۹- اسماعیل بن ابی خالد اَحمسی/ [۳۸۰] [متوفّای ۱۴۵ ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذكرة الحفّاظ» [۳۸۱]گوید:
وی، پیشوای دینی و حافظ حدیث، ابوعبدالله بَجلی اَحمسی کوفی، یکی از شخصیّتهای برجسته و بزرگ مردان عرصهی علم و دانش و از طلایه داران و پیشقراولان عرصهی حکمت و فرزانگی میباشد.
او از این بزرگان، به سماع حدیث پرداخته است:
عبدالله بن ابی اوفی؛ ابوجحیفة سوائی؛ طارق بن شهاب؛ قیس بن ابی حازم؛ عمرو بن حُرَیث؛ زرّ بن جُبیش و شماری دیگر از بزرگان و نام آوران عرصهی علم حدیث.
و از کسانی که از اسماعیل بن ابی خالد اَحمسی، به سماع حدیث پرداختهاند، میتوان این افراد را نام برد:
شعبه؛ سفیان ثوری؛ سفیان بن عیینه؛ ابواسامة؛ یزید بن هارون؛ ابن نُمیر؛ یحیی بن قطّان؛ یعلی بن عبید؛ و شمار زیادی از دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش و تشنگان حکمت و فرزانگی.
اسماعیل بن ابی خالد، در عرصهی روایت و درایت، حجّت، کارشناس، متخصّص، کاردان، ماهر، زبردست، خبره و آگاه بود؛ وی، احادیث و روایات زیادی را در اختیار داشت و بسیار به نقل آنها میپرداخت؛ او، عالم و دانشمند و حکیم و فرزانه بود؛ و در کنار دارا بودن این فضائل و مناقب، آسیابان نیز بود.
ابواسحاق سبیعی گوید: «اسماعیل، شرب العلم شرباً»؛ «دل اسماعیل بن ابی خالد، با علم و دانش و حکمت و فرزانگی، آبیاری و لبریز شده بود و علم و دانش، در تار و پود وجودش، عجین شده بود».
از سفیان ثوری نقل شده که وی در مورد اسماعیل بن ابی خالد گفته است: «حفّاظ الناس ثلاثة؛ فذكر منهم اسماعیل»؛ «از میان مردم، سه نفر، از زمرهی حافظان حدیث به شمار میآیند، و یکی از آن سه نفر را، اسماعیل بن ابی خالد نام برد».
علامه ذهبی در ادامه گوید: از ناحیهی اسماعیل بن ابی خالد اَحمسی، برای ما کتابهایی رسیده که در آنها، احادیث و روایاتی وجود دارد که از اسناد عالی برخوردار میباشند؛ و به راستی، اسماعیل بن ابی خالد، یکی از دانشمندان و صاحب نظران و دانشوران و علمایی بود که علم و دانش وی، توأم با صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل بود.
و سرانجام، وی به سال ۱۴۵ ه . ق و یا به سال ۱۴۶ ه . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید. رحمت و رضوان خدا بر او باد.
و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب» [۳۸۲]گوید:
عبدالرحمن بن مهدی، یحیی بن معین و نسایی گفتهاند: «ثقة»؛ «اسماعیل بن ابی خالد، ثقه و قابل اعتماد است».
و ابن عمار موصلی گفته است: «حجّة»؛ «اسماعیل بن ابی خالد، حجّت است»؛ (حجّت به کسی گفته میشود که احادیث صحیح را از حیث متن، سند و احوال راویان، بررسی کرده و احادیث صحیح را روایت کند. برخی نیز گفتهاند: حجّت به کسی گفته میشود که سیصد هزار حدیث را از حیث متن و سند و احوال راویان بررسی کرده و احادیث صحیح را روایت نماید؛ و برخی نیز گفتهاند: حجّت، کسی است که در علم حدیث، دارای چنان اطلاعاتی باشد که معاصرین، قول او را دربارهی هر حدیث، حجّت و سند بشمارند و کسی دربارهی صحّت حدیثی، با او نزاع و جدال نکند.
و در نزد اهل فنِ حدیث شناسی، محدّث، برتر از مُسند؛ و حافظ؛ برتر از محدّث؛ و حجّت، برتر از حافظ؛ و حاكم، برتر از حجّت میباشد.)
احمد عجلی در مورد اسماعیل بن ابی خالد گوید: «كوفی، تابعی، ثقة»؛ «وی از مردمان کوفه، از زمرهی تابعان و از مؤثقان و افراد قابل اعتماد و مورد وثوق میباشد».
یعقوب بن ابی شیبه گوید: «كان ثقةً ثبتاً»؛ «اسماعیل بن ابی خالد؛ ثقه و مورد اعتماد و از زمرهی افراد مطمئن و امین و درستکار و قابل اعتبار در عرصهی روایت و درایت بود».
ابوحاتم گفته است: «لا اقدّم علیه احداً من اصحاب الشعبی؛ وهو ثقة»؛ «من، هیچ یک از شاگردان شعبی را بر اسماعیل بن ابی خالد، برتر نمیدانم و آنها را بر او ترجیح نمیدهم؛ و او، روایت کنندهای، مؤثّق و قابل اعتماد و مطمئن و مُعتمد بود».
و ابن حبان نیز در کتاب «الثقات» گفته است: «كان شیخاً صالحاً»؛ «اسماعیل بن ابی خالد، روایت کنندهای درستکار و شریف، نجیب و محترم، شایسته و کارآمد، متخصص و دانا و کارشناس و کاردان بود».
و علاوه از اینها، اسماعیل بن ابی خالد، از آن دسته از راویانی میباشد که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ابوداود، ترمذی، نسایی و ابن ماجه)، به نقل روایت از وی پرداختهاند.
و امام محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی، در کتاب «عقود الجمان»، [۳۸۳]اسماعیل بن ابی خالد را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کرده است.
و همچنین علامه ابن بزاز کردری نیز در کتاب «المناقب» [۳۸۴]وی را از زمرهی روایت کنندگان اهل کوفه که به نقل روایت از امام ابوحنیفه/پرداختهاند، به شمار آورده است.
نگارنده گوید:
اسماعیل بن ابی خالد اَحمسی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، با دو واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به شمار میآید؛ و این موارد، عبارتند از:
* در باب «من اختار الضرب والقتل والهوان علی الكفر»: [۳۸۵]
«حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ سُلَيْمَانَ، حَدَّثَنَا عَبَّادٌ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ، سَمِعْتُ قَيْسًا، سَمِعْتُ سَعِيدَ بْنَ زَيْدٍ، يَقُولُ: "لَقَدْ رَأَيْتُنِي وَإِنَّ عُمَرَ مُوثِقِي عَلَى الإِسْلاَمِ، وَلَوْ انْقَضَّ أُحُدٌ مِمَّا فَعَلْتُمْ بِعُثْمَانَ، كَانَ مَحْقُوقًا أَنْ يَنْقَضَّ"» (ح ۶۹۴۲)
«سعید بن سلیمان، از عبّاد، از اسماعیل بن ابی خالد اَحمسی، برای ما روایت کرده که وی گفته است: از قیس شنیدم که گفت: از سعید بن زید شنیدم که میگفت: همانا خودم را دیدم که عمر بن خطابس(پیش از مسلمان شدن خویش) مرا به خاطر پذیرش اسلام در بند کشید؛ و اگر چنانچه کوه به خاطر آنچه شما نسبت به عثمان بن عفّانسکردید، بشکافد و فرو ریزد؛ حق آن را دارد که بشکافد و فرو ریزد».
* در باب «بیع الامام علی الناس اموالهم وضیاعهم»: [۳۸۶]
«حَدَّثَنَا ابْنُ نُمَيْرٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرٍ، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ، حَدَّثَنَا سَلَمَةُ بْنُ كُهَيْلٍ، عَنْ عَطَاءٍ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: "بَلَغَ النَّبِيَّ جأَنَّ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِهِ أَعْتَقَ غُلاَمًا لَهُ عَنْ دُبُرٍ، لَمْ يَكُنْ لَهُ مَالٌ غَيْرَهُ، فَبَاعَهُ بِثَمَانِ مِائَةِ دِرْهَمٍ، ثُمَّ أَرْسَلَ بِثَمَنِهِ إِلَيْهِ"» (ح ۷۱۸۶)
«ابن نُمیر، از محمد بن بشر، از اسماعیل بن ابی خالد احمسی، از سلمة بن کهیل، از عطاء، از جابر بن عبداللهسبرای ما روایت کرده که وی گفته است: به پیامبر خدا جخبر رسید که مردی از یاران وی، غلام خویش را پس از مرگ خود آزاد گذاشته است؛ و این در حالی است که وی، به جز از آن غلام، دیگر دارایی و مالی نداشت. آن حضرت جغلام او را به هشتصد درهم فروخت و پول آن را برای وی فرستاد».
* باب «الاغتباط في العلم والحكمة». [۳۸۷]
* باب «الغضب في الموعظة والتعلیم اذا رأی ما یكره». [۳۸۸]
* باب «البیعة علی اقام الصلاة». [۳۸۹]
* باب «فضل صلاة العصر». [۳۹۰]
* باب «فضل صلاة الفجر والحدیث». [۳۹۱]
* باب «الصلاة في كسوف الشمس». [۳۹۲]
* باب «لا تنكسف الشمس لموت احد ولا لحیاته». [۳۹۳]
* باب «ما ینهی من الكلام في الصلاة». [۳۹۴]
* باب «انفاق المال في حقّه». [۳۹۵]
* باب «من لم یدخل الكعبة». [۳۹۶]
به هر حال، روایات و احادیث اسماعیل بن ابی خالد اَحمسی در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از ۴۸ مورد آمده است.
[۳۸۰] بیوگرافی «اسماعیل بن ابی خالد اَحمسی» را در این منابع دنبال کنید: «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری ۱/۱/۳۵۱؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۱/۶۸؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان ۴/۱۹؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی ۶/۱۷۶؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص ۲۸؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۱/۱۲۲؛ «تقریب التهذیب»؛ ابن حجر عسقلانی ۱/۹۳؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۲/۱۵۶؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص ۷۳؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد ۶/۳۴۴؛ «شذرات الذهب»؛ ابن عماد ۱/۲۱۶؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۱/۲۵ [۳۸۱] «تذکرة الحفّاظ» ۱/۱۵۳ و ۱۵۴ [۳۸۲] «تهذیب التهذیب»، ۱/۲۵۴ و ۲۵۵ [۳۸۳] «عقود الجمان»؛ ص ۹۹ [۳۸۴] «المناقب»، کردری ۲/۲۲۰ [۳۸۵] «الجامع الصحیح» ؛ امام بخاری ۲/۱۰۲۶ و ۱۰۲۷ [۳۸۶] همان ۲/۱۰۶۵ و ۱۰۶۶ [۳۸۷] همان ۱/۱۷ [۳۸۸] همان ۱/۱۹ [۳۸۹] همان ۱/۷۵ [۳۹۰] همان ۱/۷۸ [۳۹۱] همان ۱/۸۱ [۳۹۲] همان ۱/۱۴۱ [۳۹۳] همان ۱/۱۴۴ [۳۹۴] همان ۱/۱۶۰ [۳۹۵] همان ۱/۱۸۹ [۳۹۶] همان ۱/۲۱۷