امام اعظم/و علم حدیث:
امام اعظم در شهر کوفه چشم به جهان گشود و این درست در دورانی بود که کوفه مرکز حدیث و فقه بود. وی در کوفه پرورش یافت و از شیوخ آنجا کسب فیض کرد. چون در «صحاح ستّه» از امام ابوحنیفه هیچ حدیثی مروی نیست. به همین دلیل بعضی افراد تنگ نظر [و کوته فکر] وی را در علم حدیث تضعیف کردهاند. طبیعی است که این، طرز فکری نابخردانه و جاهلانه بوده و از اتهاماتی کاملاً بیاساس است. در «صحاح ستّه» نه فقط از امام ابوحنیفه هیچ حدیثی روایت نشده که از امام شافعی نیز در هیچ کتابی از «صحاح سته» حدیث روایت نشده است. و از امام احمد که استاد ویژهی امام بخاری است جز سه إلی چهار موضع حدیث روایت نشده و روایات امام مالک نیز از چند روایت تجاوز نمیکند.
قدر مسلم [صرف نظر از تنگ نظریهای بیخردانه] علت آن این نیست که - پناه بر خدا - بزرگان یاد شده [واقعاً] در حدیث ضعیف بودند، بلکه علت آن این است که اولاً؛ آنان فقیه بودند. به همین دلیل وجههی اصلی همّت آنان تبیین احکام و مسائل بود. ثانیاً؛ اینها مجتهد بودند و صدها شاگرد و پیرو داشتند. و امامان «صحاح سته» کاملاً پی برده بودند که علوم و معارف آنان به وسیلهی شاگردانشان محفوظ میماند. در یک رویکرد میتوان گفت که اصحاب «صحاح ستّه» فقط در جهت حفظ و نگهداری علوم کسانی اشتغال ورزیدند که اندیشهی ضایع شدن آنها بود. و این تنها دلیلی است که اصحاب «صحاح ستّه» احادیث امام ابوحنیفه را در کتابهای خویش روایت نکردهاند. و إلّا جلالت قدر امام ابوحنیفه در علم حدیث غیرقابل انکار است. وی به اتفاق عالمان امت، مجتهد است و یکی از شرایط [فنّی و تخصّصی] اجتهاد این است که مجتهد در علم حدیث بهرهی کافی داشته باشد. اگر امام ابوحنیفه/در علم حدیث بهرهای نمیداشت چگونه وی را به عنوان مجتهد میپذیرفتند؟ در صورتی که گروه بزرگی از عالمان حدیث، به بلندی مقام وی اذعان کردهاند که اگر اقوال و سخنان آنان جمع آوری شود مجموع آنها به صورت یک کتاب درمیآید و در کتابهایی که در مناقب ابوحنیفه/تألیف شده این اقوال و سخنان کاملاً به چشم میخورد. ما در اینجا فقط به نقل چند قول اکتفا میکنیم:
قول نخست از مکی بن ابراهیم است. وی استاد جلیل القدر امام بخاری است. امام بخاری اکثر «ثلاثیّات» کتاب خود را از ایشان روایت نموده است. مکی بن ابراهیم شاگرد امام ابوحنیفه است. دربارهی امام ابوحنیفه در کتاب «تهذیب التهذیب» از ایشان منقول است که: «کان أعلم زمانه». در توضیح مطلب، ذکر این نکته ضروری مینماید که لفظ «علم» در آن زمان فقط برای «علم حدیث» بکار میرفت. پس هدف مکی بن ابراهیم از قول یاد شده این بود که امام ابوحنیفه در عصر خویش در «علم حدیث» بزرگترین عالم بود.
قول دوم از محدث مشهور یزید بن هارون است. وی میفرماید: «أدرکت ألفاً من الشیوخ وکتبت منهم فما وجدت أفقه ولا أورع ولا أعلم من خمسة أولهم أبوحنیفة». [۴]حافظ ذهبی در «تذکرة الحفّاظ» [۵]با سند خود قول سفیان بن عیینه را ذکر کرده که ایشان میفرماید: «لم یکن في زمان أبی حنیفة بالکوفة رجل أفضل منه ولا أورع ولا أفقه منه». و حافظ ذهبی [۶]این قول امام ابوداود را نیز نقل کرده است که: «کان إماماً».
با نگاهی به شیوخ و متعلّمان ایشان نیز، میتوان به مقام علمی ایشان در «علم حدیث» پی برد. حافظ ابوحجاج مزی در «تهذیب الکمال» هفتاد و چهار استاد ابوحنیفه را ثبت و ضبط کرده است. حافظ سیوطی در کتاب «تبییض الصحیفة لمناقب أبی حنیفة» اسامی تمامی شیوخ وی را گرد آورده است. البته اهالی علم آگاهی دارند که حافظ مزی تمام شیوخ یک راوی حدیث را استیعاب نمیکند. بلکه به طور نمونه افرادی را ذکر مینماید. به همین خاطر ملا علی قاری در شرح «مسند امام أبی حنیفة» تعداد شیوخ امام ابوحنیفه را ۴۰۰۰ نفر ذکر کرده است و شیوخ یاد شده نیز، در «علم حدیث» در سطحی از مقام علمی قرار دارند که محدّثان معروف و مشهور بعدی به چنین مقام و درجهای نرسیدهاند. چرا که شیوخ ایشان یا صحابهاند یا تابعان و یا اتباع تابعان و خارج از این سه گروه نیستند.
[۴] تذکرة الحفّاظ، امام ذهبی. [۵] همان مدرک، ص ۱۹۵. [۶] همان مدرک، ص ۱۶.