صحیح بخاری به روایتی دیگر - احادیث شاگردان امام ابوحنيفه و روایات علمای احناف در صحیح بخاری

فهرست کتاب

۱۰۴- هُشَیم بن بشیر واسطی/ [۱۹۴۱] [متوفّای ۱۸۳ ه‍ . ق]

۱۰۴- هُشَیم بن بشیر واسطی/ [۱۹۴۱] [متوفّای ۱۸۳ ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذكرة الحفّاظ» [۱۹۴۲]گوید:

وی، حافظ کبیر، محدّث عصر و روزگار خویش: هشیم بن بشیر بن ابی خازم، قاسم بن دینار، ابومعاویة واسطی و مقیم شهر بغداد می‌باشد که از این افراد، به سماع حدیث پرداخته است:

زهری؛ عمرو بن دینار؛ منصور بن زاذان؛ حصین بن عبدالرحمن؛ ابوبشر؛ أیوب سختیانی؛ و شمار زیادی از دیگر بزرگان و صاحب نظران.

هشیم بن بشیر، به یادگیری و فراگیری علم و دانش و به سماع حدیث، توجه و عنایتی در خورِ تحسین ورزیده بود و در این زمینه، سعی و تلاشی بی‌وقفه نموده بود و در نتیجه، بر علماء و صاحب نظران هم عصر خویش، تفوّق و برتری حاصل نمود و در این عرصه، گوی سبقت را از آن‌ها ربود.

و از کسانی که به سماع حدیث از هشیم بن بشیر پرداخته‌اند، می‌توان این افراد را نام برد:

شعبة؛ یحیی قطّان؛ عبدالرحمن؛ احمد بن حنبل؛ قتیبة؛ زیاد بن أیوب؛ یعقوب دروقی؛ حسن بن عرفة؛ و شمار زیادی از دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش.

هشیم بن بشیر، به سال ۱۰۴ ه‍ . ق دیده به جهان گشود و پا به عرصه‌ی وجود نهاد.

عمرو بن عون، درباره‌ی وی گوید: «كان هشیم، سمع من الزهری وأبی الزبیر وعمرو بمكّة أیّام الموسم»؛ «هشیم بن بشیر، در مکه‌ی مکرّمه، آن هم در موسم حجّ، از زهری، ابوالزبیر و عمرو، به سماع حدیث پرداخت».

یعقوب دورقی گوید: «كان عند هشیم، عشرون ألف حدیث»؛ «به نزد هشیم بن بشیر، بیست هزار حدیث وجود داشت».

و از عبدالرحمن بن مهدی، روایت است که گفت: «كان هشیم أحفظ للحدیث من الثوری»؛ «هشیم بن بشیر، نسبت به سفیان ثوری، در حفظ احادیث، قوی‌تر و بهتر و بایسته‌تر و شایسته‌تر بود».

یزید بن هارون گوید: «ما رأیتُ أحداً أحفظ من هشیم إلّا سفیان اِنْ شاء الله»؛ «من کسی را - به جز سفیان؛ به خواست خدا - حافظ‌تر و ضابط‌تر از هشیم بن بشیر ندیده‌ام».

علامه ذهبی در ادامه گوید: «بدون هیچگونه اختلافی، هشیم بن بشیر واسطی، از زمره‌ی حافظان مؤثّق و قابل اعتماد و قوی و مطمئن و درستکار و امین بود؛ و در این مورد، همه‌ی علماء و صاحب نظران اسلامی، اتفاق نظر دارند و کسی اختلاف ندارد».

از حمّاد بن زید، روایت است که گفت: «ما رأیتُ في المحدّثین أنبل من هشیم»؛ «من در میان محدّثان، کسی را شریف‌تر و نجیب‌تر، درستکارتر و بزرگوارتر، شاخص‌تر و سترگ‌تر و والاتر و گرامی‌تر از هشیم ندیده‌ام».

از ابوحاتم رازی، در مورد هشیم بن بشیر، سؤال شد. وی در پاسخ گفت: «لا تسأل عنه في صدقه وأمانته وصلاحه»؛ «از صداقت و درستی و اخلاص و وفاداری و درستکاری و اطمینان و اعتماد و امانت و تقوا و پرهیزگاری و پارسایی و راستی هشیم بن بشیر نپرس (که به راستی، سرآمد و طلایه دار همه بود)».

عبدالله بن مبارک گوید: «من غیّر الدّهر حفظه، فلم یغیّر حفظ هشیم»؛ «روزگار، حفظ و ضبط هر کس را دگرگون و جابه جا و تغییر و تبدیل می‌کند و آن را تحت الشعاع خود قرار می‌دهد؛ ولی در حفظ و ضبط هشیم بن بشیر، هیچگونه دگرگونی و تغییری را به وجود نخواهد آورد».

و سرانجام، هشیم بن بشیر واسطی، در ماه شعبان، به سال ۱۸۳ ه‍ . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید.

و احادیث و روایات هشیم بن بشیر نیز با اِسناد عالی، در «جزء ابن عرفة» موجود است.

و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب» [۱۹۴۳]گوید:

و احمد عجلی گفته است: «هشیم واسطی، ثقه؛ وكان یدلّس»؛ «هشیم بن بشیر واسطی، روایت کننده‌ای مؤثق و مورد اعتماد است؛ و گاهی دست به تدلیس در حدیث نیز می‌زند».

ابن ابو حاتم گوید: «سُئل أبی عن هُشیم ویزید بن هارون؛ فقال: هُشیم، أحفظهما»؛ «از پدرم (ابوحاتم رازی)، پیرامون هشیم بن بشیر و یزید بن هارون سؤال شد؟ وی در پاسخ گفت: از میان این دو نفر، هشیم بن بشیر، حافظ‌تر و ضابط‌تر بود».

ابن ابوحاتم، در ادامه گوید: «و سألتُ أبی عن هشیم؟ فقال: ثقة؛ وهو، أحفظ من أبی عوانة»؛ «از پدرم، در مورد (وثاقت و صداقت و امانت و درستکاری) هشیم پرسیدم؟ پدرم، در پاسخ گفت: وی، فردی مؤثق و قابل اعتماد بود؛ و او در حدیث، از ابوعوانة هم، حافظ‌تر و ضابط‌تر است».

و از ابوزرعة نیز پیرامون هشیم بن بشیر پرسیده شد؟ وی در پاسخ گفت: «هشیم أحفظ»؛ «هشیم بن بشیر، حافظ‌ترین مردمان، نسبت به احادیث و روایات بود».

ابن سعد گوید: «كان ثقة كثیرالحدیث؛ ثبتاً، یدلّس كثیراً»؛ «هشیم بن بشیر، از زمره‌ی راویان ثقه و بسیار روایت کننده‌ی حدیث و فردی درستکار و امانت دار و مطمئن و مورد اعتماد بود که بسیار به تدلیس در حدیث می‌پرداخت».

ابن اسحاق حلاب، به نقل از ابراهیم حربی گوید: «كان حفّاظ الحدیث، أربعة؛ هشیم شیخهم؛ یحفظ هذه الأحادیث المقاطیع - یعنی المقطوعة - حفظاً عجیباً»؛ «حافظان حدیث، چهار نفر بودند که هشیم، استاد آن چهار نفر به حساب می‌آمد؛ و هشیم بن بشیر، از چنان هوش و ذکاوت والایی برخوردار بود که این احادیث مقطوع [۱۹۴۴]را به شکلی عجیب و حیرت آور و شگفت انگیز و خیره کننده، از حفظ می‌کرد».

و در کتاب «جامع المسانید» [۱۹۴۵]چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و هو یروی عن الامام أبی حنیفة/في هذه المسانید»؛ «هشیم بن بشیر، از آن دسته از راویانی می‌باشد که در این مسانید، به نقل روایت از امام ابوحنیفه/پرداخته است».

و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان» [۱۹۴۶]، هشیم بن بشیر واسطی را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کرده است [۱۹۴۷].

و بدین سان، حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب» [۱۹۴۸]، وی را در زمره‌ی راویان شهر «واسط» که به نقل روایت از امام اعظم ابوحنیفه/پرداخته‌اند، قرار داده است.

نگارنده گوید:

هشیم بن بشیر واسطی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به شمار می‌آید؛ و این موارد عبارتند از:

* در باب «الكبر» [۱۹۴۹]

«وَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى: حَدَّثَنَا هُشَيْمٌ، أَخْبَرَنَا حُمَيْدٌ الطَّوِيلُ، حَدَّثَنَا أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ، قَالَ: «إِنْ كَانَتِ الأَمَةُ مِنْ إِمَاءِ أَهْلِ المَدِينَةِ، لَتَأْخُذُ بِيَدِ رَسُولِ اللَّهِ جفَتَنْطَلِقُ بِهِ حَيْثُ شَاءَتْ»»(ح ۶۰۷۲)

«محمد بن عیسی، از هشیم بن بشیر، از حُمید طویل، از انس بن مالکسبرای ما روایت کرده که وی گفته است: کنیزی از کنیزان مدینه، دست رسول خدا جرا می‌گرفت و به هر جا که می‌خواست آن حضرت جرا با خود می‌برد».

* در باب «ما یكره من قیل وقال» [۱۹۵۰]

«حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُسْلِمٍ، حَدَّثَنَا هُشَيْمٌ، أَخْبَرَنَا غَيْرُ وَاحِدٍ مِنْهُمْ: مُغِيرَةُ، وَفُلاَنٌ وَرَجُلٌ ثَالِثٌ أَيْضًا، عَنِ الشَّعْبِيِّ، عَنْ وَرَّادٍ كَاتِبِ المُغِيرَةِ بْنِ شُعْبَةَ: أَنَّ مُعَاوِيَةَ كَتَبَ إِلَى المُغِيرَةِ: أَنِ اكْتُبْ إِلَيَّ بِحَدِيثٍ سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ج، قَالَ: فَكَتَبَ إِلَيْهِ المُغِيرَةُ: إِنِّي سَمِعْتُهُ يَقُولُ عِنْدَ انْصِرَافِهِ مِنَ الصَّلاَةِ: «لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» ثَلاَثَ مَرَّاتٍ، قَالَ: وَكَانَ يَنْهَى عَنْ قِيلَ وَقَالَ، وَكَثْرَةِ السُّؤَالِ، وَإِضَاعَةِ المَالِ، وَمَنْعٍ وَهَاتِ، وَعُقُوقِ الأُمَّهَاتِ، وَوَأْدِ البَنَاتِ وَعَنْ هُشَيْمٍ، أَخْبَرَنَا عَبْدُ المَلِكِ بْنُ عُمَيْرٍ، قَالَ: سَمِعْتُ وَرَّادًا، يُحَدِّثُ هَذَا الحَدِيثَ، عَنِ المُغِيرَةِ، عَنِ النَّبِيِّ ج»(ح ۶۴۷۳)

«علی بن مسلم، از هشیم بن بشیر، از شمار زیادی از محدّثان از جمله مغیرة و فلان و فلان، از شعبی، از ورّاد - کاتب مغیرة بن شعبة - برای ما روایت کرده که وی گفته است: معاویهسبه مغیرة نوشت: برایم حدیثی را که از رسول خدا جشنیده‌ای بنویس. مغیرة نیز چنین نوشت: از رسول خدا جشنیدم که پس از فراغت از نماز سه بار فرمود: «لا اله الا الله وحده لا شریك له؛ له الملك وله الحمد وهو علی كلّ شيء قدیر»؛ و رسول خدا جاز قیل و قال و پرسش و سؤال زیاد و از ضایع کردن مال و منع آنچه بر شما واجب است و طلب آنچه برشما ممنوع است و آزار دادن مادران و زنده به گور کردن دختران منع کرده است.

و از هشیم، از عبدالملک بن عُمیر روایت است که گفت: از ورّاد شنیدم که همین حدیث را از مغیرة، از پیامبر خدا جروایت می‌کرد».

* در باب «قول الله تعالی: ﴿وَمَنۡ أَحۡيَاهَا[المائدة: ۳۲]»؛ قال ابن عباس: من حرّم قتلها الّا بحقّ ﴿فَكَأَنَّمَآ أَحۡيَا ٱلنَّاسَ جَمِيعٗاۚ[المائدة: ۳۲] [۱۹۵۱].

* در باب «یدخل الجنة سبعون الفاً بغیر حساب» [۱۹۵۲].

* در «کتاب التیمّم» [۱۹۵۳].

* در باب «ما جاء في القبلة» [۱۹۵۴].

* در باب «قول النبيّ ج: جُعلت لی الأرض مسجداً وطهوراً» [۱۹۵۵].

* در باب «اذا صلّی إلی فراش فیه حائض» [۱۹۵۶].

* در باب «من استوی قاعداً في وتر من صلاته، ثم نهض» [۱۹۵۷].

* در باب «ما أدّی زكاته فلیس بكنز» [۱۹۵۸].

* در باب «بیع النخل قبل أن یبدو صلاحها» [۱۹۵۹].

* در باب «الخیل معقود في نواصیها الخیر الی یوم القیامة» [۱۹۶۰].

* در باب «قتل أبی جهل» [۱۹۶۱].

* در باب «إتیان الیهود النبيّ جحین قدم المدینة» [۱۹۶۲].

به هر حال، روایات «هشیم بن بشیر واسطی»/در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از ۳۲ مورد آمده است.

[۱۹۴۱] بیوگرافی «هشیم بن بشیر واسطی» را در این منابع دنبال کنید: «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری ۴/۲/۲۴۲؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۲/۷۸۲؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۹/۱۱۵؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان ۷/۵۸۷؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی ۱۴/۸۵؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی ۸/۲۸۷؛ «میزان الاعتدال»؛ حافظ ذهبی ۴/۳۰۶؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۱۱/۵۳؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۳/۲۲۴؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۲/۲۶۹؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۱۹/۲۸۷؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص ۳۵۵؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد ۱/۳۰۳؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص ۱۱۱؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد ۷/۳۲۵؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۲/۵۵۶ [۱۹۴۲] «تذکرة الحفّاظ» ۱/۲۴۸ و ۲۴۹ [۱۹۴۳] «تهذیب التهذیب» ۱۱/۵۴ [۱۹۴۴] نگا: درآمدی بر علوم حدیث؛ ص ۲۳۰ [۱۹۴۵] «جامع المسانید» ۲/۵۶۹ [۱۹۴۶] «عقود الجمان»؛ ص ۱۵۲ [۱۹۴۷] «تهذیب التهذیب» ۱۹/۱۰۴ [۱۹۴۸] «المناقب»، کردری ۲/۲۲۹ [۱۹۴۹] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۲/۸۹۷ [۱۹۵۰] همان ۲/۹۵۸ [۱۹۵۱] همان ۲/۱۰۱۵ [۱۹۵۲] همان ۲/۹۶۸ [۱۹۵۳] همان ۱/۴۷ [۱۹۵۴] همان ۱/۵۸ [۱۹۵۵] همان ۱/۶۱ [۱۹۵۶] همان ۱/۷۴ [۱۹۵۷] همان ۱/۱۱۳ [۱۹۵۸] همان ۱/۱۸۹ [۱۹۵۹] همان ۱/۲۹۳ [۱۹۶۰] همان ۱/۳۹۹ [۱۹۶۱] همان ۱/۵۶۵ [۱۹۶۲] همان ۱/۵۶۲