صحیح بخاری به روایتی دیگر - احادیث شاگردان امام ابوحنيفه و روایات علمای احناف در صحیح بخاری

فهرست کتاب

۶- اسحاق بن یوسف اَزْرق حنفی/ [۳۳۰] ‍[متوفّای ۱۹۵ ه‍ . ق]

۶- اسحاق بن یوسف اَزْرق حنفی/ [۳۳۰] ‍[متوفّای ۱۹۵ ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذكرة الحفّاظ» [۳۳۱]گوید:

وی، حافظ مؤثق و قابل اعتماد، اسحاق بن یوسف بن مِرداس، ابومحمد قُرشی واسطی اَزْرق می‌باشد که از اعمش، ابن عون، فضیل بن غزوان، مسعر بن کدام و شماری دیگر از بزرگان عرصه‌ی روایت و درایت، به سماع حدیث و روایت آن پرداخته است.

و از کسانی که از اسحاق بن یوسف، به روایت حدیث پرداخته‌اند، می‌توان این افراد را نام برد:

احمد بن حنبل؛ یحیی بن معین؛ احمد بن منیع؛ محمد بن مثنی؛ سعدان بن نصر و شماری دیگر از دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش و تشنگان حکمت و فرزانگی.

اسحاق بن یوسف، یکی از پیشوایان و امامان و عابدان و پارسایان و متدیّنان و خداترسان بود؛ وی به سال ۱۱۷ ه‍ . ق دیده به جهان گشود؛ گفته شده است که اسحاق بن یوسف، بیست سال چنان زندگی به سر برد که سرش را به سوی آسمان نیز بلند نکرد. به راستی او داناترین و آگاه‌ترین مردمان نسبت به حدیث «شریک» بود؛ زیرا وی از شریک، بسیار حدیث روایت نموده بود. اسحاق بن یوسف، قرآن را به نزد حمزة الزیّات فرا گرفت و خواند و به سال ۱۹۵ ه‍ . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید. رحمت و رضوان خدا بر او باد.

شایان ذکر است که تمامی علماء و صاحب نظران اسلامی، به (احادیث و روایات) اسحاق بن یوسف ازرق، استدلال و استناد کرده‌اند.

حافظ ابن حجر عسقلانی نیز در کتاب «تهذیب التهذیب» [۳۳۲]گوید:

از احمد بن حنبل پرسیده شد: «اسحاق الارزق ثقة؟»؛ «آیا اسحاق ازرق، فردی مؤثق و قابل اعتماد است؟» وی در پاسخ بدین سؤال گفت: «ای والله! ثقة»؛ «آری؛ سوگند به خدا که وی از راویان ثقه و معتبر و مطمئن و قابل اعتماد بود».

یحیی بن معین و احمد عجلی گفته‌اند: «ثقة»؛ «اسحاق بن یوسف ازرق؛ روایت کننده‌ای معتبر و مورد وثوق می‌باشد». ابوحاتم گفته است: «صحیح الحدیث، صدوق، لا بأس به»؛ «احادیث و روایات اسحاق بن یوسف ازرق، صحیح و ثابت است؛ خود او نیز، فردی صادق و امین، راستگو و درستکار و مورد اعتماد و وثوق می‌باشد».

یعقوب بن شیبه گوید: «كان من اعلمهم بحدیث شریك»؛ «اسحاق بن یوسف، یکی از داناترین و آگاه‌ترین مردمان، نسبت به حدیث شریک بود».

و خطیب بغدادی نیز در شأن وی گوید: «كان من الثقات المأمونین»؛ «اسحاق بن یوسف، یکی از راویان مؤثق و معتبر، و مطمئن و قوی، مورد اعتماد و امانت دار و درستکار و شریف بود».

ابن حبان نیز، اسحاق بن یوسف ازرق را در شمار راویان ثقه و مورد اعتماد ذکر کرده است، و بزّار نیز گفته است: «كان ثقة»؛ «اسحاق بن یوسف، از زمره‌ی افراد قابل اعتماد و مورد وثوق بود».

حافظ مزّی در کتاب «تهذیب الكمال» [۳۳۳]، حافظ سیوطی در کتاب «تبییض الصحیفة» [۳۳۴]و علامه ابن بزاز کردری نیز در کتاب «المناقب» [۳۳۵]، اسحاق بن یوسف ازرق را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کرده‌اند. ناگفته نماند که علامه کردری، وی را از راویان شهر «واسط» برشمرده که به نقل رویات از امام ابوحنیفه/پرداخته است.

حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة في طبقات الحنفیة» [۳۳۶]، به ذکر اسحاق بن یوسف پرداخته و او را در جرگه‌ی علماء و صاحب نظران احناف برشمرده است.

و در کتاب «جامع المسانید» [۳۳۷]چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و هو مع جلالة قدره وكونه من شیوخ احمد ویحیی بن معین، یروی عن ابی حنیفة الاحادیث الكثیرة في هذه المسانید»؛ «اسحاق بن یوسف - با وجود این که از مقام و جایگاهی والا برخوردار بود و از زمره‌ی اساتید احمد بن حنبل و یحیی بن معین به شمار می‌آمد - باز هم در این مسانید، از امام ابوحنیفه/احادیث فراوانی را روایت نموده است».

و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان» [۳۳۸]، اسحاق بن یوسف را در زمره‌ی روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر نموده است.

نگارنده گوید:

اسحاق بن یوسف ازرق از ابوحنیفه، از علقمة بن مرثد، از سلیمان بن بریدة، از پدرش، از رسول خدا ج، روایت نموده است که آن حضرت جفرمودند: «الدّال علی الخیر كفاعله»؛ «راهنمای به سوی نیکی و خوبی، بسان انجام دهنده‌ی آن است».

این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی در کتاب «جامع المسانید» [۳۳۹]ذکر کرده و در ادامه گفته است: حافظ طلحة بن محمد و ابوعبدالله بن خسرو بلخی، این حدیث را در مُسندهای خویش، به نقل از اسحاق بن یوسف ازرق، از امام ابوحنیفه/روایت نموده‌اند.

و همچنین اسحاق بن یوسف ازرق، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به شمار می‌آید؛ و این موارد، عبارتند از:

* در باب «اذا وقع الذباب في شراب احدكم فلیغمسه؛ ثم لینزعه؛ فانّ في احدی جناحیه داء وفي الاخری شفاء»: [۳۴۰]

«حَدَّثَنَا الحَسَنُ بْنُ الصَّبَّاحِ، حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ الأَزْرَقُ، حَدَّثَنَا عَوْفٌ، عَنِ الحَسَنِ، وَابْنِ سِيرِينَ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج، قَالَ: "غُفِرَ لِامْرَأَةٍ مُومِسَةٍ، مَرَّتْ بِكَلْبٍ عَلَى رَأْسِ رَكِيٍّ يَلْهَثُ، قَالَ: كَادَ يَقْتُلُهُ العَطَشُ، فَنَزَعَتْ خُفَّهَا، فَأَوْثَقَتْهُ بِخِمَارِهَا، فَنَزَعَتْ لَهُ مِنَ المَاءِ، فَغُفِرَ لَهَا بِذَلِكَ"» (ح ۳۳۲۱)

«حسن بن صبّاح، از اسحاق ازرق، از عوف، از حسن و ابن سیرین، از ابوهریرهسبرای ما روایت شده که رسول خدا جفرمودند: «زن فاحشه‌ای بخشیده شد؛ آن زن، سگی را دید که کنار چاه آبی، قرار دارد و زبانش، از شدّت تشنگی، بیرون آمده و می‌خواهد بمیرد؛ او کفش خویش را درآورد و به چادرش بست و اینگونه از چاه، آب کشید؛ (و آن سگ را نجات داد)؛ به خاطر این کار، مورد آمرزش و مغفرت قرار گرفت».

* در باب «غزوة الحدیبیّة»: [۳۴۱]

«حَدَّثَنَا الحَسَنُ بْنُ خَلَفٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ يُوسُفَ، عَنْ أَبِي بِشْرٍ وَرْقَاءَ، عَنِ ابْنِ أَبِي نَجِيحٍ، عَنْ مُجَاهِدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِي لَيْلَى، عَنْ كَعْبِ بْنِ عُجْرَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ جرَآهُ وَقَمْلُهُ يَسْقُطُ عَلَى وَجْهِهِ، فَقَالَ: "أَيُؤْذِيكَ هَوَامُّكَ؟" قَالَ: نَعَمْ، فَأَمَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ جأَنْ يَحْلِقَ، وَهُوَ بِالحُدَيْبِيَةِ، لَمْ يُبَيِّنْ لَهُمْ أَنَّهُمْ يَحِلُّونَ بِهَا، وَهُمْ عَلَى طَمَعٍ أَنْ يَدْخُلُوا مَكَّةَ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ الفِدْيَةَ، فَأَمَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ ج: "أَنْ يُطْعِمَ فَرَقًا بَيْنَ سِتَّةِ مَسَاكِينَ، أَوْ يُهْدِيَ شَاةً، أَوْ يَصُومَ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ"» (ح ۴۱۵۹)

«حسن بن خلف، از اسحاق بن یوسف ازرق، از ابی بشر و رقاء، از ابن ابی نجیح، از مجاهد، از عبدالرحمن بن ابی لیلی، از کعب بن عجرةسبرای ما چنین روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا جاو (یعنی کعب بن عجرةس) را دید که شپش از سر وی، بر روی وی می‌افتاد؛ از این رو فرمود: «آیا شپش‌ها، تو را آزار می‌رساند؟» گفت: آری. رسول خدا جبدو دستور داد تا موی سرش را بتراشد، در حالی که او در حدیبیه بود و برای آن‌ها بیان نکرد که از احرام درآیند؛ و آن‌ها در طمع آن بودند که با احرام، به مکه‌ی مکرمه درآیند؛ سپس خداوند بلند مرتبه در مورد فدیه، وحی فرستاد و رسول خدا جنیز به کعب بن عجرةسفرمان داد که یک پیمانه طعام را میان شش نفر انسان مستمند تقسیم کند یا گوسفندی قربان نماید و یا سه روز، روزه بگیرد».

* در باب «كیف كان عیش النبيّ جواصحابه وتخلّیهم من الدنیا»: [۳۴۲]

«حَدَّثَنِي إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ هُوَ الأَزْرَقُ، عَنْ مِسْعَرِ بْنِ كِدَامٍ، عَنْ هِلاَلٍ الوَزَّانِ، عَنْ عُرْوَةَ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: "مَا أَكَلَ آلُ مُحَمَّدٍ جأَكْلَتَيْنِ فِي يَوْمٍ إِلَّا إِحْدَاهُمَا تَمْرٌ"» (ح ۶۴۵۵)

«اسحاق بن ابراهیم بن عبدالرحمن، از اسحاق ازرق، از معسر بن کدام، از هلال، از عروه، از عایشهلبرای ما روایت نموده که وی گفته است: «آل محمد جدر یک روز، دو نوع خوراک نخورده مگر آن که یکی از آن دو، خرما بوده است».

* باب «این یصلّی الظهر في یوم التربیة». [۳۴۳]

* باب «من صلّی العصر یوم النَّفْر بالاَبْطَح». [۳۴۴]

* باب «حدیث الافك». [۳۴۵]

* باب «اثم الزُّناة». [۳۴۶]

[۳۳۰] بیوگرافی اسحاق بن یوسف اَزْرق را در این منابع دنبال کنید: «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری ۱/۱/۴۰۶؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۱/۷۹ و ۸۰؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۲/۲۳۸؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان ۶/۵۲؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی ۶/۳۱۹؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی ۲/۱۷۱؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۲/۸۲؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۱/۲۲۵؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۱/۷۸؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی ص ۱۳۸؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص ۳۶؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۱/۳۰؛ «الطبقات السنیة»، تمیمی داری ۲/۱۶۱ به شماره‌ی ۴۶۴؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد ۱/۳۴۳؛ و «الطبقات الکبری»، ابن سعد ۷/۳۱۵ [۳۳۱] «تذکرة الحفّاظ»، حافظ ذهبی ۱/۳۲۰ [۳۳۲] «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۱/۲۲۵ [۳۳۳] «تهذیب الکمال» ۱۹/۱۰۳ [۳۳۴] «تبییض الصحیفة»؛ ص ۶۵ [۳۳۵] «المناقب»، کردری ۲/۲۲۹ [۳۳۶] «الجواهر المضیّة» ۱/۱۴۰ [۳۳۷] «جامع المسانید» ۲/۳۸۷ [۳۳۸] «عقود الجمان»؛ ص ۹۹ [۳۳۹] «جامع المسانید» ۱/۱۲۱ و ۱۲۰ [۳۴۰] «الجامع الصحیح» امام بخاری ۱/۴۶۷ [۳۴۱] همان ۲/۵۹۷ [۳۴۲] همان ۲/۹۵۶ [۳۴۳] «الجامع الصحیح» امام بخاری ۱/۲۲۴ [۳۴۴] همان ۱/۲۳۷ [۳۴۵] همان ۲/۵۹۸ [۳۴۶] همان ۲/۱۰۰۶