صحیح بخاری به روایتی دیگر - احادیث شاگردان امام ابوحنيفه و روایات علمای احناف در صحیح بخاری

فهرست کتاب

۹۱- مُعلّی بن منصور رازی حنفی/ [۱۷۰۹] [متوفّای ۲۱۱ ه‍ . ق]

۹۱- مُعلّی بن منصور رازی حنفی/ [۱۷۰۹] [متوفّای ۲۱۱ ه‍ . ق]

حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب» [۱۷۱۰]گوید:

وی، مُعلّی بن منصور رازی، ابویَعلی، مقیم بغداد می‌باشد.

از کسانی که مُعلّی بن منصور به نقل روایت از آن‌ها پرداخته است، می‌توان بدین افراد اشاره کرد:

مالک؛ سلیمان بن بلال؛ محمد بن میمون زعفرانی؛ هُشیم؛ هَیثم بن حُمید غسانی؛ حماد بن زید؛ عبدالوارث بن سعید؛ ابوادریس؛ عبدالله بن جعفر مُخرِّمی؛ خالد بن عبدالله؛ عیسی بن یونس؛ محمد بن دینار و شماری دیگر از بزرگان عرصه‌ی علم و دانش و حکمت و فرزانگی.

و از کسانی که از مُعلّی بن منصور، به روایت حدیث پرداخته‌اند، می‌توان این افراد را نام برد:

پسرش: یحیی؛ ابوخیثمه؛ ابوبکر بن ابوشیبة؛ ابوثور؛ حجّاج بن شاعر؛ علی بن هیثم بغدادی؛ محمد بن عبدالرحیم بزّاز؛ یحیی بن موسی بلخی؛ فضل بن سهل اعرج؛ محمد بن حاتم بن میمون؛ ذُهلمی؛ یعقوب بن شیبة؛ و شمار زیادی از دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش و تشنگان حکمت وفرزانگی.

بخاری نیز در غیر کتاب «الجامع الصحیح»، بدون واسطه، به نقل روایت از مُعلّی بن منصور پرداخته است؛ و در کتاب «الجامع الصحیح»، با واسطه، از وی، حدیث روایت نموده است.

عثمان دارمی، به نقل از یحیی بن معین گوید: «ثقة»؛ «مُعلّی بن منصور رازی، از زمره‌ی راویان ثقه و قابل اعتماد بود».

احمد عجلی گوید: «ثقة صاحب سنّة، وكان نبیلاً طلبوه للقضاء غیر مرّة؛ فأبی»؛ «مُعلّی بن منصور، روایت کننده‌ای مؤثّق و قابل اعتماد و صاحب سنّت و اثر بود؛ و علاوه از این‌ها، فردی شریف و بزرگوار و شاخص و برجسته و نجیب و اصیل بود که چندین بار از او خواستند تا عهده دار پست قضاوت شود، ولی او از پذیرفتن آن، شانه خالی کرد و آن را نپذیرفت».

یعقوب بن شیبه نیز گفته است: «ثقة فیما تفرّد به وشورك به فیه، متقن، صدوق، فقیه، مأمون»؛ «مُعلّی بن منصور، هم در تفرّدات خویش (روایاتی که به تنهایی، آن‌ها را روایت نموده است) و هم در احادیث و روایاتی که دیگران، با او، هم رأی و هم عقیده هستند، فردی مؤثّق و قابل اعتماد به شمار می‌آید؛ او، فردی مطمئن و قوی، صادق و راستگو، درستکار و امین، فقیه و دانشور، آگاه و دانا و قابل اعتماد و معتبر است».

ابن سعد گوید: «كان صدوقاً صاحب حدیث ورأیٍ وفقه»؛ «مُعلّی بن منصور، روایت کننده‌ای صادق و راستگو و درستکار و امین بود که در کنار این‌ها، صاحب حدیث، رأی و فقه نیز بود».

احمد بن حنبل گفته است: «مُعلّی بن منصور، من كبار أصحاب أبی یوسف ومحمد، ومن ثقاتهم في النقل والروایة»؛ «مُعلّی بن منصور، از شاگردان بزرگ و شاخص ابویوسف و محمد و از مؤثّق‌ترین و قابل اعتمادترین آن‌ها، در نقل و روایت بود».

ابن عدی گوید: «أرجوا أن لا بأس به؛ لأنّی لم أجد له حدیثاً مُنكراً»؛ «امید آن دارم که در احادیث و روایات مُعلّی بن منصور، و در خود وی، نقص و ایرادی نباشد؛ زیرا من، برای او، حدیث مُنکری را نیافته‌ام؛ یعنی وی از زمره‌ی راویان معتبر و قابل اطمینان است». (حدیث مُنکر: نگا: «درآمدی بر علوم حدیث»؛ دکتر محمود طحان؛ ترجمه‌ی فیض محمد بلوچ؛ صص ۱۶۰-۱۶۵]

ابن سعد و گروهی دیگر از علماء و صاحب نظران اسلامی گفته‌اند: «مات سنة احدی عشر ومائتین»؛ «سفیان ثوری، به سال ۲۱۱ ه‍ . ق درگذشت و به رحمت ایزدی پیوست».

ولی، خلیفه، در جایی دیگر گفته است: «مات سنة إحدی عشرة أو اثنتی عشرة ومائتین»؛ «وی، به سال ۲۱۱ یا ۲۱۲ ه‍ . ق وفات کرده و چهره در نقاب خاک کشیده است».

ابن حبّان نیز در کتاب «الثقات»، مُعلّی بن منصور را در زمره‌ی راویان مؤثّق و معتبر و قوی و قابل اعتماد ذکر کرده و در ادامه گفته است: «كان ممّن جمع وصنّف»؛ «مُعلّی بن منصور، از کسانی است که دست به جمع آوری و گردآوری احادیث و روایات و احکام و مسائل یازیده و در این زمینه، قلم فرسایی نموده و کتاب، به رشته‌ی تحریر درآورده است».

و مُعلّی بن منصور، از آن دسته از روایت کنندگانی می‌باشد که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، از او حدیث روایت نموده‌اند.

حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة» [۱۷۱۱]، به ذکر مُعلّی بن منصور پرداخته و او را در شمار علماء و صاحب نظران احناف برشمرده و در ادامه گفته است: «روی عن أبی یوسف ومحمد الكتب والأمالی والنوادر»؛ «مُعلّی بن منصور، از ابویوسف و محمد، به روایت کتاب‌ها، أمالی و نوادر پرداخته است». (امالی و نوادر: نگا: «گنجینه‌ی اصطلاحات فقهی و اصولی»؛ دکتر محمد ابراهیم حفناوی؛ ترجمه‌ی فیض محمد بلوچ؛ صص ۱۰۵-۱۰۸)

علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان» [۱۷۱۲]، مُعلّی بن منصور رازی را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کرده است.

و در کتاب «جامع المسانید» [۱۷۱۳]چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «یروی عن الامام أبی حنیفة في هذه المسانید»؛ «مُعلّی بن منصور، در این مسانید، به نقل روایت از امام ابوحنیفه/پرداخته است».

نگارنده‌ی سطور گوید:

مُعلّی بن منصور رازی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به شمار می‌آید؛ و این موارد عبارتند از:

* در باب «قوله تعالی: ﴿وَتُخۡفِي فِي نَفۡسِكَ مَا ٱللَّهُ مُبۡدِيهِ وَتَخۡشَى ٱلنَّاسَ وَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَىٰهُۖ[الأحزاب: ۳۷]» [۱۷۱۴]

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحِيمِ، حَدَّثَنَا مُعَلَّى بْنُ مَنْصُورٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ زَيْدٍ، حَدَّثَنَا ثَابِتٌ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ س: "أَنَّ هَذِهِ الآيَةَ:﴿وَتُخۡفِي فِي نَفۡسِكَ مَا ٱللَّهُ مُبۡدِيهِ[الأحزاب: ۳۷] نَزَلَتْ فِي شَأْنِ زَيْنَبَ بِنْتِ جَحْشٍ وَزَيْدِ بْنِ حَارِثَةَ"»(ح ۴۷۸۷)

«محمد بن عبدالرحیم، از مُعلّی بن منصور، از حماد بن زید، از ثابت، از انس بن مالکسبرای ما روایت کرده که وی گفته است: آیه‌ی ۳۷ سوره‌ی احزاب، در مورد زینب دختر جحش و زید بن حارثه نازل شده است».

* در باب «بیع النخل قبل أن یَبدوَ صلاحها» [۱۷۱۵]

«حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الهَيْثَمِ، حَدَّثَنَا مُعَلَّى بْنُ مَنْصُورٍ الرَّازِيُّ، حَدَّثَنَا هُشَيْمٌ، أَخْبَرَنَا حُمَيْدٌ، حَدَّثَنَا أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ س، عَنِ النَّبِيِّ ج: «أَنَّهُ نَهَى عَنْ بَيْعِ الثَّمَرَةِ حَتَّى يَبْدُوَ صَلاَحُهَا، وَعَنِ النَّخْلِ حَتَّى يَزْهُوَ»، قِيلَ: وَمَا يَزْهُو؟ قَالَ: «يَحْمَارُّ أَوْ يَصْفَارُّ»»(ح ۲۱۹۷)

«علی بن هیثم، از مُعلّی بن منصور، از هشیم، از حُمید، از انس بن مالکسبرای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا جاز فروش میوه بر درخت منع کرده است تا آن که سلامت آن ظاهر گردد؛ و از فروش خرما نیز تا پخته شدن آن، منع نموده است. به او گفته شد: پخته شدن، یعنی چه؟ گفت: قرمز گردد یا زرد شود».

[۱۷۰۹] بیوگرافی «مُعلّی بن منصور رازی» را در این منابع دنبال کنید: «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری ۴/۱/۳۹۵؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۲/۷۲۴؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۸/۳۳۴؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی ۱۳/۱۸۸؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی ۱۰/۳۶۵؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان ۹/۱۸۲؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۳/۱۶۴؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۲/۲۰۲؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۱۸/۳۶۲؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص ۳۲۸؛ «شذرات الذهب، ابن عماد ۲/۲۷؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص ۱۶۳؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد ۷/۳۴۱؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۲/۵۰۶ [۱۷۱۰] «تهذیب التهذیب» ۱۰/۲۱۵ و ۲۱۶ [۱۷۱۱] «الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة»؛ ۲/۱۷۷ و ۱۷۸ [۱۷۱۲] «عقود الجمان»؛ ص ۱۴۷ [۱۷۱۳] «جامع المسانید» ۲/۵۵۷ [۱۷۱۴] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۲/۷۰۵ و ۷۰۶ [۱۷۱۵] همان ۱/۲۹۲ و ۲۹۳