۰)
«ابوموسی، از هاشم بن قاسم لیثی، از اسحاق بن سعید، از پدرش، از ابوهریرهسبرای ما روایت کرده که وی خطاب به مردم گفت: زمانی که شما، هیچ دینار و درهمی به عنوان جزیه دریافت نکنید، چه حالی خواهید داشت؟ گفتند: ای ابوهریره! چگونه فکر میکنی که چنین اتفاقی بیافتد؟ گفت: آری! سوگند به ذاتی که جان ابوهریره در دست اوست! این، سخن صادق مصدوق (رسول خدا ج) است. پرسیدند: چرا چنین میشود؟ گفت: به عهد و پیمان خدا و رسولش، هتک حرمت میشود (مردم، ستم و ظلم میکنند)؛ آنگاه خداوند، دلهای کافران ذمّی را سخت میگرداند و آنان از پردخت آنچه در اختیار دارند (جزیه)، سرباز میزنند».
[۱۹۱۲] بیوگرافی «ابوالنضر لیثی، هاشم بن قاسم» را در این منابع دنبال کنید: «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۲/۷۷۹؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۹/۱۰۵؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی ۱۴/۶۳«کتاب الثقات»، ابن حبان ۹/۲۴۳؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۱۱/۱۸؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۳/۲۱۷؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۲/۲۶۱؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۱۹/۲۱۴؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص ۳۵۰؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد ۷/۳۳۵؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد ۱/۱۹؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۲/۵۵۴ [۱۹۱۳] «تذکرة الحفّاظ» ۱/۳۵۹ [۱۹۱۴] «تهذیب التهذیب» ۱۱/۱۹ [۱۹۱۵] «عقود الجمان»؛ ص ۱۵۱ [۱۹۱۶] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۲/۹۹۷ [۱۹۱۷] همان ۱/۴۵۱