۳۳- سفیان بن عیینة حنفی/ [۷۷۷] [متوفّای ۱۹۸ ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذكرة الحفّاظ» [۷۷۸]گوید:
وی، دانشور حافظ، شیخ الاسلام، ابومحمد، سفیان بن عینیة بن میمون هلالی کوفی، محدّث سرزمین حَرَم و آزادهی محمد بن مزاحم - برادر ضحّاک بن مزاحم - میباشد.
وی به سال ۱۰۷ ه . ق دیده به جهان گشود و در همان اوان کودکی و خردسالی، به جست و جو و کند و کاو علم و دانش و حکمت و فرزانگی پرداخت و در راستای یادگیری و فراگیری، به تلاش و کوشش ایستاد.
از کسانی که سفیان بن عینیة، به سماع حدیث از آنها پرداخته است، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
عمرو بن دینار؛ زهری؛ زیاد بن علاقة؛ ابواسحاق؛ اسود بن قیس؛ زید بن اسلم؛ عبدالله بن دینار؛ منصور بن معتمر؛ عبدالرحمن بن قاسم؛ و دیگر بزرگان عرصهی حدیث شناسی و رجال پژوهی.
و از کسانی که از سفیان بن عینیة، حدیث سماع نمودهاند، میتوان این افراد را نام برد:
اعمش؛ ابن جریج؛ شعبة و دیگر اساتید وی؛ عبدالله بن مبارک؛ عبدالرحمن بن مهدی؛ شافعی؛ احمد بن حنبل؛ یحیی بن معین؛ اسحاق بن راهویه؛ و تعداد بیشماری دیگر از سائر مردمان.
سفیان بن عینیة، امام و پیشوای دینی و حجّت و حافظ حدیث بود؛ او، بهرهی فراوانی از علم و دانش داشت و از جایگاه و شأنی والا و مقام و منزلتی بالا برخوردار بود.
شافعی گوید: «لو لا مالك وسفیان، لذهب علم الحجاز»؛ «اگر چنانچه مالک بن انس و سفیان بن عیینة نمیبودند، حتماً علم و دانش، از سرزمین حجاز، رخت برمی بست».
عبدالرحمن بن مهدی گوید: «كان ابن عیینة من اعلم الناس بحدیث اهل الحجاز»؛ «سفیان بن عیینة، از داناترین مردمان، نسبت به احادیث و روایات اهل حجاز بود».
ترمذی گوید: «سمعتُ البخاری یقول: سفیان بن عینیة، احفظ من حماد بن زید»؛ «از امام بخاری شنیدم که میگفت: سفیان بن عینیة، نسبت به حماد بن زید، در عرصهی روایت و درایت، حافظتر و ضابطتر است.»
حرملة گوید: «سمعتُ الشافعي یقول: ما رأیتُ احداً فیه من آلة العلم ما في سفیان، وما رأیتُ احداً أكفّ عن الفتیامنه؛ وما رأیتُ أحداً احسن لتفسیر الحدیث منه»؛ «از امام شافعی شنیدم که میگفت: ابزار و وسائلی که از علم و دانش، در نزد سفیان بن عینیة دیدم، در کسی دیگر مشاهده نکردهام؛ و هرگز کسی را در امر فتوا، خودداری کنندهتر و امتناع ورزندهتر از سفیان بن عینیة ندیدهام؛ و همچنین کسی را مشاهده نکردهام که بهتر از سفیان بن عینیة، به تفسیر و تشریح و تبیین و توضیح روایات و احادیث بپردازد».
احمد بن حنبل گوید: «ما رأیتُ اَعلم بالسنن منه»؛ «کسی را نسبت به «سُنن» (احادیث و روایات)، داناتر و آگاهتر از سفیان بن عینیة ندیدهام».
علی بن مدینی گوید: «ما في اصحاب الزهری، اتقن من ابن عیینة»؛ «در میان شاگردان زهری، کسی مطمئنتر و معتبرتر و مؤثقتر و قابل اعتمادتر از سفیان بن عیینه، وجود ندارد».
احمد عجلی نیز گوید: «كان ابن عیینة ثبتاً في الحدیث؛ وحدیثه، نحو من سبعة آلاف؛ ولم یكن له كتب»؛ «سفیان بن عیینة، در حدیث، فردی مطمئن و معتبر و مؤثق و مُعتمد و درستکار بود؛ و احادیث و روایات وی نیز در حدود هفت هزار حدیث بود که برای نقل و روایت آنها، کتابهایی را نیز در دسترس نداشت (بلکه احادیث را مبتنی بر حفظ خویش، برای مردم بیان میکرد؛ و این خود، بیانگر حافظهی قوی و هوش سرشار و توان شگفت انگیز و حیرت آور وی بود)».
بهز بن اسد گوید: «ما رأیتُ مثله ولا شعبة»؛ «کسی را به سان سفیان بن عیینة ندیدهام؛ حتّی شعبة نیز همانند و شبیه وی نبود».
علامه ذهبی در ادامه گوید: «اتّفقت الائمّة علی الاحتجاج بابن عیینة لحفظه وامانته؛ وقد حجّ سبعین سنة؛ مات في جمادی الاخرة سنة ثمان وتسعین ومائة»؛ «ائمه و پیشوایان عرصهی روایت و درایت، به خاطر حفظ و امانت داری سفیان بن عیینة، بر استدلال کردن و استناد جستن به احادیث و روایات وی اتفاق نظر دارند. وی در طول زندگی خویش، هفتاد مرتبه حج کرد و برای انجام مراسم حج، به مکهی مکرمه، رهسپار و روان گردید؛ و سرانجام در ماه جمادی الاخر، به سال ۱۹۸ ه . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید».
و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب» [۷۷۹]این را بیان داشته است که سفیان بن عیینة، از آن دسته از محدّثان و راویانی میباشد که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، از وی حدیث روایت نمودهاند.
و حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة» [۷۸۰]، به بیان بیوگرافی سفیان بن عیینة پرداخته و او را در شمار دانشوران و صاحب نظران احناف، برشمرده و در ادامه گفته است: «كان یقول: اوّل من أقعدنی للحدیث ابوحنیفة؛ وفي روایة دخلتُ الكوفة ولم یتمّ لی عشرون سنة؛ فقال ابوحنیفة لاصحابه ولأهل الكوفة: جاءكم حافظ علم عمرو بن دینار. قال: فجاء الناس یسألونی عن عمرو بن دینار. فاوّل من صیّرنی محدّثا، ابوحنیفة»؛ «سفیان بن عیینة، پیوسته چنین میگفت: «نخستین کسی که مرا برای (تعلیم و آموزش) حدیث نشاند، ابوحنیفه بود». و در روایتی دیگر آمده است که سفیان گوید: «در حالی که کمتر از بیست سال، سنّ داشتم، به کوفه آمدم؛ ابوحنیفه/خطاب به شاگردان خویش و مردمان کوفه گفت: حافظ علم و دانش عمرو بن دینار به نزدتان آمد.
سفیان بن عیینة گوید: «پس از سخن امام ابوحنیفه/، مردم متوجه من شدند و به نزدم آمدند و از علم و دانش و روایات و احادیث عمرو بن دینار از من میپرسیدند؛ از این رو، نخستین کسی که باعث محدّث شدن من شد، امام ابوحنیفه/بود».
حافظ عبدالقادر قرشی گوید: «و روی له الشیخان»؛ «از سفیان بن عیینة، امام بخاری و امام مسلم، حدیث روایت نمودهاند»
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان» [۷۸۱]، و همچنین حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب» [۷۸۲]، سفیان بن عیینة را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کردهاند.
و در کتاب «جامع المسانید» [۷۸۳]چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «یروی عن الامام ابی حنیفة/كثیراً في هذه المسانید»؛ «سفیان بن عیینة، در این مسانید، از امام ابوحنیفه/بسیار حدیث روایت نموده است».
نگارندهی سطور گوید:
سفیان بن عیینة، از ابوحنیفه، از عطاء بن ابی رباح، از ابوهریرهسروایت کرده است که آن حضرت جفرمودهاند: «اذا طلع النجم، رفعت العاهة عن اهل كلّ بلدة»؛ «هرگاه ستارهی ثریا طلوع کند؛ آفت از مردمان هر شهری، برداشته میشود».
این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی در کتاب «جامع المسانید» [۷۸۴]ذکر کرده و در ادامه گفته است: ابومحمد بخاری، این حدیث را از سفیان بن عیینة، از امام ابوحنیفه/روایت نموده است.
و همچنین راقم سطور گوید:
سفیان بن عیینة/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «المداراة مع الناس» [۷۸۵]
«حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنِ ابْنِ المُنْكَدِرِ، حَدَّثَهُ عَنْ عُرْوَةَ بْنِ الزُّبَيْرِ، أَنَّ عَائِشَةَ، أَخْبَرَتْهُ: أَنَّهُ اسْتَأْذَنَ عَلَى النَّبِيِّ جرَجُلٌ فَقَالَ: «ائْذَنُوا لَهُ، فَبِئْسَ ابْنُ العَشِيرَةِ - أَوْ بِئْسَ أَخُو العَشِيرَةِ -» فَلَمَّا دَخَلَ أَلاَنَ لَهُ الكَلاَمَ، فَقُلْتُ لَهُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، قُلْتَ مَا قُلْتَ، ثُمَّ أَلَنْتَ لَهُ فِي القَوْلِ؟ فَقَالَ: «أَيْ عَائِشَةُ، إِنَّ شَرَّ النَّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ تَرَكَهُ - أَوْ وَدَعَهُ النَّاسُ - اتِّقَاءَ فُحْشِهِ»»(ح ۶۱۳۱)
«قتیبة بن سعید، از سفیان بن عیینة، از ابن منکدر، از عروة بن زبیر، از عایشهلبرای ما روایت کرده که وی گفته است: مردی از رسول خدا جاجازهی ورود خواست؛ آن حضرت جفرمود: «به وی، اجازهی ورود بدهید؛ به راستی او مرد بدِ قبیلهی خویش - یا برادر بدِ قبیلهی خود - است». آنگاه که وی داخل خانه شد، رسول خدا جبا نرمی، با وی صحبت کرد. (پس از آن که، آن مرد از نزد رسول خدا جرفت) خطاب به آن حضرت جگفتم: ای رسول خدا ج! شما بیشتر در مورد وی، سخنهایی گفتید، سپس با نرمی و ملاطفت با وی صحبت نمودید؟ آن حضرت جفرمود: «ای عایشه! همانا بدترین کس به نزد خدا، فردی است که مردم به خاطر بدزبانی، او را ترک نمایند یا واگذارند».
* در باب «ما یجوز من الشعر والرجز والحداء وما یكره» [۷۸۶]
«حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنِ الأَسْوَدِ بْنِ قَيْسٍ، سَمِعْتُ جُنْدَبًا، يَقُولُ: بَيْنَمَا النَّبِيُّ جيَمْشِي إِذْ أَصَابَهُ حَجَرٌ، فَعَثَرَ، فَدَمِيَتْ إِصْبَعُهُ، فَقَالَ: «هَلْ أَنْتِ إِلَّا إِصْبَعٌ دَمِيتِ ... وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ مَا لَقِيتِ»»(ح ۶۱۴۶)
«ابونعیم، از سفیان بن عیینة، از اسود بن قیس، برای ما روایت کرده که وی گفته است: از جندبسشنیدم که میگفت: در همین اثناء که رسول خدا جرو به جلو حرکت میکرد، به ناگاه سنگی به پایش اصابت کرد؛ از این رو، آن حضرت جلغزید و انگشت وی، خونین شد؛ آن حضرت جفرمود: «تو انگشتی بیش نیستی که زخمی شدهای؛ و آنچه به تو وارد شده است، در راه خدا میباشد».
* در باب «قول النبي ج: انّما الكرم قلب المؤمن» [۷۸۷]
«حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ المُسَيِّبِ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «وَيَقُولُونَ الكَرْمُ، إِنَّمَا الكَرْمُ قَلْبُ المُؤْمِنِ»»(ح ۶۱۸۳)
«علی بن عبدالله، از سفیان بن عیینة، از زهری، از سعید بن مسیّب، از ابوهریرهس، برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا جفرمودند: «مردم، به انگور، کرْم میگویند، در حالی که «کرْم» قلب مؤمن است».
* در باب «التبسّم والضحك» [۷۸۸].
* در باب «الفهم في العلم» [۷۸۹].
* در باب «الاغتباط في العلم والحكمة» [۷۹۰].
* در باب «العلم والعظة باللیل». [۷۹۱]
* در باب «ما یستحب للعالم اذا سئل: ایّ الناس اعلم؟ فیكل العلم الی الله تعالی» [۷۹۲].
* در باب «لا یتوضّأ من الشّك حتّی یستیقن» [۷۹۳].
* در باب «من لم یر الوضوء الّا من المخرجین، القبل والدبر» [۷۹۴].
* در باب «البزاق والمخاط ونحوه في الثوب» [۷۹۵].
* در باب «الوضوء في الغسل» [۷۹۶].
* در باب «كیف كان بدء الحیض» [۷۹۷].
به هر حال، روایات سفیان بن عیینة/در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از ۲۸۵ مورد آمده است.
[۷۷۷] بیوگرافی «سفیان بن عیینة» را در این منابع دنبال کنید: «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری ۲/۲/۹۴؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۱/۳۳۰؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغددی ۹/۱۷۴؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان ۶/۴۰۳؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۴/۲۲۵؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۱/۳۷۹؛ «میزان الاعتدال»، حافظ ذهبی ۲/۱۷۰؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۴/۱۴۰؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۱/۳۷۱؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص ۱۲۳؛ «شذرات الذهب»؛ ابن عماد ۱/۳۵۴؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۷/۳۶۸؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد ۵/۳۶۴؛ «وفیات الاعیان»؛ ابن خلکان ۱/۳۹۱؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص ۱۱۹؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۱/۱۹۵ [۷۷۸] «تذکرة الحفّاظ» ۱/۲۶۲ و ۲۶۳ و ۲۶۴ [۷۷۹] «تهذیب التهذیب» ۴/۱۰۴ [۷۸۰] «الجواهر المضیة» ۱/۲۵۰ و ۲۵۱ [۷۸۱] «عقود الجمان»؛ ص ۱۱۵ [۷۸۲] «المناقب»، کردری ۲/۲۱۹ [۷۸۳] «جامع المسانید»، خوارزمی ۲/۴۶۹ [۷۸۴] «جامع المسانید» ۱/۱۳۸ و ۱۳۹ [۷۸۵] الجامع الصحیح، امام بخاری ۲/۹۰۵ [۷۸۶] همان ۱/۹۰۸ [۷۸۷] همان ۲/۹۱۳ [۷۸۸] همان ۲/۸۹۹ [۷۸۹] همان ۱/۱۶ [۷۹۰] همان ۱/۱۷ [۷۹۱] همان ۱/۲۲ [۷۹۲] همان ۱/۲۳ [۷۹۳] همان ۱/۲۵ [۷۹۴] همان ۱/۳۰ [۷۹۵] همان ۱/۳۸ [۷۹۶] همان ۱/۳۹ [۷۹۷] همان ۱/۴۳