۸۲- محمد بن سلام بِیْکنْدی/ [۱۵۵۴] [متوفّای ۲۲۵ ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذكرة الحفّاظ» [۱۵۵۵]گوید:
وی، حافظ مؤثّق و قوی و مطمئن و قابل اعتماد و محدّث شهر بخارا: ابوعبدالله بِیْکندی میباشد. وی، از پی یادگیری و فراگیری علم و دانش و حکمت و فرزانگی و آشنایی با اوامر و فرامین الهی، تعالیم و آموزههای نبوی، احکام و دستورات شرعی و حقایق و مفاهیم والای قرآنی، بسیار سفر کرد و در این راستا، از هیچ تلاش و کوششی دریغ نورزید؛ و از اسماعیل بن جعفر، ابوالاحوص، هشیم، ابواسحاق فزاری و کسان دیگر از طبقهی آنان، علم و دانش فراگرفت.
و بخاری نیز از محمد بن سلام، به نقل روایت پرداخته است؛ و دارمی، عبیدالله بن واصل، و شماری دیگر از دانش پژوهان ماوراء النهر، به نزد وی، زانوی تلمّذ زدند و از محضر وی، فارغ التحصیل شدند و گواهینامهی علمی گرفتند.
محدّث گوید: «قال لی یحیی: بخراسان، كنزان؛ كنزٌ عند اسحاق؛ وكنز عند محمد بن سلام البیكندی»؛ «یحیی بن معین، خطاب به من گفت: در خراسان، دو خزانه و گنجینه وجود دارد که یکی از آن دو، در نزد اسحاق؛ و دیگری، در نزد محمد بن سلام بیکندی وجود دارد».
عبیدالله بن شریح گوید: «سمعتُ محمد بن سلام یقول: أحفظ نحواً من خمسة آلاف حدیث»؛ «از محمد بن سلام شنیدم که میگفت: در حدود پنچ هزار حدیث از حفظ دارم».
و غنجار نیز در تاریخ خویش چنین بیان داشته است که محمد بن سلام، در هر بابی از علم و دانش، قلم فرسایی نموده و کتابی را به رشتهی تحریر درآورده است.
و سرانجام، محمد بن سلام بیکندی/، در ماه صفر، به سال ۲۲۵ ه . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید.
و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب» [۱۵۵۶]گوید:
ابن حبّان، در کتاب «الثقات»، محمد بن سلام بیکندی را در شمار راویان مؤثّق و قوی و مطمئن و قابل اعتماد ذکر کرده است.
ابن ابی حاتم گوید: «سألتُ أبی عنه؟ فقال: ثقة صدوق»؛ «از پدرم، در مورد محمد بن سلام، پرسید؟ وی در پاسخ گفت: محمد بن سلام، فردی مؤثّق و قابل اعتماد، مطمئن و قوی، صادق و راستگو و درستکار و امین بود».
و ابن ماکولا گوید: «كان ثقة»؛ «محمد بن سلام، از زمرهی روایت کنندگان مورد وثوق و قابل اعتماد بود».
علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان» [۱۵۵۷]، محمد بن سلام را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کرده است.
و بدین سان، حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب» [۱۵۵۸]، وی را در زمرهی راویان شهر «بخارا» که به نقل روایت از امام اعظم ابوحنیفه/پرداختهاند، قرار داده است.
نگارندهی سطور گوید:
محمد بن سلام بِیْكندی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «صوم رمضان اِحتساباً من الایمان» [۱۵۵۹]
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَلاَمٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فُضَيْلٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ سَعِيدٍ، عَنْ أَبِي سَلَمَةَ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ صَامَ رَمَضَانَ، إِيمَانًا وَاحْتِسَابًا، غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ»»(ح ۳۸)
«محمد بن سلام، از محمد بن فُضیل، از یحیی بن سعید، از ابوسلمة، از ابوهریرةسبرای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا جفرمودند: «کسی که ماه رمضان را از روی ایمان و برای حصول اجر و پاداش، روزه بگیرد، گناهان گذشتهاش، آمرزیده میشوند».
* در باب «كتابة العلم» [۱۵۶۰]
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَلاَمٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا وَكِيعٌ، عَنْ سُفْيَانَ، عَنْ مُطَرِّفٍ، عَنِ الشَّعْبِيِّ، عَنْ أَبِي جُحَيْفَةَ، قَالَ: قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ: هَلْ عِنْدَكُمْ كِتَابٌ؟ قَالَ: "لاَ، إِلَّا كِتَابُ اللَّهِ، أَوْ فَهْمٌ أُعْطِيَهُ رَجُلٌ مُسْلِمٌ، أَوْ مَا فِي هَذِهِ الصَّحِيفَةِ. قَالَ: قُلْتُ: فَمَا فِي هَذِهِ الصَّحِيفَةِ؟ قَالَ: العَقْلُ، وَفَكَاكُ الأَسِيرِ، وَلاَ يُقْتَلُ مُسْلِمٌ بِكَافِرٍ"»(ح ۱۱۱)
«محمد بن سلام، از وکیع، از سفیان، از مطرّف، از شعبی، از ابوجُحیفه، برای ما روایت کرده که وی گفته است: به علی بن ابی طالبسگفتم: آیا نزد شما نوشتهای میباشد؟ گفت: خیر، به جز از کتاب خدا و یا فهمی که به کسی داده شده است و یا آنچه در همین نامه است.
گفتم: در این نامه چیست؟ گفت: احکام خون بها، و رهایی اسیران و کشته نشدن به قصاص کافر».
* در باب «الرجل یُوَضّیء صاحبه» [۱۵۶۱]
«حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ سَلاَمٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا يَزِيدُ بْنُ هَارُونَ، عَنْ يَحْيَى، عَنْ مُوسَى بْنِ عُقْبَةَ، عَنْ كُرَيْبٍ، مَوْلَى ابْنِ عَبَّاسٍ، عَنْ أُسَامَةَ بْنِ زَيْدٍ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ جلَمَّا أَفَاضَ مِنْ عَرَفةَ عَدَلَ إِلَى الشِّعْبِ فَقَضَى حَاجَتَهُ، قَالَ أُسَامَةُ بْنُ زَيْدٍ فَجَعَلْتُ أَصُبُّ عَلَيْهِ وَيَتَوَضَّأُ، فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَتُصَلِّي؟ فَقَالَ: «المُصَلَّى أَمَامَكَ»»(ح ۱۸۱)
«محمد بن سلام، از یزید بن هارون، از یحیی، از موسی بن عقبة، از کریب مولی ابن عباس، از اسامة بن زیدسبرای ما روایت کرده که وی گفته است: چون رسول خدا جاز عرفه برگشت، راه خود را به سوی درّهی کوه، منحرف کرد و در آنجا قضای حاجت نمود. اُسامة بن زیدسگوید: من برای آن حضرت جآب ریختم و ایشان وضو گرفت. پس از آن، گفتم: ای رسول خدا ج! آیا نماز میگزاری؟ فرمود: نماز در جلو تو است (یعنی در مزدلفه)».
* در باب «لا یقیم الرجل أخاه یوم الجمعة ویقعد في مكانه» [۱۵۶۲]
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ هُوَ ابْنُ سَلَّامٍ قَالَ: أَخْبَرَنَا مَخْلَدُ بْنُ يَزِيدَ، قَالَ: أَخْبَرَنَا ابْنُ جُرَيْجٍ، قَالَ: سَمِعْتُ نَافِعًا، يَقُولُ: سَمِعْتُ ابْنَ عُمَرَ سمَا، يَقُولُ: «نَهَى النَّبِيُّ جأَنْ يُقِيمَ الرَّجُلُ أَخَاهُ مِنْ مَقْعَدِهِ، وَيَجْلِسَ فِيهِ»، قُلْتُ لِنَافِعٍ: الجُمُعَةَ؟ قَالَ: الجُمُعَةَ وَغَيْرَهَا»(ح ۹۱۱)
«محمد بن سلام بیکندی، از مخلد بن یزید، ازابن جُریج، از نافعسبرای ما روایت کرده که وی گفته است: از ابن عمربشنیدم که میگفت: پیامبر جشخص را از این منع کرده که برادر خویش را از جایش بلند گرداند و خود بر جای او بنشیند.
از نافع پرسیدم که در نماز جمعه چه؟ وی گفت: در نماز جمعه و دیگر نمازها، این کار ممنوع میباشد».
* در باب «من نام عند السحر» [۱۵۶۳].
* در باب «شهود الحائض العیدین ودعوة المسلمین ویعتزلن المصلّی» [۱۵۶۴].
* در باب «ما جاء في زمزم» [۱۵۶۵].
* در باب «العمرة لیلة الحصبة وغیرها» [۱۵۶۶].
* در باب «من نذر المشی الی الكعبة» [۱۵۶۷].
* در باب «كراهیة النبيّ جان تعری المدینة» [۱۵۶۸].
* در باب «الوصال؛ ومن قال: لیس في اللیل صیام» [۱۵۶۹].
* در باب «الاعتكاف في شوّال» [۱۵۷۰].
* در باب «قول الله تعالی: ﴿وَإِذَا رَأَوۡاْ تِجَٰرَةً أَوۡ لَهۡوًا ٱنفَضُّوٓاْ إِلَيۡهَا وَتَرَكُوكَ قَآئِمٗاۚ﴾[الجمعة: ۱۱]» [۱۵۷۱].
به هر حال، روایات «محمد بن سلام بیكندی»/، در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از ۵۷ مورد آمده است.
[۱۵۵۴] بیوگرافی «محمد بن سلام بِیْکندی» را در این منابع دنبال کنید: «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۲/۶۵۳؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۷/۲۷۸؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی ۱۰/۶۲۸؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۳/۵۱؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۹/۱۹۰؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۲/۸۵؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۱۶/۶۴۵؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان ۹/۷۵؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص ۲۸۰؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۲/۴۵۹ [۱۵۵۵] «تذکرة الحفّاظ» ۲/۴۲۲ [۱۵۵۶] «تهذیب التهذیب» ۹/۱۸۹ [۱۵۵۷] «عقود الجمان»؛ ص ۹۴ [۱۵۵۸] «المناقب»، کردری ۲/۲۴۰ [۱۵۵۹] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۱/۱۰ [۱۵۶۰] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۱/۲۱ [۱۵۶۱] همان ۱/۳۰ [۱۵۶۲] همان ۱/۱۲۴ [۱۵۶۳] همان ۱/۱۵۲ [۱۵۶۴] همان ۱/۴۶ [۱۵۶۵] همان ۱/۲۲۱ [۱۵۶۶] همان ۱/۲۳۹ [۱۵۶۷] همان ۱/۲۵۱ [۱۵۶۸] همان ۱/۲۵۳ [۱۵۶۹] همان ۱/۲۶۳ [۱۵۷۰] همان ۱/۲۷۳ [۱۵۷۱] همان ۱/۲۷۷