صحیح بخاری به روایتی دیگر - احادیث شاگردان امام ابوحنيفه و روایات علمای احناف در صحیح بخاری

فهرست کتاب

۱۸- حَفص بن غیاث حنفی/ [۵۲۰] ‍[متوفّای ۱۹۴ ه‍ . ق]

۱۸- حَفص بن غیاث حنفی/ [۵۲۰] ‍[متوفّای ۱۹۴ ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذكرة الحفّاظ» [۵۲۱]گوید:

وی پیشوای دینی و حافظ حدیث، (حفص بن غیاث بن طَلق بن معاویة بن مالک بن حارث بن ثعلبة)، ابوعُمر نخعی کوفی می‌باشد که در ابتدا، قاضی شهر «بغداد» بود و پس از آن، عهده دار پست قضاوت در شهر «کوفه» شد. او از پدربزرگش: طلق بن معاویه، عاصم احول، لیث بن ابی سلیم، هشام بن عروة، عبیدالله بن عمر و شمار زیادی از دیگر محدّثان و بزرگان، به روایت حدیث پرداخته است.

و از کسانی که از حفص بن غیاث، به روایت حدیث پرداخته‌اند، می‌توان بدین افراد اشاره کرد:

پسرش: عمر بن حفص؛ احمد بن حنبل؛ اسحاق بن راهویه؛ علی بن مدینی؛ یحیی بن معین؛ دو پسر ابوشیبه؛ عمرو بن محمد الناقد؛ یعقوب دورقی؛ حسن بن عرفة؛ احمد عَطاردی و شماری دیگر از مردمان.

حفص بن غیاث، به سال ۱۱۷ ه‍ . ق دیده به جهان گشود و پا به عرصه‌ی وجود گذاشت.

یحیی قطّان در مورد وی گوید: «حفص، اوثق اصحاب الاعمش»؛ «حفص بن غیاث، یکی از ماهرترین و کاردان‌ترین و چیره دست‌ترین و خبره‌ترین شاگردان اعمش به شمار می‌آید».

و سجاده گوید: «كان یقال: ختم القضاء بحفص بن غیاث؛ قال حفص: والله! ما ولیّتُ القضاء، حتّی حلّت لی المیتة؛ مات وعلیه دین تسع مائة درهم»؛ «چنین مشهور است که قضاوت، با حفص بن غیاث، خاتمه یافته و به پایان خود رسیده است. خود حفص بن غیاث گفته است: سوگند به خدا! عهده دار پست قضاوت نشدم تا آن که اوضاع و احوالم، چنان وخیم و بغرنج شد (و از لحاظ مادّی و اقتصادی، به حدّی رسیدم که) حتّی خوردن حیوان خود مرده نیز برایم حلال و روا گردیده بود! و حفص بن غیاث، درگذشت و حال آن که بر ذمّه‌ی وی، نهصد درهم، بدهی وجود داشت».

یحیی بن معین گوید: «جمیع ما حدّث به حفص ببغداد وبالكوفة، فمن حفظه، لم یخرج كتاباً. كتبوا عنه، ثلاثة آلاف او اربعة آلاف حدیث من حفظه»؛ «تمامی احادیث و روایاتی که حفص بن غیاث، در شهرهای بغداد و کوفه، برای مردم روایت نموده بود، مبتنی و متّکی بر حفظ وی بوده و در این زمینه، کتابی را بیرون نکرد تا احادیث و روایات را از روی آن بخواند؛ و این در حالی بود که مردم، بر مبنای حفظ حفص بن غیاث، سه یا چهار هزار حدیث نوشتند.»

ابوجعفر مسندی گوید: «كان حفص بن غیاث من اَسخی العرب؛ وكان یقول: من لم یأكل من طعامی، لا احدّثه»؛ «حفص بن غیاث، از زمره‌ی سخاوتمندترین و گشاده دست‌ترین مردمان عرب بود؛ وی پیوسته چنین می‌گفت: هر کس از غذای من نخورده است، بدو حدیث، روایت نمی‌کنم».

و سرانجام، حفص بن غیاث/، در پایان سال ۱۹۴ ه‍ . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید. خدایش او را بیامرزد و مورد رحمت‌های بی‌کران خویش قرار بدهد.

احمد بن حنبل گوید: «رأیتُ مقدّم فم حفص، مُضبّبة اسنانه بالذهب»؛ «مشاهده کردم که دندان‌های قسمت جلو دهان حفص بن غیاث، با طلا، بِش خورده بود».

حافظ عبدالقادر قرشی در کتاب «الجواهر المضیة» [۵۲۲]، به بیان بیوگرافی حفص بن غیاث پرداخته و گفته است: «هو اَحدُ من قال فیه الامام في جماعة: «انتم مسارُّ قلبی وجلاء حزنی»؛ «حفص بن غیاث، یکی از همان افرادی است که در حق او و تنی چند از دیگر صاحب نظران، امام ابوحنیفه/گفته بود: شمایان، باعث سرور و شادمانی قلبم و از میان رفتن ناراحتی و دردم هستید».

و در کتاب «جامع المسانید» [۵۲۳]چنین آمده است: «هو من كبار اصحاب ابی حنیفة وروی عنه كثیراً في هذه المسانید»؛ «حفص بن غیاث، از زمره‌ی شاگردان بزرگ و برجسته‌ی امام ابوحنیفه/به شمار می‌آید که در این مسانید نیز، از او زیاد روایت نموده است».

علامه لکنوی، در کتاب «الفوائد البهیة» [۵۲۴]گوید: «هو اخذ الفقه عن ابی حنیفة وسمع ابایوسف والثوری»؛ «حفص بن غیاث، فقه را از امام ابوحنیفه/فرا گرفت و از ابویوسف (شاگرد ارشد امام ابوحنیفه) و سفیان ثوری نیز به سماع حدیث پرداخت».

و در کتاب «الطبقات السنیة في تراجم الحنفیة» [۵۲۵]چنین آمده است: «و هو احد اصحاب ابی حنیفة الذین قال لهم: انتم مسارُّ قلبی وجلاء حزنی»؛ «حفص بن غیاث، یکی از شاگردان امام ابوحنیفه/است که امام در حق آن فرمود: شمایان، باعث سرور و شادمانی قلبم و از میان رفتن ناراحتی و دردم هستید».

و همچنین در کتاب «الجواهر المضیة» [۵۲۶]آمده است: خطیب بغدادی گوید: «و كان حفص، كثیر الحدیث حافظاً له، ثبتاً فیه وكان مقدّماً عند المشایخ الذین سمع منهم؛ ووثّقه یحیی بن معین وغیره»؛ «حفص بن غیاث، بسیار حدیث روایت کرده و از حافظان و ضابطان حدیث به شمار می‌آید و در عرصه‌ی حدیث، مطمئن و قابل اعتماد و امین و درستکار و مؤثق و مُعتمد می‌باشد؛ و از دیدگاه مشایخ و اساتیدی که وی از آن‌ها حدیث سماع نموده نیز از جایگاهی والا برخوردار است و آن‌ها برای او (در نقل روایات)، حقّ تقدّم قائل‌اند؛ و یحیی بن معین و دیگر بزرگان حدیث شناسی، نیز او را ثقه و مورد اعتماد، معرفی نموده‌اند».

در کتاب «التهذیب التهذیب» [۵۲۷]آمده است:

ابن نُمیر گوید: «كان حفص، اعلم بالحدیث من ابن ادریس»؛ «حفص بن غیاث، از ابن ادریس، نسبت به حدیث، داناتر و آگاه‌تر و خبره‌تر و کاردان‌تر بود».

ابوحاتم گفته است: «حفص، اتقن واحفظ من ابی خالد الاحمر»؛ «حفص بن غیاث، نسبت به ابوخالد احمرء هم ماهرتر و کاردان‌تر است و هم حافظ‌تر و ضابط‌تر». و دَوری به نقل از یحیی بن معین گفته است: «حفص، اثبتُ من عبدالواجد من زیاد»؛ حفص بن غیاث نسبت به عبدالواحد بن زیاد، مطمئن‌تر و معتبرتر است».

نسایی و ابن خِراش گفته‌اند: «ثقة»؛ «حفص بن غیاث، روایت کننده‌ای مؤثق و قابل اعتماد و مطمئن و مُعتمد می‌باشد».

یحیی بن معین گوید: «جمیع ما حدّث ببغداد، من حفظه»؛ «تمامی احادیثی را که حفص بن غیاث در شهر بغداد روایت نموده، بر مبنای حفظش بوده است (نه از روی کتاب)».

و احمد عجلی گوید: «ثبت فقیه»؛ «حفص بن غیاث، فردی مطمئن و قابل اعتماد و فقیه و دانشمند است».

و ابوجعفر محمد بن حسین بغدادی گفته است: «قلتُ لابی عبدالله: من اثبت عندك، شعبة او حفص بن غیاث؛ یعنی: في جعفر بن محمد؟ فقال: ما منهما الا ثبت؛ وحفص اكثر روایة؛ والقلیل من شعبة كثیر»؛ «خطاب به ابوعبدالله گفتم: از دیدگاه تو، آیا در مورد روایات جعفر بن محمد، شعبه مؤثق‌تر و مطمئن‌تر است یا حفص بن غیاث؟ وی در پاسخ گفت: هر دو، مؤثق و معتبر و مطمئن و قابل اعتماد هستند؛ با این تفاوت که روایات حفص بن غیاث، بیشتر از روایات شعبه است؛ و روایات اندک شعبه نیز، زیاد و فراوان تلقّی می‌شود».

ابن سعد نیز گوید: «كان ثقةً مأموناً كثیر الحدیث، یدلّس»؛ «حفص بن غیاث، فردی مؤثق و مورد اعتماد و مطمئن و معتبر می‌باشد که احادیث زیادی را روایت نموده است؛ و گاهی به «تدلیس در حدیث» [۵۲۸]نیز دست می‌یازید.»

و حافظ محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی، در کتاب «عقود الجمان» [۵۲۹]، حفص بن غیاث را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کرده است.

نگارنده گوید:

حفص بن غیاث، از ابوحنیفه، از حماد، از ابراهیم نخعی، روایت کرده است که: «انّه كان لا یری التكبیر علی احد الّا علی من صلّی في الجماعة في ایّام التشریق»؛ «ابراهیم بر این باور بود که تکبیرات تشریق، فقط بر کسانی لازم است که در ایام تشریق، نماز را با جماعت بگزارد».

این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی در کتاب «جامع المسانید» [۵۳۰]، ذکر کرده و در ادامه گفته است: قاضی ابوبکر محمد بن عبدالباقی انصاری، این حدیث را از حفص بن غیاث، از امام ابوحنیفه/روایت کرده است.

و همچنین راقم سطور گوید:

حفص بن غیاث/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به شمار می‌آید؛ و این موارد، عبارتند از:

* در باب «ما یكره ان یكون الغالب علی الانسان الشعر، حتّی یصدّه عن ذكر الله والعلم والقرآن» [۵۳۱]

‍»حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ حَفْصٍ، حَدَّثَنَا أَبِي، حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا صَالِحٍ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَأَنْ يَمْتَلِئَ جَوْفُ رَجُلٍ قَيْحًا يَرِيهِ خَيْرٌ مِنْ أَنْ يَمْتَلِئَ شِعْرًا»»(ح ۶۱۵۵)

«عمر بن حفص، از پدرش (حفص بن غیاث)، از اعمش برای ما روایت کرده که وی گفته است: «از ابوصالح شنیدم که ابوهریرهسگفته است: رسول خدا جفرمودند: «اگر شکم فردی، از چرک و زرداب پر شود، بهتر است از این که از شعر پر شود».

* در باب «المضمضة والاستنشاق في الجنابة» [۵۳۲]

«حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي، حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ، قَالَ: حَدَّثَنِي سَالِمٌ، عَنْ كُرَيْبٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: حَدَّثَتْنَا مَيْمُونَةُ قَالَتْ: «صَبَبْتُ لِلنَّبِيِّ جغُسْلًا، فَأَفْرَغَ بِيَمِينِهِ عَلَى يَسَارِهِ فَغَسَلَهُمَا، ثُمَّ غَسَلَ فَرْجَهُ، ثُمَّ قَالَ بِيَدِهِ الأَرْضَ فَمَسَحَهَا بِالتُّرَابِ، ثُمَّ غَسَلَهَا، ثُمَّ تَمَضْمَضَ وَاسْتَنْشَقَ، ثُمَّ غَسَلَ وَجْهَهُ، وَأَفَاضَ عَلَى رَأْسِهِ، ثُمَّ تَنَحَّى، فَغَسَلَ قَدَمَيْهِ، ثُمَّ أُتِيَ بِمِنْدِيلٍ فَلَمْ يَنْفُضْ بِهَا»»(ح ۲۵۹)

«عمر بن حفص بن غیاث، از پدرش (حفص بن غیاث)، از اعمش، از سالم، از کریب، از عبدالله بن عباسببرای ما روایت کرده که وی گفته است: میمونهلگفت: رسول خدا جبا دست راست، بر دست چپ، آب ریخت و هر دو دست را شست؛ سپس شرمگاه خویش را شست؛ آنگاه دستش را بر زمین نهاد و بر روی خاک کشید؛ پس از آن، دست‌های خویش را شست؛ آنگاه دهان و بینی را تمیز کرد و شست؛ سپس صورت خود را شست؛ و بعد بر روی سر خویش آب ریخت؛ آنگاه خویشتن را کنار کشید و پاهای خویش را شست. پس از آن، دستمالی برایش آورده شد (تا بدان، خویشتن را خشک نماید)؛ ولی آن حضرت جبا آن دستمال، بدنش را خشک نکرد».

* در باب «من قال: لا یقطع الصلاة شیء» [۵۳۳]

«حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ: حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ، عَنِ الأَسْوَدِ، عَنْ عَائِشَةَ، ح قَالَ: الأَعْمَشُ، وَحَدَّثَنِي مُسْلِمٌ، عَنْ مَسْرُوقٍ، عَنْ عَائِشَةَ، ذُكِرَ عِنْدَهَا مَا يَقْطَعُ الصَّلاَةَ الكَلْبُ وَالحِمَارُ وَالمَرْأَةُ، فَقَالَتْ: شَبَّهْتُمُونَا بِالحُمُرِ وَالكِلاَبِ، وَاللَّهِ «لَقَدْ رَأَيْتُ النَّبِيَّ جيُصَلِّي وَإِنِّي عَلَى السَّرِيرِ بَيْنَهُ وَبَيْنَ القِبْلَةِ مُضْطَجِعَةً، فَتَبْدُو لِي الحَاجَةُ، فَأَكْرَهُ أَنْ أَجْلِسَ، فَأُوذِيَ النَّبِيَّ ج، فَأَنْسَلُّ مِنْ عِنْدِ رِجْلَيْهِ»»(ح ۵۱۴)

«عمر بن حفص، از پدرش (حفص بن غیاث)، از اعمش، از ابراهیم، از اسود، از عایشهلبرای ما روایت کرده است؛ و همچنین اعمش گوید: مُسلم، از مسروق برایم روایت کرده است که گفت: نزد عایشهلاز چیزهایی یاد شد که نماز را قطع می‌کند؛ مانند: گذشتن سگ و الاغ و زن از جلو نمازگزار. عایشهلگفت: شما، ما زنان را به الاغ‌ها و سگ‌ها تشبیه کردید! به خدا سوگند که پیامبر خدا جرا دیدم که نماز می‌گزارد در حالی که من، بر بسترم، میان او و میان قبله آرمیده بودم؛ و چون مرا ضرورتی پیش می‌آمد، زشت می‌داشتم که بنشینم و موجبات آزار و اذیّت آن حضرتجرا فراهم آورم؛ بلکه خودم را از پایین بستر، آهسته بیرون می‌کشیدم».

* در باب «اذا خاف الجنب علی نفسه المرض او الموت او خاف العطش، تیمّم» [۵۳۴].

* در باب «الاِبراد بالظهر في شدّة الحرّ» [۵۳۵].

* در باب «فضل صلاة العشاء في الجماعة» [۵۳۶].

* در باب «حدّ المریض ان یشهد الجماعة» [۵۳۷].

* در باب «القراءة في الظهر» [۵۳۸].

* در باب «التكبیر ایّام مِنی واذا غدا الی عرفة» [۵۳۹].

* در باب «ساعات الوتر» [۵۴۰].

* در باب «ما جاء في الجنائز» [۵۴۱].

* در باب «اذا لم یجد كفناً الّا ما یواری رأسه أو قدمیه، غطّی به رأسه» [۵۴۲].

* در باب «ما ینهی من الویل ودعوی الجاهلیة عند المصیبة» [۵۴۳].

به هر حال، روایات حفص بن غیاث/در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از ۷۵ مورد آمده است.

[۵۲۰] بیوگرافی «حفص بن غیاث » را در این منابع دنبال کنید: «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۱/۱۸۱؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۳/۱۸۵؛ «کتاب الثقات»، ابن حبّان ۶/۲۰۰؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی ۸/۱۸۸؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی ۹/۲۲؛ «میزان الاعتدال»، حافظ ذهبی ۱/۵۶۷؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۱/۲۴۳؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۲/۳۵۷؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۱/۲۲۹؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص ۷۵؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد ۱/۳۴۰؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۷/۵۶؛ «الطبقات السنیة»، تمیمی داری ۳/۱۷۷ به شماره ۷۸۵؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص ۱۳۰؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد ۶/۳۸۹؛ «الفوائد البهیة»، لکنوی، ص ۶۸؛ «وفیات الاعیان»، ابن خلکان ۲/۱۹۷-۲۰۱؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۱/۹۲ [۵۲۱] «تذکرة الحفّاظ» ۱/۲۹۷ و ۲۹۸ [۵۲۲] «الجواهر المضیة» ۱/۲۲۲ [۵۲۳] «جامع المسانید» ۳/۴۳۰ [۵۲۴] «الفوائد البهیة»، ص ۶۸ [۵۲۵] «الطبقات السنیة» ۳/۱۷۳ [۵۲۶] «الجواهر المضیة» ۱/۲۲۳ [۵۲۷] «التهذیب التهذیب» ۲/۳۵۸ و ۳۵۹ [۵۲۸] نگا: «درآمدی بر علوم حدیث»، دکتر محمود طحان؛ ترجمه فیض محمد بلوچ، صص ۱۲۸-۱۳۸ [۵۲۹] «عقود الجمان»، ص ۱۰۷ [۵۳۰] «جامع المسانید» ۱/۳۹۳ [۵۳۱] «الجامع الصحیح» امام بخاری ۲/۹۰۹ [۵۳۲] همان ۱/۴۰ [۵۳۳] همان ۱/۷۳ [۵۳۴] همان ۱/۵۰ [۵۳۵] همان ۱/۷۷ [۵۳۶] همان ۱/۹۰ [۵۳۷] همان ۱/۹۱ [۵۳۸] همان ۱/۱۰۵ [۵۳۹] همان ۱/۱۳۲ [۵۴۰] همان ۱/۱۳۶ [۵۴۱] همان ۱/۱۶۵ [۵۴۲] همان ۱/۱۷۰ [۵۴۳] همان ۱/۱۷۳