سخنانِ پیشوایان و بزرگانِ محدّثان، دربارهی مؤثّق بودن امام ابوحنیفه/
علامه عبدالرشید نعمانی در کتابش با عنوان «مکانة الامام ابی حنیفة في الحدیث» [۱۹۵]گوید:
«قد اطبق الائمة الحفّاظ الذین جمعوا رجال الاصول الستّة ودوّنوا دواوینهم فیها، علی الثّناء علی ابی حنیفة - رحمه الله تعالی - والتبجیل والتعظیم المفرط له دون الحطّ علیه والطعن فیه بسوء الحفظ والغفلة؛ بل انّهم یذکرون حفظه وجلالته في العلم ویذکرونه بکلّ خیر؛ فهذا یدلّ علی انّهم لایبالون بطعن طاعن فیها ایّاً من کان؛ فهذا الامام الحافظ المزّی، عمل کتاب «تهذیب الکمال» وذکر فیه ترجمة الامام ابی حنیفة فأطال فیها؛ وعامّه ما ذُکر في «تهذیب الکمال» من اقوال ائمة الجرح والتعدیل، هو منقول من «کتاب الجرح والتعدیل» لابن ابی حاتم، و «الکامل» لابن عدی، و «تاریخ بغداد» للخطیب، و «تاریخ دمشق» لابن عساکر.
و الجدیر بالملاحظة انّه لم یذکر الامام المزّی في کتابه «تهذیب الکمال» شیئاً لایلیق بمکانة الامام ابیحنیفة».
«تمامی ائمه و پیشوایانِ حافظ که رجال اصولِ شش گانه را گرد آوردهاند و نوشتههایشان را تدوین و ساماندهی کردهاند، بر تعریف، بزرگداشت و تعظیم بیش از اندازه نسبت به امام ابوحنیفه/اتفاق نظر دارند؛ ایشان نه تنها مقام و جایگاه والای امام ابوحنیفه/را پایین نیاوردهاند و او را به سوء حفظ و فراموشی متهم نکردهاند، بلکه حافظهی خیره کننده و عظمت و بزرگیاش در علم و دانش را به زیبایی هر چه تمام به تصویر کشیدهاند؛ عمل و رفتار این بزرگواران، دالّ بر این است که آنها به طعن و اِفترای هیچ کس توجه نکردهاند؛ و فرقی هم نمیکند که طعنه وارد کننده، چه کسی باشد.
امام و حافظ مزّی (یوسف بن زکّی عبدالرحمن، ابوحجّاج جمال الدین، محدث شام، عالم بزرگ و حافظ یگانهی شافعی مذهبی دمشق) که کتاب «تهذیب الکمال» را به رشتهی تحریر درآورده، در این کتاب، شرح حال امام ابوحنیفه/را به طور مفصل آورده است.
و عموم اقوال ائمهی جرح و تعدیل که در «تهذیب الکمال» ذکر شده ا ند، از کتاب «الجرح والتعدیل» ابن ابی حاتم، کتاب «الکامل» ابن عدی، «تاریخ بغداد» خطیب و «تاریخ دمشق» ابن عساکر نقل شدهاند.
شایان ذکر است که امام مزّی در کتابش با عنوان «تهذیب الکمال» چیزی که مناسب و در خور شأن و جایگاه امام ابوحنیفه/نباشد، ذکر نکرده است».
محمد بن سعد عوفی گوید: از یحیی بن معین شنیدم که میگفت: «و کان ابوحنیفة ثقة لا یحدّث بحدیث الا بما یحفظه ولا یحدّث بما لا یحفظ»؛ «امام ابوحنیفه/فردی مؤثق و قابل اعتماد و معتبر و مطمئن بود که فقط به روایت احادیثی میپرداخت که آنها را حفظ داشت و به نقل و روایت احادیثی که حفظ نداشت، نمیپرداخت».
حافظ صالح بن محمد اسدی گوید: از یحیی بن معین شنیدم که میگفت: «کان ابوحنیفة ثقة في الحدیث»؛ «امام ابوحنیفه/در عرصهی حدیث، ثقه و مورد اعتماد بود».
احمد بن محمد قاسم بن مُحرز به نقل از یحیی بن معین گوید: «کان ابوحنیفة لا بأس به»؛ «به احادیث و روایات امام ابوحنیفه/، نقص و ایرادی نمیتوان وارد کرد؛ زیرا وی، روایت کنندهای معتبر و مورد وثوق و مطمئن و قابل اعتماد بود».
و در جایی دیگر، یحیی بن معین گفته است: «کان ابوحنیفة عندنا من اهل الصدق ولم یتّهم بالکذب» [۱۹۶]؛ «از دیدگاه ما، امام ابوحنیفه/، فردی صادق و راستگو و درستکار و امین بود و هرگز متهم به درغگویی نیست».
ابراهیم بن عبدالله خلال گوید: از عبدالله بن مبارک شنیدم که میگفت: «کان ابوحنیفة آیةٌ»؛ فقال له قائلٌ: في الشّر یا ابا عبدالرحمن او في الخیر؟! فقال: اُسکت یا هذا! فانّه یقال: «غایة في الشّر» وآیة في الخیر؛ «ثم تلا هذه الایة» وجعلنا بن مریم وامّه ایة»؛ [۱۹۷]«امام ابوحنیفه/نشانهای از نشانههای خدا بود». گویندهای گفت: ای ابو عبدالرحمن! (کنیت عبدالله بن مبارک) نشانهای در شرّ بود یا در خیر؟! ابن مبارک در پاسخگفت: ای مرد! ساکت باش و از این گفتار، دم فرو بند! زیرا در زبان عربی برای شرّ چنین گفته میشود: «غایة في الشر»؛ «بینهایت شر» است؛ و برای خیر، چنین میگویند: «آیة في الخیر»؛ «نشانهای از نشانههای خیر است»؛ (از این رو، امام ابوحنیفه/، پایان شر بود و نشانهای از خیر)؛ آنگاه ابن مبارک/به این آیه استناد کرد، ﴿وَجَعَلۡنَا ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَأُمَّهُۥٓ ءَايَةٗ﴾[المؤمنون: ۵۰] ؛ «ما پسر مریم (عیسی) و مادرش (مریم) را نشانهای (بر قدرت خود) کردیم (چرا که عیسی را بدون پدر متولد، و مریم را بدون شوهر، آبستن نمودیم)».
ابوغسان گوید: از اسرائیل شنیدم که میگفت: «کان نعم الرجل النعمان؛ ما کان احفظه لکلّ حدیث فیه فقه واشدّ فحصه عنه واعلمه بما فیه من الفقه؛ وکان قد ضبط عن الحماد فاحسن الضبط عنه؛ فاکره الخلفاء والامراء والوزراء؛ وکان اذا ناظره رجلٌ في شیء من الفقه، همته نفسه»؛ [۱۹۸]«نعمان بن ثابت، چه مرد خوب و نیکی بود؛ وی نسبت به هر حدیثی که در آن، احکام فقهی وجود داشت، بسیار حافظ و ضابط بود و سخت آن را مورد بررسی و موشکافی و تحقیق و پژوهش و بحث و وارسی و کند و کاو قرار میداد و نسبت به مسائل فقهی آن، از همه داناتر و آگاهتر بود؛ و او حدیث را از حماد آموخته و به طرز نیکویی، آن را حفظ کرده بود؛ و عادت وی بر آن بود که هر گاه فردی با او در مورد چیزی از فقه، مناظره میکرد، آن فرد ناکام و ناموفق و شکست خورده و نافرجام میگردید».
و مسعر بن کدام گوید: «من جعل اباحنیفة بینه وبین الله، رجوتُ ان لایخاف ولایکون فرط في الاحتیاط لنفسه» [۱۹۹]؛ «آن که امام ابوحنیفه/را در بین خود و خداوند بلند مرتبه قرار دهد، امید آن دارم که بیمناک و هراسان نشود و در احتیاط کاری و دوراندیشی در حق خویش، اهمال و سهل انگاری و بیدقّتی و کوتاهی ننموده باشد».
محمد بن عبدالملک دقیقی گوید: از یزید بن هارون شنیدم که میگفت: «ادرکتُ الناس، فما رأیتُ احداً اعقل ولا اَورع ولا افضل من ابی حنیفة» [۲۰۰]؛ «به مردمان زیادی رسیدهام ولی کسی را عاقلتر و خردمندتر، پارساتر و پرهیزگارتر و برتر و والامقامتر از امام ابوحنیفه/ندیدهام».
سلیمان بن ربیع گوید: از مکّی بن ابراهیم شنیدم که میگفت: «جالستُ الکوفیین؛ فما رأیتُ منهم اورع من ابی حنیفة» [۲۰۱]؛ «با علماء و صاحب نظران کوفه، نشست و برخاست و همنشینی و مجالست داشتهام، ولی از میان آنها، کسی را خداترستر و پرهیزگارتر و پارساتر و متدیّنتر از امام ابوحنیفه/ندیدهام».
عبدالله بن داود خریبی گوید: «یجب علی اهل الاسلام ان یدعوا الله لابی حنیفة في صلاتهم»؛ «بر مسلمانان و حقگرایان، واجب است که در نمازهایشان، برای امام ابوحنیفه/در پیشگاه خداوند دعا کنند».
عبدالله بن داود خریبی در ادامه گوید: و همچنین بر آنها واجب است تا این را نیز ذکر کنند که امام ابوحنیفه/چگونه «سُنَن» و «فقه» را برای آنها، حفظ و حراست و نگهداری و ضبط نموده است. [۲۰۲]
[۱۹۵] «مکانة الامام ابی حنیفة فی الحدیث» ص ۸۹ و ۹۰ [۱۹۶] تهذیب الکمال ۱۹ / ۱۰۶ و ۱۰۵ [۱۹۷] «تاریخ بغداد»؛ خطیب بغدادی ۱۳ / ۳۳۶ [۱۹۸] «تاریخ بغداد»؛ خطیب بغدادی ۱۳/۳۳۹ [۱۹۹] «تاریخ بغداد»؛ خطیب بغدادی ۱۳/۳۳۹ [۲۰۰] «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۱۹/۱۱۴ [۲۰۱] «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۱۹/۱۱۳ [۲۰۲] «تهذیب الکمال»؛ حافظ مزّی ۱۹/۱۱۰