صحیح بخاری به روایتی دیگر - احادیث شاگردان امام ابوحنيفه و روایات علمای احناف در صحیح بخاری

فهرست کتاب

شاگردان برجسته امام ابوحنیفه/:

شاگردان برجسته امام ابوحنیفه/:

اکنون وقت آن رسیده تا درباره‌ی شاگردان امام ابوحنیفه نیز اشاره‌ای داشته باشیم. [آنچه جالب توجه همگان است اینکه] در فهرست شاگردان نیز امامان بزرگی به چشم می‌خورد. از میان شاگردان برجسته و ویژه ایشان عبدالله بن مبارک است. وی می‌فرماید: «لولا أعانني الله بأبی حنیفة وسفیان لکنت کسائر الناس». و از شاگردان ایشان، یحیی بن سعید قطان است که در علم جرح و تعدیل شهرت خاصی دارد. امام ذهبی و دیگران آورده‌اند که وی بر قول امام ابوحنیفه فتوا صادر می‌کرد.

حافظ ابن حجر در تهذیب به نقل از یحیی قطان آورده که: «قد أخذنا بأکثر أقواله». و یحیی بن معین در «الجواهر المضیئة في طبقات الحنفیة» و موفق در «مناقب الإمام أباحنیفة» [۷]به نقل از یحیی بن معین این سخن یحیی بن سعید قطان را آورده که: «جالسنا والله أبا حنیفة وسمعنا منه وکنت والله إذا نظرت الیه عرفت في وجهه أنه یتَّق الله عزّ وجلّ». [۸]

از شاگردان ویژه وی وکیع بن جراح، استاد امام شافعی است. او از امام ابوحنیفه نهصد حدیث روایت کرده است. ابن عبدالبر در «الإنتقاء» به نقل از یحیی بن معین می‌نویسد که وی نیز بر قول امام ابوحنیفه فتوا می‌داد. البته گفتنی است که فتوا دادن [اینان] بر قول امام ابوحنیفه مانند مقلّد مطلق [براساس تقلید محض] نبود، بلکه مجتهد في المذهب به حساب می‌آمد. همچنان‌که امام ابویوسف و امام محمد و دیگران در بعضی مسائل با امام ابوحنیفه راه خلاف را پیش گرفته‌اند ایشان نیز در پاره‌ای مسائل برخلاف نظر وی اظهار نظر نموده، که از آن جمله است؛ مسأله إشعار در حج.

بعلاوه‌ی شاگردان یاد شده، از میان عالمان حدیث، محدّثان معظّم و مشهوری چون: مکی بن ابراهیم، زید بن هارون، حفص بن غیاث نخعی، یحیی بن زکریا بن ابی زائده، مسعود بن کدام، ابوعاصم بن نبیل، قاسم بن معن، علی بن مسهر، فضل بن دکین و عبدالرزاق بن همام نیز در محضر امام ابوحنیفه زانوی تلمّذ زده‌اند.

محدّثی که در فهرست بلند وی، شیوخ و شاگردانی اینگونه بلند مرتبه و عالی مقام، به چشم می‌خورد، باز غیرمسئولانه اینگونه سخنان را بر زبان راندن که منزلت ایشان در «علم حدیث» پایین بوده چه ستم بزرگی است؟!

درباره‌ی قوت و خارق العادگی حافظه‌ی امام ابوحنیفه نیز، وقایع و داستان‌های حیرت انگیزی روی داده که به طور نمونه به دو واقعه اشاره می‌شود:

۱- ملاعلی قاری در «مناقب الإمام الأعظم» می‌آورد که باری در یکی از مجالس، امام ابوحنیفه و امام اعمش حضور داشتند. شخصی از امام ابوحنیفه درباره‌ی مسأله‌ای توضیح خواست. و ایشان نیز توضیح داد. امام اعمش وقتی توضیحات وی را شنید پرسید: «من أبن أخذت هذا»؟ ایشان بلافاصله فرمود: «أنت حدثنا عن أبی صالح عن أبی هریرة قال: قال رسول الله جکذا. وأنت حدثنا عن أبی إیاس عن إبن مسعود الأنصاری. وأنت حدثنا عن أبی وائل عن عبدالله قال: قال رسول الله جکذا. وحدثنا عن أبی مجلز عن أبی حذیفة بن الیمان قال: قال رسول الله جکذا. وأنت حدثنا عن أبی الزبیر عن جابر قال: قال رسول الله جکذا».

وی از این جواب امام ابوحنیفه متعجب شده و فرمود: «حسبك، ما حدثتك به في ماءة یوم حدثني به في ساعة واحدة». سپس گفت: «یا معشر الفقهاء أنتم الأطباء ونحن الصیادلة وأنت أیُّها الرجل أخذت بکلا الطرفین».

واقعه‌ی دوم، متعلق به امام ابویوسف است. وی می‌گوید هر گاه امام ابوحنیفه مسأله‌ی شرعی را ایراد می‌کرد، من نزد تمام شیوخ حدیث در کوفه بار می‌یافتم و از آنان احادیثی را که قول امام ابوحنیفه را تأیید و تثبیت می‌نمود جمع آوری می‌کردم، و با شادمانی به محضر ایشان می‌شتافتم تا با قرائت آن‌ها نزد ایشان، موجبات خشنودی وی را فراهم نمایم. اما پس از اینکه از خواندن احادیث فارغ می‌شدم، ایشان اینگونه آغاز به سخن می‌کرد: از میان این احادیث در فلان حدیث فلان نقص است و در فلان حدیث فلان راوی به دلیل فلان علت، ضعیف است. بنابراین، این حدیث غیرقابل استدلال است. و در ادامه می‌فرمود: «أنا عالم بعلم أهل الکوفة».

[۷] مناقب الامام اباحنیفة ۱/۱۹۱. [۸] تاریخ بغداد ۱۳/۳۵۲.