۲۱- حمّاد بن سلمة بن دینار حنفی/ [۵۸۴] [متوفّای ۱۶۷ ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذكرة الحفّاظ» [۵۸۵]گوید:
وی، پیشوای دینی، حافظ حدیث، شیخ الاسلام، ابوسلمة ربعی بصری بزّاز طبائنی، عالم نحوی و محدّث عالی مقام میباشد که از این بزرگان، به سماع حدیث پرداخته است:
داییاش: حُمید طویل؛ ابن ابی ملیکه؛ ابوجمرة ضُبَعی؛ محمد بن زیاد جُمحی؛ انس بن سیرین؛ ابوعمران جونی؛ قتادة؛ سماک بن حرب؛ ثابت بنانی و شمار زیادی از دیگر محدّثان و بزرگ مردان عرصهی علم و دانش و دانش پژوهان و شیفتگان حکمت وفرزانگی.
و از کسانی که از حماد بن سلمه/، به سماع حدیث پرداختهاند، میتوان این افراد را نام برد:
عبدالله بن مبارک؛ قطّان؛ عبدالرحمن بن مهدی؛ عفّان؛ قعنبی؛ عبدالاعلی بن حمّاد؛ شیبان بن فرّوخ؛ هدبة بن خالد و کسان دیگر.
وُهیب گوید: «حماد بن سلمة، سیدّنا وأعلمنا»؛ «سرور و سالار ما و داناترین و آگاهترین ما، حماد بن سلمه است».
احمد بن حنبل گوید: «حماد بن سلمة، اعلم الناس بثابت البنانی واثبتهم في حُمید [الطویل]»؛ «داناترین و آگاهترین مردمان نسبت به (روایات و احادیث) ثابت بنانی، و مؤثقترین و مطمئنترین آنان نسبت به (روایات )حُمید طویل، حماد بن سلمه است».
یحیی بن معین گوید: «هو اعلم من غیره بعلی بن زید»؛ «حماد بن سلمه نسبت به دیگران، داناترین و آگاهترین مردمان، نسبت به (روایات) علی بن زید به شمار میآید».
علی بن مدینی گوید: «كان عند یحیی بن ضریس عن حمّاد، عشرة آلاف حدیث»؛ «به نزد یحیی بن ضریس از حماد بن سلمه، ده هزار حدیث وجود داشت».
و کوسج، از یحیی بن معین، چنین نقل کرده که وی گفته است: «ثقة»؛ «حماد بن سلمه، از راویان مؤثق و معتبر و مطمئن و قابل اعتماد بود». و شهاب بن معمر گوید: «كان حماد بن سلمة، یعدّ من الاَبدال»؛ «حماد بن سلمه (در روزگار خویش)، از زمرهی اَبدال (مردان خدا و انسانهای زاهد و پارسا و خداترس و نیکوکار و صالح و درستکار) برشمرده میشد».
علامه ذهبی در ادامه گوید:
حماد بن سلمه/، جزء نخستین کسانی است که با ابن ابی عروبة، دست به نگارش و تألیف کتاب یازیدند و در این زمینه، قلم فرسایی نمودند؛ وی در عربی، بسیار ماهر و حاذق و چیره و زبردست و کاردان و خبره بود؛ او فقیه و دانشوری آگاه، فردی فصیح و زبان آور، بلیغ و خوش سخن، ادیب و نیکوسخن؛ سخنور و با فصاحت و پیرو سنّت بود.
علامه ذهبی در ادامهی سخنانش گوید: از احادیث حماد بن سلمة که با اِسناد عالی روایت شدهاند، تعدادی به من نیز رسیده است.
عمرو بن عاصم گوید: «كتبتُ عن حماد بن سلمه بضعة عشر ألف حدیث»؛ «از حماد بن سلمه، بیش از ده هزار حدیث نوشتهام».
و سرانجام، حماد بن سلمة/، به سال ۱۶۷ ه . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید و به رحمت ایزدی پیوست.
حافظ عبدالقادر قرشی، در کتاب «الجواهر المضیة» [۵۸۶]، به بیان بیوگرافی حماد بن سلمة پرداخته و او را از زمرهی دانشوران و صاحب نظران احناف برشمرده است.
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان» [۵۸۷]، حماد بن سلمة را در شمار روایت کنندگان از امام ابوحنیفه/ذکر کرده است.
و همچنین حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»، [۵۸۸]وی را از زمرهی راویان شهر بصره که به نقل روایت از امام ابوحنیفه/پرداختهاند، برشمرده است.
و محمد بن اسحاق ندیم در کتابش با عنوان «الفهرست» گفته است: «و له من الكتب، كتاب السنن» [۵۸۹]؛ «حماد بن سلمه، از تألیفات و کتابهایی برخوردار است که میتوان به کتاب «السنن» وی اشاره کرد».
نگارنده گوید:
حماد بن سلمة بن دینار/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به شمار میآید؛ و این موارد، عبارتند از:
* در باب «الذبح قبل الحلق» [۵۹۰]
«حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يُونُسَ، أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ، عَنْ عَبْدِ العَزِيزِ بْنِ رُفَيْعٍ، عَنْ عَطَاءٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ سمَا، قَالَ رَجُلٌ لِلنَّبِيِّ ج: زُرْتُ قَبْلَ أَنْ أَرْمِيَ، قَالَ «لاَ حَرَجَ» . قَالَ: حَلَقْتُ قَبْلَ أَنْ أَذْبَحَ، قَالَ: «لاَ حَرَجَ» . قَالَ: ذَبَحْتُ قَبْلَ أَنْ أَرْمِيَ، قَالَ: «لاَ حَرَجَ»، وَقَالَ عَبْدُ الرَّحِيمِ الرَّازِيُّ: عَنْ ابْنِ خُثَيْمٍ، أَخْبَرَنِي عَطَاءٌ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ سمَا، عَنِ النَّبِيِّ ج، وَقَالَ القَاسِمُ بْنُ يَحْيَى: حَدَّثَنِي ابْنُ خُثَيْمٍ، عَنْ عَطَاءٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ، عَنِ النَّبِيِّ ج، وَقَالَ عَفَّانُ: أُرَاهُ عَنْ وُهَيْبٍ، حَدَّثَنَا ابْنُ خُثَيْمٍ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ سمَا، عَنِ النَّبِيِّ ج، وَقَالَ حَمَّادٌ: عَنْ قَيْسِ بْنِ سَعْدٍ، وَعَبَّادِ بْنِ مَنْصُورٍ، عَنْ عَطَاءٍ، عَنْ جَابِرٍ س، عَنِ النَّبِيِّ ج»(ح ۱۷۲۲)
«احمد بن یونس، از ابوبکر، از عبدالعزیز بن رُفیع، از عطاء، از عبدالله بن عباسب، برای ما روایت کرده که وی گفته است: مردی خطاب به پیامبر جگفت: پیش از آن که رَمی کنم، طواف زیارت نمودم؛ تکلیفم چیست؟ آن حضرت جفرمود: «باکی نیست».
کسی دیگر گفت: پیش از آن که ذبح کنم، سرم را تراشیدم؟ پیامبر جفرمود: «باکی نیست». کسی دیگر گفت: پیش از آن که رَمی جمرات را انجام بدهم، حیوان قربانی را ذبح نمودم؟ رسول خدا جفرمود: «باکی نیست».
عبدالرحیم رازی، از ابن خُثیم، از عطاء، از عبدالله بن عباسب، از پیامبر جاین حدیث را روایت نموده است.
قاسم بن یحیی، از ابن خُثیم، از عطاء از عبدالله بن عباسباز پیامبر جنیز حدیث فوق را روایت کرده است.
عفّان گوید: گمان میکنم، وُهیب، از ابن خُثیم، از سعید بن جُبیر، از عبدالله بن عباسباز پیامبر جحدیث فوق را روایت نموده است.
حمّاد بن سلمة بن دینار، از قیس بن سعد و عبّاد بن منصور، از عطاء، از جابرساز پیامبر جحدیث بالا را روایت نموده است».
* در باب «من حبسه العذر عن الغزو» [۵۹۱]
«حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ حَرْبٍ، حَدَّثَنَا حَمَّادٌ هُوَ ابْنُ زَيْدٍ، عَنْ حُمَيْدٍ، عَنْ أَنَسٍ س: أَنَّ النَّبِيَّ جكَانَ فِي غَزَاةٍ، فَقَالَ: «إِنَّ أَقْوَامًا بِالْمَدِينَةِ خَلْفَنَا، مَا سَلَكْنَا شِعْبًا وَلاَ وَادِيًا إِلَّا وَهُمْ مَعَنَا فِيهِ، حَبَسَهُمُ العُذْرُ»، وَقَالَ مُوسَى: حَدَّثَنَا حَمَّادٌ، عَنْ حُمَيْدٍ، عَنْ مُوسَى بْنِ أَنَسٍ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ النَّبِيُّ ج، قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: «الأَوَّلُ أَصَحُّ»»(ح ۲۸۳۹)
«سلیمان بن حرب، از حماد بن زید، از حُمید، از انس بن مالکسبرای ما روایت کرده که وی گفته است: پیامبر خدا جدر غزوهای بود و گفت: «همانا گروههای پشت سر ما در مدینه [بر جای ماندهاند که] هر گردنه و [دشت و] درّهای را که پیمودهایم، قطعاً آنان همراه ما بودهاند. عذری آنان را [از پیوستن به ما] بازداشته است».
موسی گوید: حمّاد [بن سلمة بن دینار]، از حُمید، از موسی بن انس از پدر خود، از پیامبر جاین حدیث را روایت کرده است».
* در باب «رفع الیدین اذا قام من الركعتین» [۵۹۲]
«حَدَّثَنَا عَيَّاشٌ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الأَعْلَى، قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ، عَنْ نَافِعٍ، أَنَّ ابْنَ عُمَرَ، كَانَ "إِذَا دَخَلَ فِي الصَّلاَةِ كَبَّرَ وَرَفَعَ يَدَيْهِ، وَإِذَا رَكَعَ رَفَعَ يَدَيْهِ، وَإِذَا قَالَ: سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، رَفَعَ يَدَيْهِ، وَإِذَا قَامَ مِنَ الرَّكْعَتَيْنِ رَفَعَ يَدَيْهِ"، وَرَفَعَ ذَلِكَ ابْنُ عُمَرَ إِلَى نَبِيِّ اللَّهِ جرَوَاهُ حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ أَيُّوبَ، عَنْ نَافِعٍ، عَنْ ابْنِ عُمَرَ، عَنِ النَّبِيِّ ج، وَرَوَاهُ ابْنُ طَهْمَانَ، عَنْ أَيُّوبَ، وَمُوسَى بْنِ عُقْبَةَ مُخْتَصَرًا»(ح ۷۳۹)
«عیّاش، از عبدالاعلی، از عبیدالله، از نافع، برای ما روایت کرده که وی گفته است: هنگامی که عبدالله بن عمرببه نماز آغاز میکرد، تکبیر میگفت و دستها را بلند میکرد؛ و آنگاه که رکوع مینمود، دستها را بلند میکرد؛ و هرگاه «سمع الله لمن حمده» میگفت، دستها را بلند مینمود؛ و چون از رکعت دوم برمی خاست، باز هم دستها را بلند میکرد. و عبدالله بن عمرباین حدیث را به صورت مرفوع روایت کرده و به پیامبر خدا جرسانیده است.
و حماد بن سلمة بن دینار، از ایوب، از نافع، از عبدالله بن عمرب، از پیامبر جاین حدیث را روایت نموده است».
[۵۸۴] بیوگرافی «حماد بن سلمة بن دینار» را در این منابع دنبال کنید: «الجرح و التعدیل»، رازی ۳/۱۴۰؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان ۶/۲۱۶؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی ۷/۴۴۴؛ «میزان الاعتدال»، حافظ ذهبی ۱/۵۹۰؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۱/۲۵۱؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۳/۱۱؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۱/۲۳۸؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص ۷۸؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد ۱/۲۶۲؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۵/۱۷۵؛ «الطبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص ۹۴؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۱/۱۰۳ [۵۸۵] «تذکرة الحفّاظ» ۲/۲۰۲ و ۲۰۳ [۵۸۶] «الجواهر المضیة»، ص ۱۰۸ [۵۸۷] «عقود الجمان»، ص ۱۰۸ [۵۸۸] «المناقب»؛ کردری ۲/۲۲۷ [۵۸۹] «الفهرست»، ابن ندیم، ص ۳۱۷ [۵۹۰] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۱/۲۳۲ [۵۹۱] همان ۱/۳۹۸ [۵۹۲] همان ۱/۱۰۲