۴۲- ضحّاک بن مَخْلَد (بن ضحّاک بن مُسلم بن ضحّاک شیبانی)، ابوعاصم نبیل حنفی/ [۹۲۲] [متوفّای ۲۱۲ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذكرة الحفّاظ» [۹۲۳]گوید:
وی، حافظ حدیث، شیخ الاسلام، «ضحّاک بن مَخْلَد شیبانی بصری» میباشد که از جعفر بن محمد، یزید بن ابوعبید، سلیمان تمیمی، ابن جُریج، بهز بن حکیم، و دیگر بزرگان عرصهی حدیثشناسی، به نقل روایت حدیث پرداخته است؛ و اگر چنانچه وفات ضحّاک بن مَخْلَد شیبانی، به تعویق و تأخیر میافتاد، حتماً با وکیع، بلکه با ابن مبارک نیز ذکر میشد.
و از کسانی که به روایت حدیث از وی پرداختهاند، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
احمد بن حنبل؛ بندار؛ دارمی؛ ابوعبدالله بخاری؛ حارث بن ابواسامة؛ ابومسلم کجی؛ و شماری دیگر از دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش.
ضحّاک بن مَخْلد شیبانی، به خاطر بزرگواری و شرافت، نجابت و اصالت، عقل و هوش، ذهن و فهم و درک و شعور، به «نبیل» ملقّب گردیده بود. و برخی نیز غیر این را گفتهاند؛ و ضحاک، هرگز به نقل و روایت حدیث نمیپرداخت مگر بر مبنای حفظ خویش.
عمر بن شیبة گوید: «و الله! ما رأیتُ مثله»؛ «به خدا سوگند! هرگز کسی را به سان او ندیدهام».
و بخاری و دیگران گفتهاند: «سمعنا یقول: ما اغتاب احداً منذ علمتُ انّ الغیبة تضرّ اهلها»؛ «از ضحّاک بن مَخْلد شیبانی شنیدم که میگفت: از زمانی که دانستم غیبت، ضرر و زیان صاحبش را در پی دارد، غیبت هیچ کس را نکردم».
و ابوداود گوید: «كان ابوعاصم، یحفظ نحو الف حدیث من جیّد حدیثه»؛ «ابوعاصم (ضحّاک بن مَخْلد)، در حدود هزار حدیث از احادیث خوب و عالی خویش، حفظ بود و به خاطر داشت».
ابن سعد گوید: «كان ثقةً فقیهاً، مات بالبصرة لأربع عشرة لیلة خلت من ذی الحجّة سنة اثنتی عشرة ومائتین»؛ «ضحّاک بن مَخْلد، فردی مؤثق و قابل اعتماد و فقیه و دانشمند بود؛ وی، در شهر بصره، در تاریخ ۱۴ ذی الحجّة، به سال ۲۱۲ ه . ق درگذشت و جان به جان آفرین تسلیم نمود».
علامه ذهبی در ادامه گوید: ضحّاک بن مَخْلد، نود سال و چند ماه، زندگی به سر برد و عمر کرد.
و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب» [۹۲۴]گوید:
عثمان دارمی به نقل از یحیی بن معین گوید: «ثقة»؛ «ضحّاک بن مَخْلد، روایت کنندهای ثقه و مورد اعتماد است».
احمد عجلی نیز گفته است: «ثقة كثیر الحدیث؛ وكان له فقه»؛ «ابوعاصم، فردی مؤثق و قابل اعتماد بود که به نقل و روایت احادیث فراوانی پرداخته بود؛ و در کنار اینها، دستی در فقه نیز داشت».
خلیلی گوید: «متّفق علیه زهداً وعلماً ودیانةً واِتقاناً»؛ «تمامی علماء و دانشوران دینی و طلایه داران و پیشقراولان عرصهی علم و دانش، بر زهد و پارسایی، علم و دانش، پرهیزگاری و دین داری، مهارت و خبرگی، زبردستی و استادی، کاردانی و توانایی، تخصّص و شایستگی ضحّاک بن مَخْلَد، اتفاق نظر دارند».
حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة في طبقات الحنفیة» [۹۲۵]، به ذکر ضحّاک بن مَخْلد شیبانی پرداخته و او را در شمار علماء و صاحب نظران احناف، برشمرده و در ادامه گفته است: صیمری گوید: «و من اصحاب الامام، الضحّاك بن مَخْلَد ابوعاصم؛ والضحّاك هذا، هو المعروف بالنبیل»؛ «یکی از شاگردان امام ابوحنیفه/، «ضحّاک بن مَخْلد ابوعاصم» است؛ و این ضحّاک، معروف به «نبیل» (انسان شریف، اصیل، نجیب، بزرگوار) میباشد».
شیخ الحدیث محمد زکریا کاندهلوی، در کتاب «مقدمة لامع الدراری» [۹۲۶]گوید: «روی عنه البخاری ستّ روایات من الثلاثیات؛ وهي الخامس والثامن والتاسع والخامس عشر والثامن عشر والحادي والعشرون»؛ «بخاری، از ضحّاک بن مَخْلد، شش روایت از «ثلاثیات» نقل کرده است؛ و این شش روایت، عبارتند از: حدیث پنجم، هشتم، نهم، پانزدهم، هجدهم و بیست و یکم از ثلاثیات امام بخاری/». [و «ثلاثیات»، عبارتند از احادیثی که در سند آنها، بین مصنّف و پیامبر ج، سه راوی وجود داشته باشد.]
و حافظ سیوطی نیز در کتاب «تبییض الصحیفة» [۹۲۷]، ضحّاک بن مَخْلد را در شمار روایت کنندگان از امام ابوحنیفه/ذکر کرده است.
و در کتاب «جامع المسانید» [۹۲۸]چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و هو یروی عن الامام ابی حنیفة/في هذه المسانید»؛ «ضحّاک بن مَخْلد، از آن دسته از محدّثان و راویانی میباشد که در این مسانید، به نقل روایت از امام ابوحنیفه/پرداخته است».
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان» [۹۲۹]، وی را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کرده است.
نگارنده گوید:
ابوعاصم (ضحّاک بن مَخْلد شیبانی)، از ابوحنیفه، از عبدالرحمن بن زیاد - و به جای عبدالرحمن بن زیاد، «عبدالرحمن زاذان» نیز گفته شده که همین نیز صحیح مینماید - ،از شرحبیل، از ابوسعید خدریسروایت است که گفت: «دخل علیّ رسول الله جزائراً؛ فأتیته بلحم مشویّ؛ فأكل منه ثم غسل یدیه ولم یتوضّأ»؛ «رسول خدا جبه نزدم آمدند تا مرا دیدار و ملاقات کنند؛ من گوشتی بریان به حضور ایشان آوردم؛ آن حضرت جاز آن خوردند؛ آنگاه دو دست خویش را شستند و وضو نگرفتند».
این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی در کتاب «جامع المسانید» [۹۳۰]ذکر کرده و در ادامه گفته است: حافظ طلحة بن محمد، این حدیث را در مُسند خویش، از ابوعاصم (ضحّاک بن مَخْلد شیبانی)، از امام ابوحنیفه/روایت نموده است.
و همچنین راقم سطور گوید:
ابوعاصم، ضحّاك بن مَخْلد شیبانی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «اذا نوی بالنهار صوماً» [۹۳۱]
«حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ، عَنْ يَزِيدَ بْنِ أَبِي عُبَيْدٍ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الأَكْوَعِ س: أَنَّ النَّبِيَّ جبَعَثَ رَجُلًا يُنَادِي فِي النَّاسِ يَوْمَ عَاشُورَاءَ «إِنَّ مَنْ أَكَلَ فَلْيُتِمَّ أَوْ فَلْيَصُمْ، وَمَنْ لَمْ يَأْكُلْ فَلاَ يَأْكُلْ»»(ح ۱۹۲۴)
«ابوعاصم (ضحّاک بن مَخْلد شیبانی)، از یزید بن ابی عبید، از سلمة بن اکوعسبرای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا جدر روز عاشورا، مردی را فرستاد تا به مردم اعلام کند که: «هر کس امروز، چیزی خورده است، باید تا فرارسیدن شب، چیزی نخورد یا روزه بگیرد؛ و هر کس که تاکنون چیزی نخورده است، نخورد و روزه بگیرد».
[این حدیث، پنجمین حدیث از ثلاثیات امام بخاری میباشد.]
* در باب «من تكفل عن میّت دیناً فلیس له ان یرجع؛ وبه قال الحسن» [۹۳۲]
«حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ، عَنْ يَزِيدَ بْنِ أَبِي عُبَيْدٍ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الأَكْوَعِ س: أَنَّ النَّبِيَّ جأُتِيَ بِجَنَازَةٍ لِيُصَلِّيَ عَلَيْهَا، فَقَالَ: «هَلْ عَلَيْهِ مِنْ دَيْنٍ؟»، قَالُوا: لاَ، فَصَلَّى عَلَيْهِ، ثُمَّ أُتِيَ بِجَنَازَةٍ أُخْرَى، فَقَالَ: «هَلْ عَلَيْهِ مِنْ دَيْنٍ؟»، قَالُوا: نَعَمْ، قَالَ: «صَلُّوا عَلَى صَاحِبِكُمْ»، قَالَ: أَبُو قَتَادَةَ عَلَيَّ دَيْنُهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَصَلَّى عَلَيْهِ»(ح ۲۲۹۵)
«ابوعاصم (ضحّاک بن مَخْلد شیبانی)، از یزید بن ابی عبید، از سلمة بن اکوعسبرای ما روایت کرده که وی گفته است: به حضور پیامبر ججنازهای آورده شد تا بر آن نماز بگزارند؛ آن حضرت جفرمودند: «آیا این میّت، بدهکار است»؟ گفتند: خیر. آنگاه رسول خدا جبر او نماز جنازه خواندند. سپس جنازهی دیگری آوردند؛ آن حضرت فرمودند«آیا او بدهکاری دارد»؟ گفتند: آری. رسول خدا جفرمودند«بر رفیقتان، نماز جنازه بخوانید». ابوقتادةسگفت: ای رسول خدا ج! بر او، نماز بخوانید؛ پرداخت بدهی او، به عهدهی من است. آنگاه رسول خدا ج، بر وی، نماز خواندند».
[این حدیث، هشتمین حدیث از ثلاثیات امام بخاری/میباشد.]
* در باب «هل تُكسر الدنان الّتی فیها الخمر» [۹۳۳]
«حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ الضَّحَّاكُ بْنُ مَخْلَدٍ، عَنْ يَزِيدَ بْنِ أَبِي عُبَيْدٍ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الأَكْوَعِ س: أَنَّ النَّبِيَّ جرَأَى نِيرَانًا تُوقَدُ يَوْمَ خَيْبَرَ، قَالَ: «عَلَى مَا تُوقَدُ هَذِهِ النِّيرَانُ؟»، قَالُوا عَلَى الحُمُرِ الإِنْسِيَّةِ، قَالَ: «اكْسِرُوهَا، وَأَهْرِقُوهَا»، قَالُوا: أَلاَ نُهَرِيقُهَا، وَنَغْسِلُهَا، قَالَ: «اغْسِلُوا»، قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: "كَانَ ابْنُ أَبِي أُوَيْسٍ يَقُولُ: الحُمُرِ الأَنْسِيَّةِ بِنَصْبِ الأَلِفِ وَالنُّونِ"»(۲۴۷۷)
«ابوعاصم ضحّاک بن مَخْلد، از یزید بن ابی عبید، از سلمة بن اکوعسبرای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا جدر روز غزوهی خیبر، دیدند که آتش برافروخته میشود؛ از این رو، پرسیدند: «این برافروختن آتش، برای چیست»؟ گفتند: گوشت خرها، پخته میکنند. آن حضرت جفرمودند: «دیگها را بشکنید و محتویات آن را بر زمین بریزید». گفتند: اگر محتویات آن را بریزیم و دیگها را بشوییم، تکلیف چیست؟ آن حضرت جفرمودند: «دیگها را بشویید».
[این حدیث، نهمین حدیث از ثلاثیات امام بخاری/میباشد.]
* در باب «بعث النبيّ جاُسامة بن زید الی الحُرقات من جهینة» [۹۳۴]
«حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ الضَّحَّاكُ بْنُ مَخْلَدٍ، حَدَّثَنَا يَزِيدُ بْنُ أَبِي عُبَيْدٍ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الأَكْوَعِ س، قَالَ: «غَزَوْتُ مَعَ النَّبِيِّ جسَبْعَ غَزَوَاتٍ، وَغَزَوْتُ مَعَ ابْنِ حَارِثَةَ اسْتَعْمَلَهُ عَلَيْنَا»»(ح ۴۲۷۲)
«ابوعاصم ضحّاک بن مَخْلد، از یزید بن ابی عبید، از سلمة بن اکوعسبرای ما روایت کرده که وی گفته است: همراه پیامبر خدا جدر هفت غزوه جهاد کردم و همراه ابن حارثه جهاد کردم و آن حضرت ج، او را بر ما امیر گردانیده بود».
[این حدیث، دهمین حدیث از ثلاثیات امام بخاری/میباشد.]
* در باب «ما یؤكل من لحوم الأضاحی وما یتزوّد منها» [۹۳۵]
«حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ، عَنْ يَزِيدَ بْنِ أَبِي عُبَيْدٍ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الأَكْوَعِ، قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ ج: «مَنْ ضَحَّى مِنْكُمْ فَلاَ يُصْبِحَنَّ بَعْدَ ثَالِثَةٍ وَبَقِيَ فِي بَيْتِهِ مِنْهُ شَيْءٌ» فَلَمَّا كَانَ العَامُ المُقْبِلُ، قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، نَفْعَلُ كَمَا فَعَلْنَا عَامَ المَاضِي؟ قَالَ: «كُلُوا وَأَطْعِمُوا وَادَّخِرُوا، فَإِنَّ ذَلِكَ العَامَ كَانَ بِالنَّاسِ جَهْدٌ، فَأَرَدْتُ أَنْ تُعِينُوا فِيهَا»»(ح ۵۵۶۹)
«ابوعاصم (ضحّاک بن مَخْلد)، از یزید بن ابی عبید، از سلمة بن اکوعسبرای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا جفرمودند: «هر کس از شما قربانی کرده است، نباید صبح روز سوم، چیزی از آن، در خانهاش، باقی بماند». سال بعد، مردم گفتند: ای رسول خدا ج! آیا مانند سال گذشته، عمل کنیم؟ فرمودند: «بخورید و به دیگران نیز بخورانید و ذخیره کنید؛ سال گذشته، مردم دچار قحط سالی شده بودند؛ از این رو، خواستم که به آنها کمک کنید».
[این حدیث، هجدهمین حدیث از ثلاثیات امام بخاری/میباشد.]
* در باب «من بایع مرّتین» [۹۳۶]
«حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ، عَنْ يَزِيدَ بْنِ أَبِي عُبَيْدٍ، عَنْ سَلَمَةَ، قَالَ: بَايَعْنَا النَّبِيَّ جتَحْتَ الشَّجَرَةِ، فَقَالَ لِي: «يَا سَلَمَةُ أَلاَ تُبَايِعُ؟»، قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَدْ بَايَعْتُ فِي الأَوَّلِ، قَالَ: «وَفِي الثَّانِي»»(ح ۷۲۰۸)
«ابوعاصم (ضحّاک بن مَخْلد)، از یزید بن ابی عبید، از سلمة بن اکوعسبرای ما روایت کرده که وی گفته است: ما با رسول خدا جدر زیر درخت (در حدیبیّه) بیعت کردیم. آن حضرت جبه من فرمود: «ای سلمة! آیا تو بیعت نمیکنی»؟ گفتم: ای رسول خدا! همانا من، بار اول بیعت کردم. فرمود: «و بار دوم (بیعت کن)».
[این حدیث، بیست و یکمین حدیث از ثلاثیات امام بخاری/میباشد.]
* در باب «اذا عضّ رجلاً فوقعت ثنایاه» [۹۳۷]
«حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ، عَنْ عَطَاءٍ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَعْلَى، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: «خَرَجْتُ فِي غَزْوَةٍ، فَعَضَّ رَجُلٌ فَانْتَزَعَ ثَنِيَّتَهُ، فَأَبْطَلَهَا النَّبِيُّ ج»»(ح ۶۸۹۳)
«ابوعاصم (ضحّاک بن مَخْلد)، از ابن جُریج، از عطاء، از صفوان بن یعلی، از پدرش برای ما روایت کرده که وی گفته است: در غزوهای بیرون شدیم؛ مردی (دست کسی را) دندان گرفت و در نتیجه، دندانش کشیده شد. رسول خدا ج(ادّعای دیهی دندانش را) باطل اعلام کرد».
* در باب «شهادة الإماء والعبید» [۹۳۸]
«حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ، عَنِ ابْنِ أَبِي مُلَيْكَةَ، عَنْ عُقْبَةَ بْنِ الحَارِثِ، ح وحَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ سَعِيدٍ، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ، قَالَ: سَمِعْتُ ابْنَ أَبِي مُلَيْكَةَ، قَالَ: حَدَّثَنِي عُقْبَةُ بْنُ الحَارِثِ، أَوْ سَمِعْتُهُ مِنْهُ أَنَّهُ تَزَوَّجَ أُمَّ يَحْيَى بِنْتَ أَبِي إِهَابٍ، قَالَ: فَجَاءَتْ أَمَةٌ سَوْدَاءُ، فَقَالَتْ: قَدْ أَرْضَعْتُكُمَا، فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لِلنَّبِيِّ ج، فَأَعْرَضَ عَنِّي، قَالَ: فَتَنَحَّيْتُ، فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لَهُ، قَالَ: «وَكَيْفَ وَقَدْ زَعَمَتْ أَنْ قَدْ أَرْضَعَتْكُمَا» فَنَهَاهُ عَنْهَا»(ح ۲۶۵۹)
«ابوعاصم (ضحّاک بن مَخْلد)، از ابن جُریج، از ابن ابی مُلیکة، از عقبة بن حارث برای ما روایت کرده است. و همچنین علی بن عبدالله، از یحیی بن سعید، از ابن جُریج برای ما روایت کرده که وی گفته است: از ابن ابی ملیکة شنیدم که گفت: عقبة بن حارث به من گفت - یا از وی شنیدم - که گفت: وی با اُمّ یحیی دختر ابی اهاب ازدواج کرد. وی در ادامه گفت: کنیزی سیاه آمد و گفت: همانا من، هر دو شما را شیر دادهام. من این موضوع را به پیامبر جیادآوری کردم. آن حضرت جازمن روی گردانید. من به کناری رفتم و دوباره این موضوع را برای پیامبر جیادآوری کردم. رسول خدا جفرمود: «چگونه ازدواج تو با آن زن روا میباشد، در حالی که وی گفته که هر دو شما را شیر داده است». آن حضرت ج، عقبة را از آن زن منع کرد».
* در باب «في النكاح» [۹۳۹]
«حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ، عَنِ ابْنِ أَبِي مُلَيْكَةَ، عَنْ ذَكْوَانَ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «البِكْرُ تُسْتَأْذَنُ» قُلْتُ: إِنَّ البِكْرَ تَسْتَحْيِي؟ قَالَ: «إِذْنُهَا صُمَاتُهَا» وَقَالَ بَعْضُ النَّاسِ: «إِنْ هَوِيَ رَجُلٌ جَارِيَةً يَتِيمَةً أَوْ بِكْرًا، فَأَبَتْ، فَاحْتَالَ فَجَاءَ بِشَاهِدَيْ زُورٍ عَلَى أَنَّهُ تَزَوَّجَهَا، فَأَدْرَكَتْ، فَرَضِيَتِ اليَتِيمَةُ، فَقَبِلَ القَاضِي شَهَادَةَ الزُّورِ، وَالزَّوْجُ يَعْلَمُ بِبُطْلاَنِ ذَلِكَ، حَلَّ لَهُ الوَطْءُ»»(ح ۶۹۷۱)
«ابوعاصم (ضحّاک بن مَخْلد)، از ابن جُریج، از ابن ابی مُلیکة، از ذکوان، از عایشهلبرای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا جفرمودند: «از دختر باکره (دوشیزه)، برای ازدواج، بایستی اجازه گرفته شود». گفتم: دختر باکره، خجالت میکشد؟ فرمود: «سکوتش، دلیل رضایت است».
* در باب «من قال في الخطبة بعد الثناء: امّا بعد» [۹۴۰].
* در باب «التلبیة والتكبیر غداة النحر حین یرمی جمرة العقبة والارتداف في السیر» [۹۴۱].
* در باب «كم اعتمر النبيّ ج» [۹۴۲].
* در باب «الحجّ عمّن لایستطیع الثبوت علی الراحلة» [۹۴۳].
* در باب «من نذر المشی الی الكعبة» [۹۴۴].
به هر حال، روایات «ابو عاصم ضحّاك بن مَخْلد شیبانی/»، در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از ۴۵ مورد آمده است.
[۹۲۲] بیوگرافی «ضحّاک بن مَخْلَد شیبانی» را در این منابع دنبال کنید: «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری ۲/۲/۳۳۶؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۱/۳۶۰؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۴/۴۶۳؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی ۹/۴۸۰؛ «میزان الاعتدال»، حافظ ذهبی ۲/۳۲۵؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد ۲/۲۸؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان ۶/۴۸۳؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۲/۳۶؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۴/۳۹۵؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۱/۴۴۴؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص ۱۴۹؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۹/۱۶۷؛ «الطبقات السنیة»، تمیمی داری به شماره ۱۰۰۴؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص۱۵۹؛ «العبر»، حافظ ذهبی ۱/۳۶۲؛ «دول الاسلام»، حافظ ذهبی ۱/۹۴؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۱/۲۲۸ [۹۲۳] «تذکرة الحفّاظ»، حافظ ذهبی ۱/۳۶۶ [۹۲۴] «تهذیب التهذیب» ۴/۳۹۵ [۹۲۵] «الجواهر المضیة» ۱/۲۶۳ و ۲۶۴ [۹۲۶] «مقدمة لامع الدراری» ۱/۶۳ [۹۲۷] «تبییض الصحیفة»، ص ۷۳ [۹۲۸] «جامع المسانید» ۲/۴۸۴ [۹۲۹] «عقود الجمان»؛ ص ۱۱۹؛ «تهذیب الکمال» ۱۹/۱۰۳ [۹۳۰] «جامع المسانید» ۱/۲۵۳ و ۲۵۴ [۹۳۱] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۱/۲۵۷ [۹۳۲] همان ۱/۳۰۶ [۹۳۳] همان ۱/۳۳۶ [۹۳۴] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۲/۶۱۲ [۹۳۵] همان ۲/۸۳۵ [۹۳۶] همان ۲/۱۰۷۰ [۹۳۷] همان ۲/۱۰۱۸ [۹۳۸] همان ۱/۳۶۳ [۹۳۹] همان ۲/۱۰۳۱ [۹۴۰] همان ۱/۱۲۵ و ۱۲۶ [۹۴۱] همان ۱/۲۲۸ [۹۴۲] همان ۱/۳۳۹ [۹۴۳] همان ۱/۲۵۰ [۹۴۴] همان ۱/۲۵۱