۹۳- مُغیرة بن مِقْسَم حنفی/ [۱۷۴۲] [متوفّای ۱۳۶ ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذكرة الحفّاظ» [۱۷۴۳]گوید:
وی، فقیه و دانشور دینی، حافظ حدیث: ابوهشام ضبیّ کوفی اَعمی (نابینا) میباشد. مغیرة بن مِقْسَم، نابینا به دنیا آمد و پا به عرصهی وجود نهاد؛ و در ذکاوت و هوش، کیاست و زیرکی و استعداد و فراست، از شگفتیها و عجائب بود.
مغیرة بن مِقْسَم، از ابووائل، شعبی، ابراهیم نخعی، مجاهد و شماری دیگر از بزرگان عرصهی علم و دانش، حدیث روایت نموده است.
و از کسانی که از مغیرة بن مِقْسَم، به نقل روایت پرداختهاند، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
شعبة؛ سفیان ثوری؛ زائدة؛ اسرائیل؛ ابوعوانة؛ جریر؛ ابن فضیل؛ هشیم و دیگران.
شعبه گفته است: «کان أحفظ من حمّاد بن أبی سلیمان»؛ «مغیرة بن مِقْسَم، از حمّاد بن ابی سلیمان، حافظتر و ضابطتر بود».
جریر؛ از مغیرة بن مِقْسَم نقل کرده که وی گفته است: «ما وقع في مسامعی شیء فنسیتُه»؛ «هرگز چیزی به گوش هایم نخورده است که آن را به دست فراموشی سپرده باشم».
و احمد بن حنبل نیز، فقط روایات مغیرة از ابراهیم را مورد تضعیف قرار داده است (و سایر روایات او را، صحیح و درست میداند)؛ از این رو، در مورد وی، گفته است: «ذكیٌّ حافظٌ صاحب سنّة»؛ «مغیرة بن مِقْسَم، فردی باهوش و زیرک، بافراست و زرنگ، حافظ و ضابط و صاحب سنّت و متعّهد و پایبند بدان بود».
احمد عجلی گوید: «ثقة وكان من فقهاء أصحاب ابراهیم؛ وكان عثمانیاً ویحمل علی علیٍّ بعض الحمل»؛ «مغیرة بن مِقْسَم، فردی مؤثق و قابل اعتماد و از زمرهی شاگردان فقیه و دانشور و آگاه و دانای ابراهیم به شمار میآمد. وی، عثمانی بود (و قائل به برتری و تفوّق عثمان بن عفّانسبر علی بن ابی طالبسبود)؛ و بر علی بن ابی طالبس، انتقادهایی را وارد کرده است».
و در کتاب «جامع المسانید» [۱۷۴۴]؛ چنین آمده است: «و مع تقدّمه وموته قبل أبی حنیفة بسبع عشرة سنة، یروی عن الامام أبی حنیفة/في هذه المسانید»؛ «مغیرة بن مِقْسَم - با وجود این که روزگار وی، جلوتر از امام ابوحنیفه/بود و هفده سال، پیش از او درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید - باز هم در این مسانید، به نقل روایت از امام ابوحنیفه/پرداخته است».
حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة» [۱۷۴۵]، به ذکر مغیرة بن مِقْسَم پرداخته و او را در شمار علماء و صاحب نظران احناف برشمرده و در ادامه گفته است: «هو أحفظ من الحكم»؛ «مغیرة بن مِقْسَم، از حِکم، حافظتر و ضابطتر بود».
یحیی بن معین گوید: «ثقة مأمون؛ وهو أحفظ من حماد بن ابی سلیمان؛ وكان عثمانیاً؛ وتوفّی سنة ستّ وثلاثین ومائة؛ روی له الجماعة»؛ «مغیرة بن مِقْسَم، روایت کنندهای مؤثق و قابل اعتماد، مطمئن و درستکار و معتبر و امین بود؛ او، از حماد بن ابوسلیمان، حافظتر و ضابطتر بود و از زمرهی عثمانیان به شمار میآمد؛ (یعنی کسانی که قائل به برتری عثمان بن عفّانسبر علی بن ابی طالبسهستند). مغیرة، به سال ۱۳۶ ه . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید؛ و جماعت محدّثان (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، از او حدیث روایت نمودهاند».
جریر بن عبدالحمید گوید: «و كنتُ أری مغیرة یبحث في المسئلة، فیخالفوه؛ فیقول: كیف أضع وهو قول أبی حنیفة رحمه الله تعالی»؛ «مغیرة بن مِقْسَم را دیدم که در مورد مسألهای، به بحث و بررسی و تحقیق و پژوهش میپرداخت و مورد مخالفت قرار میگرفت؛ ولی او در مقابل این مخالفتها میگفت: چگونه تسلیم مخالفت شما شوم و حال آن که، این چیزی را که من میگویم، دیدگاه و نظریهی امام ابوحنیفه/است».
شیخ الحدیث محمد زکریا کاندهلوی نیز در «مقدمة لامع الدراری علی جامع البخاری» [۱۷۴۶]، به ذکر مغیرة بن مِقْسَم پرداخته و او را در شمار صاحب نظران احناف و اساتید امام بخاری قرار داده و در ادامه گفته است: «و كذا مغیرة بن مِقْسَم، من الستّة أیضاً»؛ «و بدین سان، مغیرة بن مِقْسَم، از زمرهی راویان صحاح شش گانه نیز میباشد».
علامه تهانوی/، در مقدمهی کتاب «اِعلاء السنن» [۱۷۴۷]گوید: «و هو من شیوخ الامام أیضاَ»؛ «مغیرة بن مِقْسَم، یکی از اساتید امام ابوحنیفه/میباشد».
و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب» [۱۷۴۸]گوید:
ابن ابی مریم، به نقل از یحیی بن معین گوید: «ثقة»؛ «مغیرة بن مِقْسَم، روایت کنندهای معتبر و قوی و مؤثّق و قابل اعتماد میباشد».
و ابوحاتم، از یحیی بن معین نقل کرده که وی گفته است: «مازال مغیرة، أحفظ من حمّاد»؛ «پیوسته مغیرة بن مِقْسَم، از حماد بن ابوسلیمان، حافظتر و ضابطتر بوده است».
نسایی نیز گفته است: «ثقة»؛ «مغیرة، از زمرهی راویان قابل اعتماد و ثقه است».
ابن سعد نیز گوید: «كان ثقة كثیر الحدیث»؛ «مغیرة بن مِقْسَم، هم مؤثق و قابل اعتماد بود و هم بسیار روایت کنندهی حدیث».
و ابوبکر بن ابوشیبة، ابوبکر بن عاصم و دیگران نیز، بدین سان به تعریف و تمجید و مدح و ستایش مغیرة بن مِقْسَم پرداختهاند و او را روایت کنندهای ثقه و بسیار روایت کنندهی حدیث، معرفی کردهاند.
و ابن حبّان هم، در کتاب «الثقات»، مغیرة را در زمرهی راویان مؤثق و معتبر و قابل اعتماد و مطمئن قرار داده است.
حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب» [۱۷۴۹]، وی را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کرده است. [۱۷۵۰]
نگارنده گوید:
مغیرة بن مِقْسَم/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک یا دو واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «في كم یقرأ القرآن. وقول الله تعالی: ﴿فَٱقۡرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنۡهُۚ﴾[المزمل: ۲۰]» [۱۷۵۱]
«حَدَّثَنَا مُوسَى، حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ، عَنْ مُغِيرَةَ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو، قَالَ: أَنْكَحَنِي أَبِي امْرَأَةً ذَاتَ حَسَبٍ، فَكَانَ يَتَعَاهَدُ كَنَّتَهُ، فَيَسْأَلُهَا عَنْ بَعْلِهَا، فَتَقُولُ: نِعْمَ الرَّجُلُ مِنْ رَجُلٍ لَمْ يَطَأْ لَنَا فِرَاشًا، وَلَمْ يُفَتِّشْ لَنَا كَنَفًا مُنْذُ أَتَيْنَاهُ، فَلَمَّا طَالَ ذَلِكَ عَلَيْهِ ذَكَرَ لِلنَّبِيِّ جفَقَالَ: «القَنِي بِهِ»، فَلَقِيتُهُ بَعْدُ، فَقَالَ: «كَيْفَ تَصُومُ؟» قَالَ: كُلَّ يَوْمٍ، قَالَ: «وَكَيْفَ تَخْتِمُ؟»، قَالَ: كُلَّ لَيْلَةٍ، قَالَ: «صُمْ فِي كُلِّ شَهْرٍ ثَلاَثَةً، وَاقْرَإِ القُرْآنَ فِي كُلِّ شَهْرٍ»، قَالَ: قُلْتُ: أُطِيقُ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ، قَالَ: «صُمْ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ فِي الجُمُعَةِ»، قُلْتُ: أُطِيقُ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ، قَالَ: «أَفْطِرْ يَوْمَيْنِ وَصُمْ يَوْمًا» قَالَ: قُلْتُ: أُطِيقُ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ، قَالَ: "صُمْ أَفْضَلَ الصَّوْمِ صَوْمَ دَاوُدَ صِيَامَ يَوْمٍ وَإِفْطَارَ يَوْمٍ، وَاقْرَأْ فِي كُلِّ سَبْعِ لَيَالٍ مَرَّةً» فَلَيْتَنِي قَبِلْتُ رُخْصَةَ رَسُولِ اللَّهِ ج، وَذَاكَ أَنِّي كَبِرْتُ وَضَعُفْتُ، فَكَانَ يَقْرَأُ عَلَى بَعْضِ أَهْلِهِ السُّبْعَ مِنَ القُرْآنِ بِالنَّهَارِ، وَالَّذِي يَقْرَؤُهُ يَعْرِضُهُ مِنَ النَّهَارِ، لِيَكُونَ أَخَفَّ عَلَيْهِ بِاللَّيْلِ، وَإِذَا أَرَادَ أَنْ يَتَقَوَّى أَفْطَرَ أَيَّامًا وَأَحْصَى، وَصَامَ مِثْلَهُنَّ كَرَاهِيَةَ أَنْ يَتْرُكَ شَيْئًا، فَارَقَ النَّبِيَّ جعَلَيْهِ"، قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: "وَقَالَ بَعْضُهُمْ: فِي ثَلاَثٍ وَفِي خَمْسٍ وَأَكْثَرُهُمْ عَلَى سَبْعٍ"»(ح ۵۰۵۲)
«موسی، از ابوعوانة، از مغیرة بن مِقْسَم، از مجاهد، از عبدالله بن عمرو، برای ما روایت کرده که وی گفته است: پدرم، دختری از خانوادهای اصیل، به نکاحم درآورد؛ و همیشه عروسش را سر میزد و حال شوهرش را از او میپرسید. او گفت: مرد بسیار خوبی است؛ ولی از زمانی که نزد او آمدهام، به رختواب نیامده و با من، همبستر نشده است. پس هنگامی که این ماجرا برای پدرم، طولانی شد، آن را برای رسول خدا جبازگو کرد. آن حضرت جفرمود: «او را نزد من بفرست». سپس هنگامی که با رسول خدا جملاقات کردم، فرمود: «چگونه روزه میگیری»؟ گفتم: هر روز. فرمود: «چگونه قرآن را ختم میکنی»؟ گفتم: هر شب. فرمود: «هر ماه، سه روز، روزه بگیر و یک بار قرآن را ختم کن». گفتم: بیشتر از این، توانایی دارم. فرمود: «هفتهای سه روز، روزه بگیر». گفتم: بیشتر از این، توانایی دارم. فرمود: «دو روز، بخور و یک روز، روزه بگیر». گفتم: بیشتر از این، توانایی دارم. فرمود: «بهترین روزه، روزهی داود÷است که یک روز، روزه میگرفت و روز دیگر، میخورد؛ و هر هفت شب، یک بار، قرآن را ختم کن».
ای کاش! رخصت آن حضرت جرا میپذیرفتم؛ زیرا که هم اکنون پیر و ضعیف شدهام.
راوی میگوید: پس از آن، ابن عمروبروزانه، یک هفتم قرآن را نزد یکی از افراد خانوادهاش تلاوت میکرد و آنچه را که میخواست در شب، تلاوت نماید، در روز، تکرار میکرد تا تلاوت شب، برایش آسانتر شود. و هنگامی که میخواست، تقویت شود، چند روز، میخورد و آنها را میشمرد. سپس به تعداد آن روزها، روزه میگرفت و دوست نداشت آنچه را که در زمان رسول خدا جانجام میداد، اکنون ترک کند».
ابوعبدالله (بخاری) گوید: برخی از راویان گفتهاند که وی، در سه شب یا هفت شب، قرآن را ختم میکرد؛ ولی اکثر آنها، هفت شب را روایت کردهاند».
* در باب «الختان بعد الكبر ونتف الابط» [۱۷۵۲]
«حَدَّثَنَا أَبُو اليَمَانِ، أَخْبَرَنَا شُعَيْبُ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ، حَدَّثَنَا أَبُو الزِّنَادِ، عَنِ الأَعْرَجِ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ جقَالَ: «اخْتَتَنَ إِبْرَاهِيمُ بَعْدَ ثَمَانِينَ سَنَةً، وَاخْتَتَنَ بِالقَدُومِ» مُخَفَّفَةً، قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ، حَدَّثَنَا المُغِيرَةُ، عَنْ أَبِي الزِّنَادِ، وَقَالَ: «بِالقَدُّومِ وَهُوَ مَوْضِعٌ مُشَدَّدٌ»»(ح ۶۲۹۸)
«ابوالیمان، از شعیب بن ابوحمزة، از ابوالزناد، از اعرج، از ابوهریرهسبرای ما روایت کرده که رسول خدا جفرمودند: «ابراهیم÷پس از هشتاد سالگی، ختنه کرد و او در محل قَدُوم خویشتن را ختنه کرد».
قَدوم، به تخفیف دال است نه به تشدید.
ابوعبدالله گوید: از قتیبة، از مغیرة بن مِقْسَم، از ابوزناد روایت است که گفت: «قَدُّوم، با تشدید دال است و نام جایی نیز میباشد».
* در «بابٌ في الحوض» [۱۷۵۳]
«وحَدَّثَنِي عَمْرُو بْنُ عَلِيٍّ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنِ المُغِيرَةِ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا وَائِلٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ س، عَنِ النَّبِيِّ جقَالَ: "أَنَا فَرَطُكُمْ عَلَى الحَوْضِ، وَلَيُرْفَعَنَّ مَعِي رِجَالٌ مِنْكُمْ ثُمَّ لَيُخْتَلَجُنَّ دُونِي، فَأَقُولُ: يَا رَبِّ أَصْحَابِي، فَيُقَالُ: إِنَّكَ لاَ تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ" تَابَعَهُ عَاصِمٌ، عَنْ أَبِي وَائِلٍ، وَقَالَ حُصَيْنٌ: عَنْ أَبِي وَائِلٍ، عَنْ حُذَيْفَةَ، عَنِ النَّبِيِّ ج»(ح ۶۵۷۶)
«عمرو بن علی، از محمد بن جعفر، از شعبة، از مغیرة بن مِقْسَم، برای ما روایت کرده که وی گفته است: از ابووائل شنیدم که عبدالله بن مسعودسگفته است: رسول خدا جفرمود: «من طلایه دار و پیشقراول شما بر سر حوض هستم؛ و مردانی از شما در جلو من آورده میشوند؛ آنگاه کشانیده شده و از من دور میگردند. من میگویم: پروردگارا! آنها، یاران من هستند؟ گفته میشود: «تو نمیدانی که پس از تو، چه پدید آوردهاند و چه کردهاند».
* در باب «من ألقی له وسادة» [۱۷۵۴].
[۱۷۴۲] بیوگرافی «مُغیرة بن مِقْسَم» را در این منابع دنبال کنید: «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری ۴/۱/۳۹۵؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۲/۷۲۴؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۸/۳۳۴؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی ۱۳/۱۸۸؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی ۱۰/۳۶۵؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان ۹/۱۸۲؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۳/۱۶۴؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۲/۲۰۲؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۱۸/۲۶۲؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص ۳۲۸؛ «شذرات الذهب، ابن عماد ۲/۲۷؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص ۱۶۳؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد ۷/۳۴۱؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۲/۵۰۶ [۱۷۴۳] «تذکرة الحفّاظ» ۱/۱۴۳ [۱۷۴۴] «جامع المسانید» ۲/۵۵۵ [۱۷۴۵] «الجواهر المضیة» ۲/۱۷۸ و ۱۷۹ [۱۷۴۶] «مقدمة لامع الدراری علی جامع البخاری» ۱/۶۷ [۱۷۴۷] «مقدمة اعلاء السنن» ۳/۱۰۱ [۱۷۴۸] «تهذیب التهذیب» ۱/۲۴۱ و ۲۴۲ [۱۷۴۹] «المناقب»، کردری ۲/۲۲۰ [۱۷۵۰] «عقود الجمان»، ص ۱۴۷ [۱۷۵۱] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۲/۷۵۵ [۱۷۵۲] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۲/۹۳۱ [۱۷۵۳] همان ۲/۹۷۳ و ۹۷۴ [۱۷۵۴] همان ۲/۹۲۹