صحیح بخاری به روایتی دیگر - احادیث شاگردان امام ابوحنيفه و روایات علمای احناف در صحیح بخاری

فهرست کتاب

۱۰۷- یحیی بن زکریا بن ابی زائدة حنفی/ [۱۹۸۸] [متوفّای ۱۸۲ ه‍ . ق]

۱۰۷- یحیی بن زکریا بن ابی زائدة حنفی/ [۱۹۸۸] [متوفّای ۱۸۲ ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذكرة الحفّاظ» [۱۹۸۹]گوید:

وی، حافظ قابل اعتماد و معتبر، مطمئن و درستکار، ماهر و خبره، کاردان و توانا، متخصّص و کارشناس، فقیه و دانشور و آگاه و دانا: ابوسعید هَمْدانی وَداعی کوفی، شاگرد و پیرو امام ابوحنیفه/می‌باشد.

یحیی بن زکریا، از این بزرگان، به روایت حدیث پرداخته است:

پدرش (زکریا بن ابی زائدة)؛ عاصم أحول؛ داود بن أبی هند؛ هشام بن عروة؛ عبیدالله بن عمر؛ لیث بن أبی سلیم و ابومالک اشجعی.

و از کسانی که از یحیی بن زکریا، به نقل روایت پرداخته‌اند، نیز می‌توان بدین افراد اشاره کرد:

احمد بن حنبل؛ ابراهیم بن موسی فرّاء؛ ابوکریب؛ زیاد بن ایوب؛ یعقوب بن ابراهیم؛ حسن بن عرفة؛ و دیگران.

یحیی بن زکریا، یکی از امامان و پیشوایان دینی و از زمره‌ی طلایه داران و پیشقراولان عرصه‌ی علم و دانش و از پیشاهنگان و پیشگامان عرصه‌ی حکمت و فرزانگی و از بزرگان و سرآمدان عرصه‌ی روایت و درایت و از نویسندگان و قلم فرسایان و مؤلّفان و مصنّفان بود که صاحب چندین اثر نیز می‌باشد.

علی بن مدینی گوید: «لم یكن بالكوفة بعد سفیان الثوری أثبت منه»؛ «در شهر کوفه، پس از سفیان ثوری، کسی در حدیث، مطمئن‌تر و قوی‌تر و معتبرتر و قابل اعتمادتر از یحیی بن زکریا، وجود نداشت».

و در جایی دیگر گفته است: «إنتهی العلم الی یحی بن أبی زائدة في زمانه»؛ «در روزگار یحیی بن ابی زائدة، علم و دانش، بدو منتهی شده بود و او، مرجع و منبع مردمان، در عرصه‌ی‌های مختلف علمی بود».

عمروالناقد گوید: «سمعتُ سفیان بن عیینة یقول: ما قدم علینا أحدٌ یشبه هذین: ابن المبارك ویحیی بن زائدة»؛ «از سفیان بن عیینه شنیدم که می‌گفت: تاکنون به نزد ما کسی نیامده است که شبیه یکی از این دو نفر باشد: عبدالله بن مبارک و یحیی بن ابی زائدة».

یحیی بن ابی زائدة، عهده دار پست قضاوت در شهر مداین شد و در همانجا، به سال ۱۸۲ ه‍ . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید.

و برخی بر این باورند که وی، در مداین، به سال ۱۸۳ ه‍ . ق در ۶۳ سالگی، وفات کرده و به رحمت ایزدی پیوسته است.

و در روایتی با اِسناد به ابن معین چنین آمده که وی گفته است: «أخبرنا یحیی بن أبی زائدة عن مجالد قال: قال ابوبریدة: تؤخذ الصدقة من الرطبة»؛ «یحیی بن ابی زائدة، از مجالد، برای ما خبر داده است که ابوبریده گفته است: عُشر، از یونجه، گرفته می‌شود».

و یحیی بن قطان گوید: «ما بالكوفة أحدٌ یخالفنی اَشدّ علیّ من مخالفة ابن أبی زائدة»؛ «مخالفت هیچ کس با من در کوفه، سخت‌تر از مخالفت ابن ابی زائدة نیست».

و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب» [۱۹۹۰]گوید:

احمد بن حنبل و یحیی بن معین گفته‌اند: «ثقة»؛ «یحیی بن زکریا، از راویان مؤثق و قابل اعتماد است».

عثمان دارمی گوید: «قلتُ لابن معین: اسماعیل بن زكریا أحَبّ الیك أو یحیی بن أبی زائدة؟ قال: یحیی، أحبّ الیّ»؛ «خطاب به یحیی بن معین گفتم: از دیدگاه شما، (در حدیث،) اسماعیل بن زکریا بهتر و برازنده‌تر است یا یحیی بن ابی زائدة؟ وی در پاسخ گفت: از نظرگاه من، یحیی بن أبی زائدة، بهتر و بایسته‌تر و برازنده‌تر و برتر است».

علی بن مدینی گوید: «هو من الثقات»؛ «یحیی بن ابی زائدة، از راویان مورد وثوق و قابل اعتماد و مطمئن و معتبر می‌باشد».

و همچنین گوید: «لم یكن بالكوفة بعد الثوری؛ أثبت منه»؛ «در کوفه، پس از سفیان ثوری، کسی (در حدیث)، مطمئن‌تر و معتبرتر از یحیی بن أبی زائدة وجود ندارد».

و نیز گفته است: «انتهی العلم الیه في زمانه»؛ «در روزگار یحیی بن زکریا بن ابی زائدة، علم و دانش، بدو منتهی شده بود و او، مرجع و منبع مردمان، در عرصه‌های مختلف علمی بود».

ابن نُمیر گوید: «كان في الاتقان أكثر من ابن ادریس»؛ «مهارت و خبرگی و کاردانی و تخصّص یحیی بن ابی زائدة، بیش از ابن ادریس بود». ابوحاتم گفته است: «مستقیم الحدیث، ثقة صدوق»؛ «یحیی بن أبی زائدة، دارای این فاکتورها و مؤلّفه‌ها بود: احادیث و روایات او، صحیح و درست بودند؛ فردی مؤثق و قابل اعتماد و معتبر و مطمئن بود؛ و از راویان صادق و درستکار و راستگو و امین به شمار می‌آمد».

نسایی گوید: «ثقة ثبت»؛ «یحیی بن ابی زائدة، هم ثقه و مورد اعتماد بود و هم مطمئن و درستکار و معتبر و امانت‌دار».

احمد عجلی گفته است: «ثقة؛ وهو ممّن جمع له الفقه والحدیث ویعدّ من حفّاظ الکوفیین للحدیث، مُتفقاً ثبتاً صاحب سنة»؛ ابن ابی زائدة، از آن دسته از علماء و صاحب نظرانی بود که در وجود او، فقه و حدیث، هر دو جمع شده بود و یکی از حافظان حدیث در کوفه به شمار می‌آمد و در عرصه‌ی روایت و درایت، فردی کاردان و توانا، ماهر و خبره، متخصّص و کارشناس، زبردست و حاذق، مطمئن و قابل اعتماد و معتبر و درستکار بود؛ و در کنار این‌ها، صاحب سنّت و متعهد و پایبند بدان نیز بود».

و علاوه از آن، یحیی بن ابی زائدة، از آن دسته از محدّثان و راویانی می‌باشد که بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه، از و حدیث روایت نموده‌اند.

علامه تهانوی در مقدمه‌ی کتاب «اعلاء السنن» [۱۹۹۱]گوید: «و قد تقدّم عن الطحاوی بسنده، اَنّ یحیی بن زكریا هذا، من العشرة المتقدّمین في أصحاب الامام، الذین دوّنوا كتبه» [۱۹۹۲]؛ «پیشتر با اسناد از طحاوی، چنین نقل شد که این یحیی بن ابی زائدة، یکی از ده نفر برگزیده و پیشقراول و طلایه دار و پیشگام از شاگردان امام ابوحنیفه/بود که به تدوین و ساماندهی کتاب‌های وی پرداخته‌اند».

و بدین سان، در کتاب «الجواهر المضیة» [۱۹۹۳]چنین آمده است: «فكان في العشرة المتقدمین: ابویوسف وزفر وداود الطائی وأسد بن عمرو ویوسف بن خالد السمتی ویحیی بن زكریا بن ابی زائدة، هو الذي كان یكتبها لهم ثلاثین سنة»؛ «در میان آن ده نفر شاگرد برگزیده و ممتاز و طلایه دار و پیشقراول، این افراد وجود داشتند: ابویوسف؛ زفر؛ داود طائی؛ أسد بن عمرو؛ یوسف بن خالد سمتی؛ و یحیی بن زکریا بن ابی زائدة.

و یحیی بن أبی زائدة، همان کسی است که به مدت سی سال، برای آن‌ها، چیز می‌نوشت».

و حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب» [۱۹۹۴]، و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی، در کتاب «عقود الجمان» [۱۹۹۵]، یحیی بن ابی زائدة را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کرده‌اند.

در کتاب «جامع المسانید» [۱۹۹۶]، چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و یروی عن الامام أبی حنیفة في هذه المسانید»؛ «یحیی بن ابی زائدة، در این مسانید، از امام ابوحنیفه/، حدیث روایت نموده است».

نگارنده‌ی سطور گوید:

یحیی بن زكریا بن ابی زائدة/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به شمار می‌آید؛ و این موارد عبارتند از:

* در باب «قتل المشرك النائم» [۱۹۹۷]

«حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُسْلِمٍ، حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّاءَ بْنِ أَبِي زَائِدَةَ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنِ البَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ سمَا، قَالَ: «بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ جرَهْطًا مِنَ الأَنْصَارِ إِلَى أَبِي رَافِعٍ لِيَقْتُلُوهُ»، فَانْطَلَقَ رَجُلٌ مِنْهُمْ، فَدَخَلَ حِصْنَهُمْ، قَالَ: فَدَخَلْتُ فِي مَرْبِطِ دَوَابَّ لَهُمْ، قَالَ: وَأَغْلَقُوا بَابَ الحِصْنِ، ثُمَّ إِنَّهُمْ فَقَدُوا حِمَارًا لَهُمْ، فَخَرَجُوا يَطْلُبُونَهُ، فَخَرَجْتُ فِيمَنْ خَرَجَ أُرِيهِمْ أَنَّنِي أَطْلُبُهُ مَعَهُمْ، فَوَجَدُوا الحِمَارَ، فَدَخَلُوا وَدَخَلْتُ وَأَغْلَقُوا بَابَ الحِصْنِ لَيْلًا، فَوَضَعُوا المَفَاتِيحَ فِي كَوَّةٍ حَيْثُ أَرَاهَا، فَلَمَّا نَامُوا أَخَذْتُ المَفَاتِيحَ، فَفَتَحْتُ بَابَ الحِصْنِ، ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَيْهِ فَقُلْتُ: يَا أَبَا رَافِعٍ، فَأَجَابَنِي، فَتَعَمَّدْتُ الصَّوْتَ فَضَرَبْتُهُ، فَصَاحَ، فَخَرَجْتُ، ثُمَّ جِئْتُ، ثُمَّ رَجَعْتُ كَأَنِّي مُغِيثٌ، فَقُلْتُ: يَا أَبَا رَافِعٍ وَغَيَّرْتُ صَوْتِي، فَقَالَ: مَا لَكَ لِأُمِّكَ الوَيْلُ، قُلْتُ: مَا شَأْنُكَ؟، قَالَ: لاَ أَدْرِي مَنْ دَخَلَ عَلَيَّ، فَضَرَبَنِي، قَالَ: فَوَضَعْتُ سَيْفِي فِي بَطْنِهِ، ثُمَّ تَحَامَلْتُ عَلَيْهِ حَتَّى قَرَعَ العَظْمَ، ثُمَّ خَرَجْتُ وَأَنَا دَهِشٌ، فَأَتَيْتُ سُلَّمًا لَهُمْ لِأَنْزِلَ مِنْهُ، فَوَقَعْتُ فَوُثِئَتْ رِجْلِي، فَخَرَجْتُ إِلَى أَصْحَابِي، فَقُلْتُ: مَا أَنَا بِبَارِحٍ حَتَّى أَسْمَعَ النَّاعِيَةَ، فَمَا بَرِحْتُ حَتَّى سَمِعْتُ نَعَايَا أَبِي رَافِعٍ تَاجِرِ أَهْلِ الحِجَازِ، قَالَ: فَقُمْتُ وَمَا بِي قَلَبَةٌ حَتَّى أَتَيْنَا النَّبِيَّ ج، فَأَخْبَرْنَاهُ»(ح ۳۰۲۲)

«علی بن مسلم، از یحیی بن زکریا بن ابی زائدة، از پدرش، از ابواسحاق، از براء بن عازبسبرای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا جگروهی از انصار را به قصد کشتن ابورافع فرستاد؛ مردی از آن‌ها، به قلعه‌ی ابورافع داخل شد. آن مرد گفت: من در محل نگهداری حیواناتشان داخل شدم؛ آن‌ها دروازه‌ی قلعه را بستند؛ و چون یکی از الاغ‌های خویش را گم یافتند، به جستجوی آن، بیرون شدند؛ من هم در میان آن‌ها خارج شدم تا به آن‌ها چنین وانمود کنم که من هم به دنبال الاغ هستم. در نهایت، آن‌ها، الاغ را یافتند و به قلعه بازگشتند؛ من هم به قلعه آمدم و شب هنگام، دروازه‌ی قلعه را بستند و کلیدها را در روزنی گذاشتند که من آن را می‌دیدم.

چون خوابیدند، کلیدها را برداشتم و دروازه‌ی قلعه را گشودم؛ آنگاه به نزد ابورافع رفتم و (در تاریکی) گفتم: ای ابورافع! وی جواب مرا داد. من (در تاریکی) به سوی آواز وی رفتم و ضربه‌ای را بر وی وارد کردم. او فریاد برآورد. من خارج شدم؛ سپس به نزد او رفتم گویا که به کمکش شتافته‌ام و گفتم: ای ابورافع! و صدایم را تغییر دادم. گفت: چه می‌خواهی؟ وای بر مادرت! گفتم: تو را چه شده است؟ گفت: نمی‌دانم؛ کسی به نزدم آمد و ضربه‌ای بر من وارد کرد. آن‌گاه شمشیرم را بر شکمش نهادم و با شدّت، آن را فرو بردم تا آن که به استخوان رسید؛ پس از آن، ترسان بیرون شدم و به سوی نردبانی رفتم که در آنجا نهاده شده بود تا از آن پایین بیایم؛ ناگاه بر زمین افتادم و پایم آسیب دید؛ سپس به نزد یاران خویش رفتم و گفتم: «من امشب، از این جا نمی‌روم تا صدای نوحه‌ی زنی را نشنوم؛ و از آنجا نرفتم تا آن که آواز نوحه کنندگان ابورافع (تاجر مردم حجاز) را شنیدم». آنگاه برخاستم و حال آن که هیچگونه درد و ناراحتی نداشتم و به نزد پیامبر جآمدیم و ایشان را از جریان، آگاه کردیم».

* در باب «قتل المشرك النائم» [۱۹۹۸]

«حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ آدَمَ، حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ أَبِي زَائِدَةَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنِ البَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ سمَا، قَالَ: "بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ جرَهْطًا مِنَ الأَنْصَارِ إِلَى أَبِي رَافِعٍ فَدَخَلَ عَلَيْهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَتِيكٍ بَيْتَهُ لَيْلًا فَقَتَلَهُ وَهُوَ نَائِمٌ"»(ح ۳۰۲۳)

«عبدالله بن محمد، از یحیی بن ابی زائدة، از پدرش، از ابواسحاق، از براء بن عازبسبرای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا جگروهی از انصار را به سوی ابورافع فرستاد و عبدالله بن عَتیک، شبی به خانه‌اش وارد شد و او را در حال خواب کشت».

* در باب «غزوة خیبر» [۱۹۹۹]

«حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُوسَى، أَخْبَرَنَا ابْنُ أَبِي زَائِدَةَ، أَخْبَرَنَا عَاصِمٌ، عَنْ عَامِرٍ، عَنِ البَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ سمَا، قَالَ: أَمَرَنَا النَّبِيُّ جفِي غَزْوَةِ خَيْبَرَ "أَنْ نُلْقِيَ الحُمُرَ الأَهْلِيَّةَ نِيئَةً وَنَضِيجَةً، ثُمَّ لَمْ يَأْمُرْنَا بِأَكْلِهِ بَعْدُ"» (ح ۴۲۲۶)

«ابراهیم بن موسی، از یحیی بن زکریا بن ابی زائدة، از عاصم، از عامر، از براء بن عازبسبرای ما روایت کرده که وی گفته است: پیامبر خدا جدر غزوه‌ی خیبر، ما را اینگونه فرمان داد: گوشت الاغ اهلی را چه خام باشد یا پخته، بیرون بیاندازید و پس از آن، ما را به خوردن آن، اجازه نداد».

* در باب «مناقب سعد بن ابی وقّاص الزهری» [۲۰۰۰].

[۱۹۸۸] بیوگرافی «یحیی بن زکریا بن أبی زائدة» را در این منابع دنبال کنید: «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری ۴/۲/۶۷۳؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۲/۷۹۱؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۹/۱۴۴؛«کتاب الثقات»، ابن حبان ۷/۶۱۵؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی ۱۴/۱۱۲؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی ۸/۳۳۸؛ «میزان الاعتدال»، حافظ ذهبی ۴/۳۷۴؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۱۱/۱۸۳؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۳/۲۵۵؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۲/۳۰۲؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۲۰/۷۷؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص ۳۶۳؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد ۱/۲۹۸؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص ۱۲۰؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد ۶/۳۹۳؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۲/۵۶۰ [۱۹۸۹] «تذکرة الحفّاظ» ۱/۲۶۷ و ۲۶۸ [۱۹۹۰] «تهذیب التهذیب» ۱۱/۱۸۳ [۱۹۹۱] مقدمه‌ی «اعلاء السنن» ۳/۸۵ [۱۹۹۲] «الجواهر المضیة» ۲/۲۱۱؛ و «الفوائد البهیة»، ص ۲۲۴ [۱۹۹۳] «الجواهر المضیة» ۲/۲۱۱ و ۲۱۲؛ و «الفوائد البهیة»، ص ۲۲۴ [۱۹۹۴] «المناقب»، کردری ۲/۲۲۰ [۱۹۹۵] «عقود الجمان»، ص ۱۵۵ [۱۹۹۶] «جامع المسانید» ۲/۵۷۴ [۱۹۹۷] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۱/۴۲۴ [۱۹۹۸] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۱/۴۲۴ [۱۹۹۹] همان ۲/۶۰۷ [۲۰۰۰] همان ۱/۵۲۷